سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: احتمالاً این حکایت معروف را شنیدهاید که روزی حاکمی به پیرمردی برمیخورد که در حال کاشت نهال گردو بوده و از آنجاییکه گردو درختی است که سالها طول میکشد برگ و بار بدهد حاکم شگفتزده از پیرمرد میپرسد تو به چه امیدی این درخت را میکاری؟ تو که معلوم نیست تا عصر امروز هم دوام بیاوری، حالا اگر جوان بودی این کارت توجیه و منطقی داشت و پیرمرد در جواب آن حاکم سخن نغزی میگوید که امروز صورت یک ضربالمثل را یافته است: «دیگران کاشتند و ما خوردیم؛ ما بکاریم و دیگران بخورند.».
اما فرق این نگاه حکمتآمیز و انسانی با نگاهی که میگوید آدم یک بار به دنیا میآید بنابراین باید حداکثر لذت را از زندگی ببرد در این است که در نگاه اول ما به موازنهای بین حقوق و تکالیف خود رسیدهایم بنابراین پیرمرد با خود میگوید من در برابر آنچه مصرف کردهام مسئول هستم و باید موازنهای بین تولید و مصرف برقرار کنم؛ از سویی نگاه او به تولید کردن منفعتگرایانه و خودخواهانه هم نیست، بنابراین درختی را میکارد که به احتمال زیاد خود او از میوهاش نخواهد خورد، اما در نگاه منفعتگرایانه و فردی اولاً موازنهای بین حقوق و تکالیف وجود ندارد و افراد سعی میکنند که صرفاً از حق خود سخن بگویند بیآنکه این حق با تکالیف و مسئولیتهایی به توازن برسد و درثانی نگاه منفعتگرایانه و خودمحور اجازه نمیدهد فرد دست به فعالیتهای عامالمنفعه بزند.
مهمانهایی که ادب مهمانی را مراعات نکردند
تصور کنید شما به یک مهمانی دعوت شدهاید. در این مهمانی خوراکیها و نوشیدنیهایی فراهم شده است. میزبان، مهمانها را راحت گذاشته، اما در همان آغاز مهمانی به آنها گفته است که به غیر از شما مهمانهای دیگری هم هستند که قرار است در ساعات بعدی به مهمانی ملحق شوند یا اینکه در روزها یا هفتههای آینده به این مهمانی خواهند آمد، بنابراین طبیعی است که آنها هم سهمی در آن فضاها و خوردنیها و نوشیدنیها خواهند داشت، اما کسانی که به مهمانی رسیدهاند بهسرعت آن تذکر میزبان را فراموش میکنند، بنابراین طوری رفتار میکنند که انگار جز خودشان کسی دیگر به مهمانی دعوت نشده است و فقط آنها هستند که قرار است از این مهمانی لذت ببرند و از وسایل پذیرایی آن استفاده کنند. معلوم است که با این نگاه نوعی شلختگی در رفتارهای مهمانان دیده میشود.
آنها بسیار بیشتر از حقی که در مهمانی دارند از وسایل آن استفاده میکنند و به نوعی دست به غارت میزنند. مثلاً درختانی در آن باغ وجود دارد که میوههای گوناگون دادهاند. آن مهمانان از این درختها بالا میروند و میوههای رسیده و نرسیده را میچینند، بعد هم که درخت میوههایش را از دست میدهد با خودشان میگویند این درخت دیگر به درد نمیخورد، بنابراین میتوانیم آن را قطع کنیم و در محل درخت برای خودمان یک اتاقک یا آلاچیق بسازیم تا عیشمان تکمیل شود، درصورتیکه اگر آن مهمانها بهوش بودند و صرفاً به تمتع حداکثری خود فکر نمیکردند وقتی قرار بود مثلاً از درخت زردآلو میوه بچینند فقط زردآلوهای رسیده را میچیدند و اجازه میدادند که مهمانهای بعدی که از راه میرسند به آن زردآلوهای باقیمانده دسترسی داشته باشند.
