سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: برای آشنایی با زندگی و سیره شهید عباس قربانی پای صحبت رحمتالله قربانی پسرخاله شهید نشستیم. شهید عباس قربانی تیرماه سال ۱۳۶۱ در مرحله سوم عملیات رمضان با دو نفر از همرزمانش مورد اصابت مستقیم گلوله تانک قرار گرفت و به شهادت رسید. پیکر مطهرش پس از گذشت ۱۷ سال در تابستان ۱۳۷۸ به آغوش وطن بازگشت. روایت زیر ماحصل همکلامی ما با رحمتالله قربانی پسرخاله و همرزمش است که خواندنش خالی از لطف نیست.
رمضان در رمضان
عباس فروردین سال ۱۳۳۸ در شهرستان برخوار روستای سین در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد و پس از تحصیل ابتدایی به کار کشاورزی مشغول شد. با آغاز جنگ تحمیلی تصمیم گرفت وارد میدان جهاد شود.
سوم خرداد ۱۳۶۱ خرمشهر آزاد شد. شکست ارتش بعث عراق در خرمشهر صدام و حامیان او را به فکر وادار کرد که باید جلوی هجوم رزمندگان ایران گرفته شود. در این راستا اقدامات سیاسی و نظامی در سطح منطقه آغاز شد و کمی بعد عملیات رمضان در شب ۲۱ رمضان با رمز «یا صاحب الزمان ادرکنی» در منطقه عملیاتی شرق بصره شروع شد.
در آخرین اعزام عباس، من هم همراهش به جبهه رفتم. همان روز او وارد خانه ما شد و نام مادرم را صدا کرد و گفت حسن را آماده کن، این دفعه دیگر از آن دفعات نیست، باید سرنوشت صدام را معلوم کنیم. پس از بدرقه مادرم و خانواده ما به سمت محل اعزام که در آسیاب محل بود، حرکت کردیم. یک اتوبوس و یک مینیبوس از جوانان غیرتمند برای شرکت در عملیات رمضان راهی شدیم.
هوا بسیار گرم و تابستان داغی بود. قسمتی از عملیات به دست لشکر امام حسین (ع) بود که پسرخالهام عباس در یکی از یگانها مشغول خدمت بود. عباس در روند اجرای عملیات رمضان زمانی که همراه همرزمانش وارد خاک عراق شدند، بعد از دریاچه ماهی در سنگرهای مثلثی شکل گرفتار و در محاصره دشمن میافتند. شهید عباس قربانی تیرماه سال ۱۳۶۱ در مرحله سوم عملیات رمضان با دو نفر از همرزمانش مورد اصابت مستقیم تانک قرار گرفتند و به شهادت رسیدند و بدن مطهرش پس از گذشت ۱۷ سال در تابستان ۱۳۷۸ به آغوش وطن بازگشت و در مزار شهدای روستای سین برخوار به خاک سپرده شد.
شمرخوان تعزیه
عباس علاقه زیادی به تعزیه داشت و در ایام محرم نقش شمر را بازی میکرد. قبل از اعزام مجددش مسئول تعزیهگردان محل گفت: «عباس دیگر بس است. چند بار میروی؟ یک بار رفتهای، بیا و برای تعزیه (شبیهخوانی) آماده شو.».
اما پسرخالهام به آن بندهخدا گفت: «اگر میخواهی به جنگ واقعی بیایی شمشیرت را بردار و بیا جبهه که جنگ واقعی آنجاست. من آنجا اصحاب کربلایی را بهعینه دیدهام وای کاش شما هم میآمدید. میدان کارزار جبهه است که مرد میدان میطلبد.» عباس اهل حق و حقیقت بود. از مرگ در راه خدا باکی نداشت. در نهایت خانواده با چشمانی اشکآلود بدرقهاش کردند. عباس رفت و دیگر بازنگشت. شمرخوان تعزیه اباعبداللهالحسین (ع)به سعادت رسید و شهید شد.