
حضور رسول خادم در رأس كادر فني تيم ملي كشتي آزاد، هرچند كه با اتفاقنظر شوراي فني صورت گرفت و با تأييد اكثريت قريب به اتفاق جامعه كشتي روبهرو شد، اما مخالفهاي خاص خود را هم دارد.
از زماني كه به ياد ميآوريم كشتي ايران به عنوان يكي از قدرتهاي كشتي دنيا، شناسنامه كشتي دنيا و اعتبار كشتي دنيا شناخته ميشده است، اما جالب اينجاست كه اين كشتي با اين درجه از اعتبار بينالمللي، به رغم داشتن ستارههايي پرفروغ هنوز بابت تربيت مربي با مشكلي جدي روبهرو است تا جايي كه مجبورند از رئيس فدراسيون به عنوان سرمربي استفاده كنند.
كشتي ايران در حالي مجبور به تحمل اين خطاي بزرگ است و در شرایطی به اجبار در برابر آن سكوت ميكند و چشمها را ميبندد كه همين حالا كشورهاي اطراف ايران به ويژه برخي همسايگان شمالي، كشتيگيران كشورمان را با استقبالي گرم فراميخوانند، اما همين كشتي پربار نتوانسته در زمينه پرورش مربي كار خاصي انجام دهد.
در تواناييهاي فني و مديريتي رسول خادم هيچ شك و ترديدي نيست، اما حضور او در رأس تيم ملي باعث بالا رفتن سطح توقعات ميشود، درست مانند آنچه برخي منتقدان انگشتشمار انتخاب خادم به عنوان سرمربي تيم ملي به آن اشاره كردند و اين در حالي است كه جوانگرايي صورت گرفته در تيم ملي كشتي آزاد به طور حتم اجازه كسب مقامهاي قهرماني جهان و المپيك را نخواهد داد، به هر حال اين جوانان حتي اگر زير نظر كاربلدي چون خادم هم كار كنند تا رسيدن به مرز آمادگي و پختگي چند سالي زمان نياز دارند و طبيعي است كه در اين چند سال نميتوان از آنها توقع كسب نتايج بزرگ داشت. از سوي ديگر خادم امور فدراسيون كشتي را به بهانه بودن مستمر در تمرينات تيم ملي به شخص ديگري سپرده است كه اين مسئله دقيقاً دهنكجي به رأي مجمع انتخاباتي فدراسيون كشتي است، چراكه جامعه كشتي با توجه به توانمنديهاي مديريتي و وجهه بينالمللي خادم بود كه رأي به رياست او بر فدراسيون كشتي دادند و اگر قرار بود امور فدراسيون به دست كس ديگري حتي همسو با خادم بيفتد، پس چه لزومي به انتخاب خادم بود!
طبيعي است كه بروز ضعف يا شكست در هر كدام از اين دو مقوله باعث شكست رسول خادم خواهد شد، اينكه تيم ملي نتيجه لازم را كسب نكند يا اينكه در فدراسيون مشكلي پيش آيد و كسي قادر به پاسخگويي نباشد، هر دو به شخص خادم برميگردد و اين يعني خطر، يعني اينكه نه خادم، بلكه كشتي ايران با مشكل روبهرو خواهد شد.
مقبوليت رسول خادم باعث همسو شدن جامعه كشتي شده است. خادم با نوع مديريتش و توانمنديهاي فني و عملي خود موفق شده كاري كند كه جامعه كشتي در هر صورت به او اعتماد كنند و اين همسويي خوبي است، اما نبايد باعث شود كه وقتي اشتباهي صورت ميگيرد، همه چشم روي آن ببندند. حقيقت اين است كه حضور رسول خادم در پست مهم رياست فدراسيون كشتي و سرمربي تيم ملي كشتي آزاد به صورت همزمان اشتباه است. اينكه تاكنون روي مقوله مربيسازي و پرورش استعدادها در اين خصوص به درستي كار نكردهايم، دليل خوبي براي اين اشتباه نيست، خادم به عنوان رئيس فدراسيون كشتي در در جه اول و در سمت سرمربي تيم ملي كشتي آزاد در وهله دوم بايد شرايطي را فراهم كند كه كادر فني قدرتمندي براي تيم ملي انتخاب شود و پس از آن در خصوص تربيت مربيان تراز اول بكوشد.
بدون هيچ ترديدي كشتي ايران خالي از استعداد و توانايي در خصوص ترتيب مربي نيست و همين حالا نيز اگر درست به اين مسئله نگاه شود، ميتوان كادر فني خوبي براي تيم ملي انتخاب كرد. بنابراين اصرار بيجا و نادرست به سپردن هدايت تيم ملي و رياست فدراسيون به يك نفر، چيزي نيست كه قابل قبول باشد. ريش سفيدان كشتي اين واقعيت را بهتر از هر كس ديگري درك ميكنند، اما گويا نميخواهند همسويي كشتي، حتي با انتقاد بجا و درست از بين برود كه البته اين اشتباه بزرگترين و غيرقابل جبرانترين ضربه را به كشتي ايران خواهد زد.
حقيقت اين است كه كشتي ايران بايد به دنبال مربيسازي باشد و از مهرههاي كارآمد خود درست و بجا استفاده كند، نه اينكه يك نيروي توانمند را چند جا بگمارد و عملاً توانايي او را كاهش دهد.
واقعيت اين است كه جامعه كشتي امروز پشت رسول خادم پنهان شده و او را جلو انداخته تا در صورت بروز مشكل چه در فدراسيون و چه در تيم ملي، او پاسخگو باشد و آقايان با خيال راحت فقط نگاه كنند، حقيقتي كه اين روزها در سايه همسويي كشتي ديده نميشود.