احمدرضا صدري
نام اسماعيل رائين و آثار جنجالياش، به دلايل گوناگون در تاريخ معاصر ايران ماندگار شده است. او در دورهاي در قامت مورخي افشاگر ظاهر شد و به ارائه آدرس وابستگان به انگلستان در تاريخ معاصر ايران پرداخت. هرچند درباره چندوچون كار وي گمانههاي گوناگوني مطرح است، اما هيچ يك از آنها نميتواند جوهره كار وي را از اعتبار بيندازد و آن را از اساس باطل كند. اخيراً انتشارات جاودان در اقدامي مثبت، به بازنشر اثر تاريخي«حقوقبگيران انگليس در ايران» پرداخته است. اين اثر در صدر خويش، ديباچهاي به قلم اسماعيل رائين دارد. در بخشي از اين مقدمه آمده است:
«در كشاكش ماجراهاي سياسي كارنامه بسياري از زمامداران وقت ايران سياه است. از چند نفر كه بگذريم، اكثر كساني كه در آن روزگار بر مقدرات ايران حكومت داشتند صاحب شخصيت و كارداني و پاكدامني سياسي نبودند. از گروه اول عباس ميرزا، ميرزابزرگ قائم مقام، ميرزاابولقاسم قائممقام و ميرزا تقيخان اميركبير را بايد نام ببريم كه معروف روح وطنپرستي و فداكاري و دفاع از حقوق ملي و حاكميت ايران بودند و همواره عليه استعمارگران به مبارزه برخاستند و در برابر تعديات پي در پي و زورگوييهاي روس و انگليس ايستادگي نمودند. اينان آزادمرداني بودند كه رشوه يا مقرري و حقوقي از كسي نميگرفتند و به همين مناسبت حتي دشمنانشان آنان را ستايش ميكنند. چنان كه دكتر پلاك معروف درباره اميركبير مينويسد: ميرزاتقي خان مظهر وطنپرستي بود. يعني همان اصلي كه در ايران مجهول است. آنچه ميدادند او نميگرفت، خرج معدوم كردن وي شد. همچنين انگليسي ديگري درباره اميركبير مينويسد: نسل تازه ايران را نميتوان به كلي سست و فرسوده شمرد، چه اين نسل ميتواند مردي چون ميرزا تقيخان را به وجود آورد. او در ميان رجال مشرق زمين كه تاريخ جديد نام آنها را ثبت كرد، مقام بيهمتايي را داراست. اميرنظام همان كسي است كه «ديوژن» در روز روشن با چراغ در پي او ميگشت. او سزاوار است كه به نام انسان واقعي يعني اشرف مخلوقات خداوندي به شمار آيد.
اما در گروه دوم به افرادي ميرسيم كه داراي حسننيتي بودند و فساد و تباهيشان چندان زياد نبود، اما كاري نيز از پيش نبردند و علت اين امر آن بود كه اولاً خود صاحب شخصيت و كفايت زياد نبودند و ثانياً گروه رجال فاسد و بيعلاقه به سرنوشت مملكت بر آنها چيره گشتند و اعضاي همين گروه دوم بودند كه دفتر سياه زندگي چند تنشان را تا آنجا كه مدارك موجوده اجازه ميداد آفتابي كرديم و خواستيم هموطنان آن گروه را بشناسند.
اما گروه سوم: كساني بودند كه مستقيماً آلت فعل سياست بيگانگان در ايران به شمار ميرفتند. اينان يا مستقيم از اجانب پول ميگرفتند و مستمري دريافت ميداشتند يا اينكه به پشتيباني خارجي به مقامات عاليه مملكتي ميرسيدند و در ازاي آن حقوق ملت ايران را در طبق اخلاص مينهادند و تسليم سفارتخانهها و مقامات خارجي ميكردند. در ميان اين دسته، ميرزا ابوالحسن خان شيرازي و همشيرهزادهاش ميرزا محمدعلي شيرازي، ميرزا آقاخان نوري و برادرش ميرزا فضلالله وزير نظام، اللهيار خان آصف الدوله، ميرزا مسعود گرمرودي، محمدحسينخان صدراصفهاني و پسرش عبدالله خان امين الدوله و ديگر جيرهخواران و حقوقبگيران را بايد نام برد كه در اين كتاب به وضوح تمام از روي مدارك و اسناد متقن معرفي شدهاند. اينان در برابر بيگانگان زبوني و پستي را به حد كمال رسانيدند و چيزي كه در ذهنشان نميگذشت منافع مملكت و حقوق ملت ايران بود و گاهي كار آنان به جايي ميرسيد كه مثلاً هنگامي كه ميرزاابوالحسنخان ايلچي حقوق بگير دولت انگليس و حكومت هندوستان از دنيا رفت، مقامات خارجي درصدد تعيين جانشين براي او آمدند و از اينكه شخصي به جاي وي انتخاب شود كه حقوقبگير آنها نباشد به وحشت افتادند.»
