هنوز دو سال از ورود فرانسوا اولاند، رئيسجمهور سوسياليست فرانسه، به كاخ اليزه نگذشته كه او بايد شاهد شكست سخت سياسي از رقباي راستگراي خود باشد. همحزبيهاي سوسياليست او توانستند در انتخابات شهرداريها شهرداري پاريس را به دست بگيرند و خانم آن هيدالكو 54 ساله را به سمت شهردار اين شهر برسانند اما اين به معناي برد سوسياليستها در اين دوره از انتخابات شهرداريها نبود. اين انتخابات در شهرهاي بيش از 10هزار سكنه برگزار ميشود و سوسياليستها متحمل شكست سنگيني از رقباي راستگراي خود شدند تا آنجا كه بسياري از كرسيهايي را از دست دادند كه در انتخابات 2008 به دست آوردند. اين يك عقبنشيني سوسياليستها تا پشت درهاي اليزه و پيشروي رقباي راستگرا تا دروازه پاريس است. آيا اين پيشدرآمدي بر آينده سياسي اولاند و همحزبيهاي سوسياليست او است كه منتظر شكست سنگين ديگر در انتخابات پارلماني و رياستجمهوري سه سال آينده باشد؟
شوك كابينهاي اولاند
اولاند بيمعطلي به اين شكست سنگين پاسخ داد آن هم با تغيير كابينه. او با كنار گذاشت ژانمارك آيرو از پست نخستوزيري، مانوئل والاس را به جاي او گذاشت تا به همراه دو وزير جديد به ائتلاف سوسياليستها با سبزها دركابينه خاتمه دهد و كابينهاي يكدست سوسياليست ايجاد كند. اين تغييري اندك اما مهم است زيرا اولاند به اين ترتيب به پيروزي راستگراها در جلب آراي مردم اعتراف كرده و سعي كرده تا با دور شدن از سبزها و حتي اصول و مباني خود سوسياليستها، كابينهاي با چرخش به تمايلات راستگرايانه تشكيل دهد. ويژگي اصلي نخستوزير جديد فرانسه در جواني او نيست بلكه در تمايلات راستگرايانه او است تا آن حد كه در محافل مطبوعاتي فرانسه از او به عنوان يك ساركوزي در ميان سوسياليستها ياد ميشود. به اين جهت است كه روزنامه لوموند در عين اينكه تغيير كابينه را به ورود ياران باوفاي اولاند به كابينه تعبير كرده اما در نتيجه نهايي تحليل خود نوشت: «از نظر فرانسوا اولاند نتايج انتخابات اخير شهرداريهاي فرانسه بيان نارضايتي و نااميدي رأيدهندگان نسبت به اهداف و اقدامهاي حزب سوسياليست در قدرت بوده است، هر چند معلوم نيست كه حكومت جديد تا چه حد بتواند اعتماد را به رأيدهندگان فرانسوي بازگرداند». در واقع، اولاند با قرار دادن يك شبهساركوزي در پست نخستوزيري در عمل به تمام شعارهاي تبليغاتي خود در زمان انتخابات رياستجمهوري پشت پا زد و مجبور به تسليم در برابر تمايلات راستگرايانه شد تا آن كه به وعدههاي انتخاباتي خود به كارگران فرانسوي وفادار بماند.
اميد تازه راستگرايان
برخلاف سوسياليستها، اين راستگرايان بودندكه در انتخابات شهرداريها جشن گرفتند چون حزب اتحاد براي جنبش مردمي توانست شهرداري 14 شهر را از دست سوسياليستها خارج كند و جبهه ملي هم به طور بيسابقهاي كنترل شهرداري 14 شهر را به دست گرفت. شايد بتوان گفت كه شادمانترين افراد در اين جشن ژان فرانسوا كوپه، رهبر اتحاد براي جنبش مردمي و خانم مارين لوپن، رهبر جبهه ملي، بودند زيرا اولي بعد از مدتها، اكنون ميتواند از زير سايه ساركوزي خارج شود و خود را در قامت يك پيروز سياسي ببيند و دومي هم توانسته حزب خود را از حاشيه خارج و به عنوان يك نيروي سياسي جدي در فرانسه مطرح كند. پيروزي اين دو جريان راستگراي فرانسه با تمام اختلافهاي ميانهروي اولي و افراطي دومي بيشتر به دليل برنامه و شعارهاي تبليغاتي نبود بلكه علت اصلي در ضعف مفرط اولاند براي تحقق وعدههايش بود. اولاند همواره به مردم فرانسه وعده كاهش ميزان بيكاري ميدهد اما در عمل نتيجه چيز ديگري است به صورتي كه در ماه گذشته 31هزار و 500 نفر ديگر بر تعداد بيكاران افزوده شد كه يكي از بيشترين ميزان افزايش تعداد بيكاران در سال گذشته بود و موجب شد تا تعداد كل بيكاران فرانسوي به حدود 5ميليون نفر برسد. از اين گذشته، اولاند نتوانسته به وعده خود در مورد كسري بودجه عمل كند تا آن كه رقم كسري را به حد 1/4 برساند و در صورتي هم كه بخواهد به اين وعده عمل بكند بايد از هزينههاي عمومي بكاهد كه اين امر به معناي فشار بيشتر بر مردم است.
