تخریب قبلیها در ایران یک روند است. ولی ما باید یاد بگیریم هم خوبیها را ببینیم هم بدیها را. یعنی خوبیها را کنار بدیها ببینیم. یکی از کسانی که به خاطر این عادت زشت و این عینک بدبینی در حقش ظلم شد شاه ایران است که هنوز که هنوز است، تخریب و تخطئه می شود. ما میخواهیم یک بار هم که شده از ویژگیهای مثبت محمدرضا شاه پهلوی حرف بزنیم و جانب انصاف را رعایت کنیم.
آداب معاشرت و خونگرمی شاه
خوش برخوردی و خونگرمی محمدرضا شاه در جهان پرآوازه بود. شاه پهلوی بسیار اهل معاشرت بود و این صفت خوب تا آخر عمر وی ترک نشد! خدا شاهده! محمدرضا شاه اصلا از این آدمهای خشکی نبود که با دیگران سخت جوش بخورد و یا خودش را بگیرد! حاشا! خیلی هم خوش برخورد بود. چنان که مکرراً نقل شده است آن قدر اهل معاشرت بود که در هر سفر خارجی با تعداد زیادی از خانمهای مشهور آنجا به صورت جداگانه معاشرت میکرد! البته این خونگرمی در خانواده پهلوی به صورت یک رسم سنتی نهادینه بود و هیچ کس از این فضیلت مستثنی نبود. از فرح دیبا همسر محمدرضا شاه بگیر تا خاله و عمه و فرزند و حتی دربار... کلا خانوادگی خونگرم بودند!
شاه آینده نگر
دیگر صفتی که از وی میتوان ذکر کرد این است که ایشان خیلی هم اهل پسانداز و سرمایهگذاری بود. یعنی مثل بعضیهای ما نبود که چشمش همین دو قدم جلوی پا را ببیند و به فکر آینده نباشد. مطبوعات آمریکایی در این باره مینویسند که دارایی خاندان پهلوی در سال 57 به 35 میلیارد دلار میرسید که بخش عمدهای از آن در بانکهای امریکا و اروپا بود. آن هم آن موقع!
پرهیز از خرج اضافی
محمدرضا خدابیامرز -که روحش به دعای این پیرمردهای اسپورت شلوارلیپوش الهی شاد بشود- کلا از بنیان با انتخابات مشکل داشت! میگفت این خرجهای اضافی یعنی چه؟ انتخابات یعنی چه؟ صلاحیت و ردصلاحیت یعنی چه! گور بابای رفراندوم و اینها! مردم مگر بیکارند که وارد این بحث و جدلها بشوند؟ اصلا نمیخواهد! بنده خدا زحمت همه انتخابها را خودش میکشید. همان فک و فامیل خودش را که مورد اعتماد بودند انتخاب میکرد. بالاخره چراغی که به کاخ رواست به کوخ حرام است دیگر!
اعلیحضرت خجالتی نبود!
محمدرضا به گفته درباریان بسیار اهل عشقورزی و محبت بود و خجالت از ابراز علاقه را نوعی عقب افتادگی تلقی میکرد. اغلب هم برای این که این حیاها و خجالتها زدوده شود، خودش شروع کننده بود؛ دستش را دراز میکرد تا درباریان ببوسند و با این بوسهها صمیمیتهای کاخ همایونی برود بالا. آن قدر این مسأله برایش مهم بود که درباریان خجالتی را با اُردَنگی بیرون میکرد تا حساب کار دست سایرین بیاید! بعد نامردها میگویند که چرا این مهرورزیها یک طرفه بوده و فقط بقیه دست شاه را میبوسیدند؟ بخدا دروغ میگویند! البته محمدرضا خیلی هم موافق یک طرفه بودن این صمیمیت ورزیدنها نبود. حتی یک بار همینگونه محبت خود را به ملکه انگلیس ابراز کرد و بر محبت میان ایران و انگلیس هِی افزود. الان هم هر چه از انگلیس به ما میرسد به خاطر زحمات آن مرحوم است!
اعلیحضرت حق پذیر بود!
از دیگر صفات برجسته پادشاه ایران زمین حق پذیر بودن بود. از این آدمها نبود که زیر بار حرف کسی نرود و حرف فقط حرف خودش باشد. برعکس ماها! نمیشود که همیشه حق با ما باشد که! باید به دیگران هم میدان داد، باید صحبت هایشان را شنید و پذیرفت، گاهی باید از مواضع شخصی کوتاه آمد. شاهنشاه آریامهر بسیار به نظرات دیگران بها میداد، بسیار! آن قدری به بعضیها میدان میداد که دیگران میگفتند فلانی تشریفاتی است؛ آدم این قدر متواضع! به طوری که هر چه که آمریکا گفت، نه نیاورد. فرح نیز در این رابطه نقل میکند که محمدرضا میگفت: «تمام عمرم را صرف سرکوب نیروهای کمونیستی و چپگرا کردم تا منافع غرب و در رأس آن آمریکا را حفظ کنم هرچه به من گفتند، از جان و دل پذیرفتم و مانند یک غلام حلقه به گوش، مجری دستورات منطقهای و فرا منطقهای آنها بودم.»
میهمان حبیب خداست
شاهنشاه از همان ابتدای دوران حکومتش اعتقاد ویژهای داشت بر این که «میهمان حبیب خداست» و همیشه در تلاش بود به فرزندانش این آداب پسندیده را بیاموزد. ضمنا میگفت میهمان با خودش روزی خودش را میآورد و اصلا کم فروشی نمیکرد. تا میتوانست خرج میکرد که این مساله را در مقاطع متعددی هم اثبات نمود. وی در جشنهای 2500 سالهاش میهمانان زیادی را در تخت جمشید گرد هم آورد و غذا و نوشیدنی و عرق خارشتر و گل گاو زبان و غیره از اروپا سفارش میداد که اتفاقا برای کلیه و معده هم خیلی مفید است. میهمانان هم خاویار و غاز و نوشیدنیها را میزدند به رگ و شاد میشدند. گفتهاند که محمدرضا شاه برای این جشنها حتی تا رقم 200 میلیون دلار هم خرج کرد.
اهل ریا نبود!
محمدرضا در دینداری هیچ گاه افراط نکرد؛ به خلاف برخی از ماها. همین یکی دو عکسی که در مشهد و سفر حج گرفت و یکی دو تا رکعت نماز کافی بود! بر اساس کتاب خاطرات پهلویها، محمدرضا در طول عمرش یک بار هم عدسی یا قیمه هیأت نخورد و اعتقاد داشت این کارها اضافی است، خود خدا هم راضی نیست! آخر عمری هم اعلام کرد نزدیکترین فرد به خدا و اهلبیت(ع) منم! اصلا ایشان اهل سیر و سلوک بود.