اوضاع نابهسامان اين روزهاي پرسپوليس و مديرعامل آن که کاسه چه کنم، چه کنم به دست گرفته و نميداند كه کدام بدهي را صاف کند تا قبل از آنکه صداي طلبکاري ديگر درنيامده و شکايتي جديد از AFC خرخره تيمش را نگرفته، داستان تکراري باشگاههاي زيادي است که طي سالهاي اخير به دليل بيکفايتي مديران و ناکارآمدي آنها با بدهيهاي هنگفتي مواجه هستند که به نظر ميرسد صاف کردن آن امري محال است، خصوصاً که هر سال نيز به لطف قراردادهاي جديد و شکايتهاي جديدتر به رقم نجومي و سرسامآور آن افزوده ميشود.
مسئله گرشاسبي تنها ناکارآمدي طاهري نيست که بدون دغدغه و با يک استعفا خود را کنار کشيد و عين خيالش هم نبود كه اشتباهات اسفناکش چه بر سر يک تيم، يک باشگاه و آبروي فوتبال ايران ميآورد و چه پولهايي را به جوي آب ميريزد، مسئله انتخابهاي غلط و نادرستي است که فوتبال ايران را به نابودي كشانده و همچنان هم ادامه دارد. موضوع چشم بستن آقايان مسئولي است كه به تماشاي اشتباهات غيرقابل جبراني که نتيجه تصميمات سرسري و نادرست آنهاست، نشستهاند. بدهيهاي هنگفت باشگاههاي فوتبال ايران نتيجه قراردادهاي نجومي است که به يکباره چنان سير صعودي به خود گرفت که کمتر کسي تصورش را ميکرد، قراردادهايي که عدم پرداخت يا عقد عادلانه آن، بدهيهاي سرسامآور و شکايتهاي پرتعدادي را در فيفا رديف کرد تا نه فقط بر انبوه بدهيهاي باشگاههاي ايران افزوده شود که هر ساله مقدار قابل توجهي ارز هم را بابت ندانمکاريهاي آقايان از مرزها خارج شود و بدتر از همه اينكه آبروي فوتبال ايران را به تاراج ببرد. اتفاقهاي ناگواري که دستاورد انتخابهاي سراسر نادرست و اشتباهي است که بهرغم نتايج تأسفباري که به بار آورده، عبرتي براي عدم تکرار آن نشده است.
انگشت اتهام را نبايد به سمت طاهري يا امثال او گرفت. چه فرقي ميکند طاهري باشد يا رويانيان، فتحاللهزاده باشد يا آجرلو، آنها فقط چند نام هستند و بس! مسئله اصلي نفراتي هستند که روي گزينههايي كه کارنامههاي ناکام، سياه و پراشتباه دارند، دست ميگذارند. آنها که بعد از هر انتخابي، همه چيز را به امان خدا رها و فراموش ميکنند که نظارت مهمترين مسئله بعد از هر انتخابي است، نظارتي که ميتواند مانع اخذ تصميمات اشتباه و پردردسر شود.
قراردادهاي نجومي بازيکنان فوتبال سالهاست که به معضلي جدي تبديل شده، اما در اين بين قبل از مديران عامل باشگاهها اول بايد به سراغ نهادهاي نظارتي رفت. بايد به سراغ فدراسيون و وزارت ورزش به عنوان متوليان اصلي ورزش و فوتبال رفت و از آنها پرسيد که آيا حواسشان به امور هست يا در خواب خرگوشي به سر بردهاند که ارقام رد و بدل شده در فوتبال حالا به عامل اصلي فساد تبديل شده است. ارقامي که مديران باشگاهها نميتوانند از آن بکاهند وقتي رقبايشان گوي سبقت را از آنها ربوده و انتهاي خط پايان جايشان ميگذارند. البته حق هم دارند، در بازار مکاره نقل و انتقالات اندکي پول بيشتر ميتواند رأي هر بازيکني را بزند، اما نه وقتي ذرهبين نهادهاي نظارتي روي مديران و عملکرد آنهاست بهطوري كه نتوانند قدم از قدم بردارند و پا به راه خطا بگذارند.
اما آيا اهميتي به اين مسئله داده ميشود؟ بيشک نه که اگر غير از اين بود، امروز امثال گرشاسبيها تمام وقتشان را براي پرداخت بدهيهاي هنگفت و جريمههاي نجومي آن نميگذاشتند. اين مسئله نتيجه ندانمکاري و دلالبازي آقاياني است که به دليل عدم نظارت چوب حراج به بيتالمال زدند، بيآنکه دغدغهاي براي پاسخگويي و کشيده شدن پايشان به ميز محاکمه داشته باشند. آيا وقت آن نرسيده که گوش اين آقايان مسئول کشيده شود تا زيردستانشان اينطور آشکارا تخلف نكنند و فوتبال را با ارقامي نجومي به ورطه نابودي نکشند؟!
بدون شک کار سختي نيست، به شرط آنکه رفاقتها و لابيها در اين بين مانع کار آقايان نشود تا بيش از اين شاهد اشاعه فساد در فوتبال نباشيم، فسادي که به شکل ارقام نجومي در قرارداد بازيکنان ديده ميشود و گويا همتي هم براي کم کردن صفرهاي آن نيست. شايد چون نظارت آقايان به شدت لنگ ميزند و شايد هم...