اين ناكاميها در انتخابات شهرداريها نتيجه داد و شايد با استعفاي مارك آيرو، همه گناهها به گردن او افتاده باشد اما معلوم است كه مقصر اصلي اين شكست شخص خود اولاند است و به همين جهت، كوپه شادمان از پيروزي گفت: «سؤال حقيقي اين است؛ فرانسوا اولاند ميخواهد با كشور ما چه كار كند؟ چيزي كه مردم بيش از هر چيز ديگري ميخواهند يك حس كارآيي و نتيجه بخش است». هر چند پيروزي لوپن در حد كوپه نيست اما كنترل 14 شهرداري اين اطمينان را به او داد تا از انتخابات شهرداري به عنوان زمينلرزه سياسي ياد كند و تعبيرش از آن به اين صورت باشد: «ظهور مجدد ميهنپرستي و حاكميت در سراسر اروپا». در واقع، هر دو حريف راستگراي فرانسوي با پيروزي در انتخابات شهرداريها به بازگشت جدي به عرصه سياسي فرانسه اميدوارتر از قبل شدهاند و اكنون به عرصه اروپايي چشم دوختهاند. انتخابات پارلمان اروپا در ماه مي آينده برگزار ميشود و راستگرايان فرانسه با اين پيروزي اميدوار هستند كه در آن انتخابات نيز نتيجهاي چشمگير به دست بياورند و به نظر ميرسد كه بلندپروازيهاي لوپن بيشتر از آن رهبر راست ميانه باشد.
راست افراطي فرانسه در پارلمان اروپا
ژانماري لوپن، پدر مارين لوپن، در زمان رهبري جبهه ملي فرانسه اميد به اليزه بسته بود و حتي توانست در 2002 به يك قدمي آن هم برسد اما ژاك شيراك با يك بسيج عمومي عليه او مانع ورودش به اليزه شد. اين جاهطلبي موجب شده بود تا حزب او نتواند هيچگاه در انتخابات شهرداريها به موفقيتي دست بيابد زيرا او به جز رياستجمهوري هدف ديگري را دنبال ميكرد و توجهي به نظام حزبي و نيروهاي رده پايين آن نداشت. مارين راهي بر خلاف پدر در پيش گرفت؛ كادر پايين حزب را سر و ساماني داد، از شعارهاي بسيار تند پرهيز كرد تا اعتماد عمومي را جلب كند و به جاي فتحاليزه، شهرداريها را هدف كرد. اين برنامه او پيروزي قابل توجهي را به دنبال داشت اما او در كنار اين برنامه اهداف اروپايي را نيز دنبال ميكند كه عبارت است از ايجاد جبههاي از احزاب راستگراي افراطي در اروپا. به همين جهت بود كه لوپن نوامبر سال گذشته به آمستردام، مركز هلند رفت تا با گرت وليدرز، رهبر حزب راست افراطي مردم، ديدار كند.
هر دو در آن زمان ضمن اعلام همبستگي از برنامه گسترده اروپايي خبر دادند تا با ايجاد همبستگي ميان احزاب همفكر اروپايي مبارزه خود عليه «غول اتحاديه اروپا» را آغاز كنند. اكنون و با اين پيروزي در انتخابات شهرداريها، كسب حدود 20 تا 25درصد از آراي شهروندان فرانسوي براي حزب لوپن در انتخابات ماه مي چندان بعيد به نظر نميرسد. در صورت موفقيت مشابه براي ديگر احزاب راستگراي افراطي، ميتوان انتظار چنين جبههاي را در پارلمان اروپا داشت. نكته جالب اينجا است كه اين احزاب قصد دارند تا مبارزه خود عليه اتحاديه اروپا را در قلب اتحاديه، پارلمان اروپا، پيش ببرند. در هر صورت،پيشرفت اين جريان و ايجاد جبهه ضداتحاديه در پارلمان اروپا تا اندازه زيادي ناشي از عملكرد اولاند و سوسياليستها است كه با عقبنشيني تا اليزه اجازه پيشروي را به اين نگرش افراطي لوپن داده تا فراتر از فرانسه خود اتحاديه اروپا را هدف بگيرد. از سوي ديگر، پيامد موفقيت لوپن در انتخابات پارلمان اروپا در خود فرانسه خواهد بود تا آن كه با خيال آسودهتري براي دو انتخابات مهم سه سال بعد در اين كشور برنامهريزي كند. در هر حال، روند اتفاقات بعد از انتخابات شهرداريها نشان ميدهد كه فرانسه در سراشيبي سقوط به سوي راستگرايي قرار گرفته اما اولاند همانند شيراك در 2002 آن قدر محبوبيت ندارد تا بار ديگر فرانسه را از دست افراطيگري نجات بدهد.