به این ترتیب زردآلوهای کال بیجهت تلف نمیشدند و با حضور مهمانهای جدید میرسیدند. از سوی دیگر حتی اگر همه زردآلوهای درخت رسیده و چیده شده بود باز مهمانها این درخت را یک موجود بیمصرف نمیدیدند، چون با خودشان میگفتند سال دیگری هم خواهد بود. حتی اگر ما اینجا نباشیم سال دیگری خواهد رسید و مهمانهای دیگری اینجا خواهند بود، بنابراین حق آنهاست که در سال بعد از محصول این درخت استفاده کنند.
اخلاق دیوصفتی که دنبال لذت حداکثری است
متأسفانه با دامنگیر شدن نگاه منفعتطلبانه و لذتجویانه در زندگی بشر امروز، حقوق آیندگان بهراحتی نادیده گرفته میشود. در آن صورت فرقی میان ما و جنایتکارانی که در عقبنشینی خود، زمین سوخته را در اختیار نیروهای مقابل قرار میدهند چه خواهد بود؟ اگر ما به گونهای از مواهب زمین بهرهبرداری کنیم که عملاً یک زمین سوخته در اختیار نسلهای بعد قرار دهیم آیا تفاوتی با جنایتکارها خواهیم داشت؟ امروز با وجود تصریح قانون در پرهیز از دستاندازی به اراضی ملی، جنگلها و منابع طبیعی میبینیم متأسفانه این اراضی با سرعت عجیبی رو به ویرانی میرود. چرا؟ چون عدهای فراموش کردهاند که قرار است بعد از آنها هم کسانی دیگر به این مهمانی بیایند و از مواهب این زندگی برخوردار شوند، بنابراین آنها بهسادگی آب خوردن و با توجیههای خاص خودشان زمینهای ملی را تبدیل به ویلاهای شخصی میکنند. آنها درختان را قلع و قمع میکنند، خاک حاصلخیز مراتع را از بین میبرند و دریا و کوه را تصرف میکنند، چون فقط به لذت حداکثری خود میاندیشند. این انسان که صرفاً به منافع چندروزه خود میاندیشد البته که انسان اندیشمند و دوراندیش و الهی نیست و این اخلاق دیوصفت را از فرهنگ و آموزههای بومی ما به ارث نبرده و آن را از آموزههای اخلاق ولنگاری گرفته که معتقد است یک بار به دنیا میآیی بنابراین باید به لذت حداکثری برسی.
انسان علوی، قلیل الموونه و کثیرالمعونه است
واقعیت آن است که صرفاً نمیتوان از مسئولان قضایی و قانونگذار و... در این باره انتظار معجزه داشت، همچنان که میبینیم با وجود تصریح همه مسئولان عالیرتبه کشور، سیل ویرانیها در این حوزهها بسیار گسترده است. ما نیاز داریم نسلهای امروز در برابر مسئولیت خود نسبت به نسلهای آتی واقف شوند، نیاز داریم اندیشه اخلاقمدارانه و مسئولیتمحور «دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما بکاریم و دیگران بخورند» در این سرزمین از نو ریشه بدواند.
نیاز داریم که به توازنی درباره حقوق و تکالیف خود برسیم، در غیر این صورت متأسفانه نمیتوان به این حجم از ویرانیهایی که بهواسطه حاکمیت نوعی از اخلاق لذتجویی حداکثری و خودمحورانه به وجود آمده فائق آمد.
ما نیاز داریم انسانهایی در این سرزمین پرورش یابند که نه تنها در ذهن آنها دو کفه تولید و مصرف به موازنه برسند بلکه همچنان که امیرالمؤمنین (ع) میفرماید «مؤمن کم استفاده میکند و بهره بیشتری میدهد» شاهد حضور انسانهای علوی باشیم که قلیلالموونه و کثیرالمعونهاند، کم استفاده میکنند و بیشتر بهره میدهند.