رائين در بخشي ديگر از اين مقدمه، به كارنامه سياه برخي كارگزاران دوره قاجار در ارتباط با دولت انگلستان پرداخته و مينويسد:
«به عللي كه فعلاً جاي ذكر آن در اينجا نيست، كارنامه سياه كساني كه در دوران 25 ساله دوم سلطنت ناصرالدين شاه، مصدر خدمات دولتي و خيانتهاي بزرگي به مملكت شدند، به وقت ديگري واگذار ميشود. در ميان رجال و مزدوران اين دوره حتي نمايندگان روشنفكر و ترقيطلبي چون ميرزا حسين خان سپهسالار نيز وجود داشتند و نمونه كار آنها، قرارداد و امتياز ننگين رويتر بود كه حتي موجب اعتراض نمايندگان پارلمان انگليس گرديد و به قول لرد كرزن، يك چنين امتياز عظيم و بيسابقهاي به منزله بخششنامهاي بود كه از طرف كشور ايران به يك انگليسي داده ميشد و بايد اعتراف كرد كه اگر بريتانيا توانسته بود اين بازي را به آخر برساند نه تنها شاه ايران مات شده بود، بلكه تزار روسيه هم به جاي خود ميخكوب ميشد. علاوه بر اين وقتي مفاد قرارداد در مجلس عوام انگليس مورد بحث قرار گرفت كلمات « فوقالعاده و خطرناك» درباره آن به كار رفت و رابرت لاو وزير دارايي انگليس نتوانست از اين بخششنامه دفاع كند و در جواب اعتراض نمايندگان گفت: ما در آن هيچ نفعي نداريم و حتي لرد گرانويل وزير خارجه وقت انگلستان در مجلس اعيان كشور خود در جواب همين سؤال كه آيا اين امتياز به نفع ايران و سياست انگليس است، اظهار داشت: چنين امتيازنامهاي موجود است، ولي من نميتوانم بيش از اين درباره آن توضيحي بدهم. اين رسوايي بزرگ و غيرقابل بخشش كه با پرداخت چند هزار ليره رشوه و پيشكشي از طرف بارون رويتر به شاه قاجار و ميرزا حسن سپهسالار صورت گرفت، نه تنها مردم ايران را بهتزده كرد، بلكه به قول سرهنري راويلنسون، وقتي اين امتياز به طبع رسيد و در دنيا منتشر گشت و ديده شد كه داراي چه مزايايي بيشمار است و تمام منابع ثروتي و صنعتي و فلاحتي سرتاسر يك مملكت چگونه به دست انگليسيها افتاده است، هيچ كس قادر نبود اين موضوع را پيشبيني كند كه روزي چنين امتياز مهمي به دست يكي از اتباع دولت انگليس بيفتد. علاوه بر تمام خطوط راهآهن ايران و تراموي كه انحصار آن تا 70 سال به بارون رويتر واگذار شده بود، تمامي معادن ايران نيز به استثناي معادن طلا و نقره و سنگهاي قيمتي، در اختيار صاحب امتياز قرار ميگرفت. به علاوه گمركات و آبياري اراضي و احداث قنوات و كانالها به رويتر واگذار شده بود. يك چنين خيانت بزرگي كه از طرف نماينده روشنفكران و آزاديخواهان ايران صورت گرفت، در بين توده مردم هيجان و اضطراب شديدي به وجود آورد، تا جايي كه ناصرالدين شاه مجبور شد ميرزا حسين خان را معزول كند زيرا چنين خيانتي نه تنها در هيچ كشوري سابقه نداشت، بلكه اگر در سرزمين ديگري غير از ايران اجرا شده بود، نسل خاندان خائن از بين برده ميشد.»