يك: در خبرها آمده بود كه «ايران از جمله كشورهايي است كه هر ساله درصد بالايي از مواد غذايي توليدي خود را هدر ميدهد. برآوردهاي فائو نشان ميدهد، هر روز به ازاي هر نفر، ۱۳۴ كيلو كالري غذا در ايران به هدر ميرود. همچنين گزارشهاي غيررسمي حاكي از آن است كه ۳۵ درصد محصولات كشاورزي توليدي در ايران به هدر ميرود، يعني از ۱۰۰ ميليون تن محصول كشاورزي توليدي در كشور، ۳۵ ميليون تن در سال دور ريخته ميشود، اين رقم معادل غذاي ميليونها انسان است.»
دو: اگر به آمار هدررفت روزانه 134 كيلوكالري در كشور توجه كنيم و معدل كالري روزانه مورد نياز هر فرد را 2هزار كيلوكالري در نظر بگيريم - البته اگر كودكان و نوزادان را در اين معدل سهيم بدانيم، معدل كالري مورد نياز كمتر از 2هزار كيلو كالري هم خواهد بود - در آن صورت به اين نتيجه ميرسيم كه روزانه غذاي 6 ميليون نفر در ايران به شكلهاي مختلف دور ريخته ميشود كه آمار تأسفباري است، اگرچه بخش قابل توجهي از اين هدر رفت غذاها به خاطر كمبود زيرساختهاي فرآوري، بستهبندي و صادرات است، اما بخش اعظمي از ماجرا به پوست انداختن جامعه ايراني و حركت به سمت جامعه مصرف زده برميگردد.
سه: اجازه بدهيد كمي جزئيتر به آنچه در لايههاي زيرين فرهنگ مصرف ايرانيها ميگذرد، نگاهي بيندازيم. يك مثال عيني در اين باره ميتواند ماه مبارك رمضان باشد، ماه صيام كه در آن قرار است ساعات قابل توجهي از روز هيچ وعدهاي مصرف نشود و تنها به وعده مختصر افطار و سحري بسنده شود، اما با شگفتي تمام ميبينيم مصرف مواد غذايي در ماه رمضان نه تنها كاهش نمييابد، بلكه گروههاي مختلف مواد غذايي در اين ماه رشد مصرف چشمگيري دارند.
چهار: مطابق با آمارهاي موجود، سرانه توليد روزانه زباله در جهان 250 تا 300 گرم است، اما اين رقم در ايران به 600 گرم و در شمال تهران به هزار و 200 گرم در روز ميرسد. اين يعني ايرانيها دستكم دو برابر ميانگين جهاني زباله توليد ميكنند. نگارنده چند وقت پيش شاهد منظره تأسفباري در يكي از سطلهاي پسماند تهران بود. قرص نانهاي دست نخوردهاي كه حتي نميشد واژه خرده نان را هم به آنها اطلاق كرد، در سطل زباله ريخته شده بود، اين اتفاق كه كمكم براي ما ايرانيها دارد عادي ميشود بسيار معنادار و حاكي از تغييرات فرهنگي وحشتناكي در ميان ماست.
چند وقت پيش، در ميان طرحهاي خلاقانه سطلهاي زباله به طرح جالبي برخوردم كه در يكي از كشورهاي خارجي براي كاستن از ميزان دورريز غذاها اجرا و در معابر شهري نصب شده بود. طرح اين سطل زباله به گونهاي بود كه بدنه سطل با طراحي خاص و رنگآميزي، تن رنجور يك كودك آفريقايي گرسنه و حفره سطل، دهان باز او بود و هر كسي كه به اين سطل نزديك ميشد، در واقع به يك كودك گرسنه نزديك ميشد. چقدر طرح خلاقانه با پسزمينههاي انساني كه البته در پيشينه ادبي و فرهنگي ما وجود دارد - سعدي ميگويد: نه چندان بخور كز دهانت برآيد / نه چندان كه از ضعف جانت برآيد - در حوزه مهار دورريزها اجرا كردهايم؟ طرحهايي كه بتواند آن بيان نوراني حضرت رسول (ص) را تداعي كند كه «همه ما روي يك قايق نشستهايم» و در جهان پيوستهاي زندگي ميكنيم، با اين همه، زندگي مصرف زده امروز اجازه نميدهد اين پيوستگي و نشستن روي يك قايق و سرنوشت متصل به هم را در حوزه رفتارها به عينه ببينيم. وقت آن رسيده كه جامعه ايراني از همه عناصر موجود در پيشينه فرهنگي خود به نفع كاستن از مصرف استفاده كند.