سرویس جامعه جوان آنلاین: به گزارش خبرنگار ما، همواره اساتید اهل فن به جوانان هشدار دادهاند که مصرف الکل علاوه بر آسیبهای جسمی و روانی که برای مصرف کننده به دنبال دارد آسیبهای اجتماعی نیز برای دیگران همراه دارد. از طرفی بررسی خیلی از جرائم مانند قتل، نزاع، آزار و اذیت دیگران و... نشان میدهد که این حادثهها در حالت مستی رخ داده است. حادثه مرگباری که چند شب قبل در یکی از محلههای جنوب تهران رخ داد حکایت از این دارد، پسر ۱۶سالهای در حالت مستی مرد جوانی را به قتل رسانده است.
این درگیری خونین ساعتیک بامداد یکشنبه ۲۳تیرماه از سوی شهروندی به مأموران کلانتری۱۵۷ مسعودیه اطلاع داده شد.
مأموران پلیس در محل حادثه کنار کوچهای با پیکر نیمهجان مرد۴۰سالهای به نام پرویز روبهرو شدند که با اصابت ضربات چاقو به گردنش نقش بر زمین شدهبود. همزمان با انتقال مرد زخمی به بیمارستان مأموران دریافتند این درگیری بین پرویز و پسر ۱۶سالهای به نام شهروز رخ داده است که در جریان آن شهروز با چاقو، پرویز را هدف قرار میدهد و بعد از آن از محل فرار میکند. مأموران در بازرسی بدنی از داخل جیب پرویز مقداری موادمخدر کشف کردند که حکایت از این داشت این مرد کارتنخواب خرده فروش مواد مخدر هم است.
در حالی که تحقیقات برای دستگیری متهم ادامه داشت، به مأموران خبر رسید پرویز چند ساعت بعد از حادثه به خاطر خونریزی شدید در بیمارستان جان باخته است. بدین ترتیب با اعلام مرگ مرد جوان پرونده وارد مرحله تازهای شد و قاضی غلامی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیسآگاهی در محل حادثه به تحقیق پرداختند.
بررسیهای مأموران نشان داد قاتل و مقتول هر دو بچه یک محل هستند و یکدیگر را میشناسند. سپس مأموران به رد زنی قاتل فراری پرداختند تا اینکه متوجه شدند، وی پس از گذشت چند ساعت از حادثه به خانهشان رفته است. در چنین شرایطی مأموران برای دستگیری متهم به محل زندگی او رفتند که فهمیدند متهم با کمک مادرش از طریق پشت بام فرار کرده است. مأموران در ادامه مادر قاتل را به اتهام مخفی کردن ادله جرم بازداشت کردند تا اینکه به مأموران اطلاع دادند متهم به اداره پلیس رفته و خودش را تسلیم کرده است.
صبح دیروز متهم به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد. وی پس از اعتراف به قتل به دستور قاضی غلامی برای ادامه تحقیقات در اختیار کارآگاهان ادارهدهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
گفتگو با متهم
خودت را معرفی کن؟
شهروز هستم ۱۶ ساله.
دانشآموزی؟
نه، سال هاست ترک تحصیل کردم و تا کلاس چهارم ابتدایی بیشتر درس نخواندم.
چرا؟
وضع مالی خوبی نداریم. از طرفی هم من یکساله بودم که مادر و پدرم به خاطر اختلافاتی از هم جدا شدند و پس از مدتی مادرم شوهر کرد به همین خاطر من و خواهر و برادرم بیشتر دنبال کار بودیم تا درس خواندن.
به چه کاری مشغول بودی؟
کبابی کار میکردم و ماهی یکمیلیون تومان حقوق میگرفتم.
سابقه داری؟
یکبار شب چهارشنبه سوری با مغازهداری درگیر شدم که مأموران مرا دستگیر کردند و چند روزی در کانون اصلاح و تربیت بازداشت بودم.
مقتول را میشناختی؟
بله، بچه محل ما بود. تا جایی که میدانستم مادر و پدرش سالها قبل فوت کرده بودند و خواهرش هم در تصادفی فوت کرده بود. پرویز کارتنخواب بود و مواد مخدر هم میفروخت.
با مقتول اختلاف داشتی؟
نه، من حتی به او کمک هم میکردم. یکبار به او هزار تومان پول قرض دادم و چند باری هم به او غذا دادم. حتی یکبار که چند نفر از معتادها پول مواد را به او نداده بودند به طرفداری از او با معتادان درگیر شدم.
چرا پرویز را به قتل رساندی؟
من قصد قتل نداشتم. آن شب مشروب خورده بودم و مقدار زیادی هم قرص مصرف کرده بودم و حال خوشی نداشتم که این اتفاق افتاد.
چرا مشروب و قرص خوردی؟
دوسال است که شبها نمیخوابم و به همین خاطر به پزشک مراجعه کردم که برای من قرص تجویز کرد. مشروب هم گاهی اوقات میخورم.
درباره درگیری توضیح بده؟
من عاشق موتور بودم، اما هر چقدر به مادرم و برادرم اصرار میکردم برای من موتور بخرند فایدهای نداشت. آن شب به همین خاطر با مادر و برادرم مشاجره لفظی کردم و بعد هم برای اینکه آرام شوم و راحت بخوابم مقدار زیادی مشروب خوردم، اما خوابم نگرفت که تعدادی هم قرص خوردم. لحظاتی بعد مادرم از من خواست به سوپر مارکت بروم و برای او شارژ بخرم. در راه برگشت از سوپر مارکت محل، پرویز را کنار کوچهمان دیدم که در حال فروش مواد مخدر به زن و مردی بود. جلو رفتم و به او اعتراض کردم و خواستم سر کوچه ما مواد نفروشد. به او گفتم به پلیس خبر میدهم که زن و مرد بدون اینکه به او پول مواد را بدهند از فرصت استفاده و فرار کردند. به طرف خانهمان به راه افتادم که پرویز از پشت مرا گرفت و یقه به یقه شدیم. او گفت که من باعث شدم زن و مرد معتاد به او پول ندهند که با هم درگیر شدیم. وقتی درگیری ما بالا گرفت او چاقویی از جیبش بیرون آورد و به من حمله کرد که من هم چاقویم را از جیبم بیرون آوردم وضربهای به او زدم.
چرا با خودت چاقو داشتی؟
از ترس درگیری با معتادان و بچههای محل همیشه با خودم چاقو همراه دارم.
بعد چه شد؟
بعد از فرار ابتدا به پارکی که پاتوق معتادان است، رفتم که آنجا معتادان قصد داشتند مرا کتک بزنند که از آنجا به پارک دیگری رفتم و بعد هم به مغازه ناپدریام در سه راه آذری رفتم. از آنجا به خانهمان رفتم که فهمیدم مادرم در جریان درگیری من قرار گرفتهاست. از مادرم خواستم برای من غذا گرم کند که فهمیدم مأموران برای دستگیری من به داخل کوچه آمدهاند. از پشت بام فرار کردم و به محل کار برادرم که تولیدی لباس است، رفتم و آنجا برادرم گفت که مأموران مادرم را دستگیر کردهاند و بعد از آن تصمیم گرفتم خودم را به مأموران پلیس معرفی کنم.
حرف آخر؟
خیلی پشیمان هستم وای کاش آن شب مشروب نخورده بودم.