وزیر آموزش و پرورش سخنانی در مورد نظام آموزشی بر زبان آورده که مایه شگفتی است. از این لحاظ که وی پس از چندین دهه مدیریت در سیستم آموزشی، به جای جبران اشتباهات گذشته همچنان در رؤیا و خیال بهسر میبرد.
بطحایی با انتقاد از مدرسه گریز بودن دانشآموزان عنوان کرده «بچهها باید با ذوق، اشتیاق و هلهلهکنان به مدرسه بروند و به سختی از مدرسه خارج شوند!»
گویی ایشان بیاطلاع است که دانشآموزان ذوق و شوقی به سیستم آموزشی ندارند!
وی که چندین دهه سابقه مدیریتی دارد، هنوز نمیداند که هر نوجوانی از آموزش مبتنی بر حافظهمحوری فراری است!
کودکان و نوجوانان به فضایی که امکانات ورزشی و هنری برای آنها ندارد، نمیتوانند علاقهمند شوند. بودجه تربیت بدنی و ارتقای سلامت آموزش و پرورش در سال گذشته حدود ۱۱۰ میلیارد تومان برای کشوری ۸۰ میلیونی با ۱۳ میلیون دانشآموز است.
مواردی که دانشآموزان به یادگیری آنها در دنیای امروز نیاز دارند؛ علوم زیستی (زیستشناسی و شیمی)، علوم دقیقه (فیزیک، ریاضی و کامپیوتر)، زبان مادری (فارس و زبانهای قومی)، زبان خارجی و علوم اجتماعی (تاریخ و جغرافیای ایران و جهان، اقتصاد و جامعهشناسی) و مسائل روز و سبک زندگی است.
سیستم آموزشیای که آقای وزیر و همفکرانش مدیریت آن را برعهده داشتهاند، در تمام این قلمروها چه در محتوا و چه در روش آموزشی، کمبازده بوده است.
آقایان همین حالا به جای اینکه از وجود نخبگان به عنوان معلم در مدارس استفاده کنند به فکر اجرای طرح خرید خدمات آموزشی برای حل مشکل کمبود معلم، آن هم در مناطق محروم کشور هستند. طرحهایی که استعدادهای انگشتشماری را که نظام آموزشی در مناطق محروم کشف میکرد به حاشیه میراند.
استدلال آموزش و پرورش این است که برای اداره دولتی مدارس پول نداریم، پس بخش خصوصی باید به اداره مدرسه وارد شود و از تربیت بچههای ما سود ببرد!
اگر این دستاورد بزرگ آقای وزیر، یعنی پیمانکاری کردن مدرسه گسترش یابد، یعنی معلم خرید خدمت ۵۸۰ هزار تومانی چند برابر میشود. این یعنی کیفیت آموزش بچههای محروم دشتیاری و بشاگرد پایینتر میآید. مدرسههای بیشتری سرد میمانند. سرمایهداری رانتی آموزشی حالا به غیر از سلطنت در کنکور و مؤسسات مافیاییاش از طرف اداره مدرسه هم به مردم حمله میکند. جالب اینکه حجم مدارس پولی امریکا امروز از ما کمتر است.
اکنون بیشترین امکانات آموزشی در اختیار مدارس خاص، یعنی مدارسی که متعلق به افراد بانفوذ و ثروتمند است، قرار دارد. نابرابریهای اجتماعی بین بچههای شینآباد و بچههای سعادتآباد هم از همینجا شروع میشود. صدای این بچههای مظلوم که هر سال پشت کنکور تا خودکشی میروند نیز همچنان بلند است.
شما با سیاستهای به قول خودتان کاربردی، بهترین کاربرد را برای درس خواندن بچه پولدارها و ویرانی را برای بچههای مناطق محروم به ارمغان آوردهاید. برنامههای درسی هرگز صبر و حوصله و از خودگذشتگی و حداقلهای زندگی را به دانشآموزان یاد ندادهاند. افزایش معضلات اجتماعی امروز خود مهر تأییدی بر این ادعاست.
در دو دوره کارزارهای انتخاباتی سال ۹۲ و ۹۶، در مناظرههای این دو دوره و به خصوص سالهای اخیر هرگز توسعه و بهبود آموزش و پرورش دغدغه دولت نبوده است.
آقای وزیر! دانشآموزان مدرسه خود را دوست ندارند، چراکه مدرسه برای نیازهای آنان و برحسب شرایط آنان تنظیم نشده و کودکان و نوجوانان ایام خوبی در آنجا سپری نمیکنند و درس زندگی نمیآموزند. شما سکاندار هستید، لطفاً چارهای بیندیشید!