سرویس تاریخ جوان آنلاین: محمدرضا کائینی، دبیر سرویس تاریخ روزنامه جوان، در باب فرجام نهضت ملی ایران در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
بر خلاف دکتر محمد مصدق-که از آخرین رجالی بود که به جریان نهضت ملی ایران پیوست-آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی پس از شهریور بیست، از نخستین سیاسیونی است که استیفای همه جانبه حقوق ملت ایران را سرلوحه فعالیتهای خویش قرار داد. او پس از تجربه مشروطیت و سرخوردگی بسیاری از متدینین، از معدود چهرههایی بود که این طیف به خصوص بازرگانان را، با مجلس و انتخابات آشتی و به آنان تنبّه داد که دود این بی تفاوتی، تنها به چشم خودشان خواهد رفت! بی تردید نقش کاشانی در ایجاد و تداوم نهضت ملی، بی بدیل و در خور پژوهشهای مطوّل است.
او در فراز و فرودهای این نهضت، تا جایی که مقدور و کارد به استخوان نرسیده بود، از مصدق دفاع کرد و در این طریق، حتی بسیاری از روحانیون و گروههای دینی را از خود رنجاند! اخذ اختیار قانونگذاری یکساله از مجلس، قانون امنیت اجتماعی و انحلال مجلس هفدهم و برگزاری رفراندم کاریکاتوریک برای آن، برای وی غیر قابل مصالحه و از همین سربند بود که اختلاف آنان آغاز گشت و کار به حمله به منزل او و سنگباران آن و کشتن محمد حدادزاده یکی از مریدانش کشید!
در این شصت و شش سال، تاریخ نگاران جریان ملی حربههای فراوان ساخته اند برای توجیه سقوط راحت و کم هزینه مصدق! در زمره آنهاست پول گرفتن کاشانی از سازمانهای جاسوسی آمریکا! با این همه هنوز مشخص نیست که اسناد این انتقال وجه کجاست؟ و اساسا کاشانی با داشتن این همه مریدِ بازرگان و متول-که میتوانند به اشارهای چند برابر این پول را در اختیارش قرار دهند-چرا باید معطلِ آن سوی مرزها بماند؟ سال گذشته برگهای کوچک حاوی برخی نامها از جمله کاشانی منتشر و در برابر آن ارقامی ذکر شده بود، با این ادعا که در زمره اسناد اردشیر زاهدی است، که البته نامبرده به تکذیب آن پرداخت.
یک نکته را ناگفته نگذارم. در بیست و هشت مرداد و پس از سقوط مصدق، برخی از اطرافیان کاشانی از جمله مصطفی کاشانی و محمود شروین، طی گفتارهایی رادیویی به ابراز مسرت از این رویداد پرداختند! به شهادت اسناد و خاطرات موجود، این اقدام آنان یک تصمیم شخصی و آیت الله از آن بی خبر بود! دوست ارجمندم دکتر محمد حسن سالمی-نوه کاشانی و حامل نامه تاریخی بیست و هفت مردادِ وی به مصدق-برای نگارنده نقل کرد که: در هیچ زمانی پدر بزرگ را خشمگینتر از آن ساعات ندیده بودم، هنگامی که مصطفی را اینگونه مورد سرزنش قرار داد: "تو بیخود کردی در رادیو حرف زدی، ما چه دخالتی در این ماجرا داریم؟ "
پ.ن: تصویر آمده، آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی را در سال سی و به گاه بستری بودن در بیمارستان طرفه تهران نشان میدهد.
@rkaeini