در هفتههاي گذشته اشاره شد كه عقل برهاني چون براي عالم، مبدأ و معادي قائل است، پس هر چه در عالم رخ بدهد از دو حال بيرون نيست؛ يا كار خداست يا قول خدا. عقل به عنوان منبع معرفتي بشر چنانچه به طور روشمند به ادراك يقيني يا اطمينان آور چيزي برسد يا به فهم آنچه خدا كرده نائل آمده يا به فهم آنچه خدا گفته رسيده است. بنابراين عقل و نقل با يكديگر دو منبع معرفت شناسي دين را تأمين ميكنند. اين هفته تبركا به بعضي از آيات قرآني كه عقل را در برابر نقل قرار ميدهد اشاره ميكنيم و روش جمع بين تعارضات عقل و نقل را طرح خواهيم كرد. بحث حاضر خلاصهاي از كتاب «منزلت عقل در هندسه معرفت ديني» اثر علامه جوادي آملي است.
عقل از ديدگاه قرآن
خداوند متعال در سوره مباركه انبيا آيه 23 ميفرمايد: «لا يسْئَلُ عَمَّا يفْعَلُ وَ هُمْ يسْئَلُون» يعني ذات اقدس الهي مسئول نيست و مردم مورد سؤال قرار ميگيرند. در اينجا سؤال مورد نظر از جنس استيضاح و انتقاد كردن است. مسئول نبودن خداوند نسبت به بيرون از حوزه خلقت سالبه به انتفاع موضوع است چراكه در اين حوزه هيچكس نيست كه بخواهد او را استيضاح كند و درباره مسئول نبودن خداوند نسبت به درون اين حوزه، خداوند خواهد گفت من كاري نكردهام تا زير سؤال بروم.
اگر چيزي بخواهد و بتواند خداوند را زير سؤال ببرد عقل برهاني است، لذا خداوند ميفرمايد: «من براي همه امتها پيامبر فرستادم و راز اقدام به ارسال رسل آن است كه:لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَىاللَّهِ حُجَّةٌبَعْدَالرُّسُلِ (نساء، 165). يعني اگر انبيا را نميفرستادم عقل مرا در قيامت زير سؤال ميبرد و ميگفت تو كه ميدانستي آغاز و انجام عالم و آدم چگونه است، چرا راهنما نفرستادي تا به وسيله وي هدايت شويم و در چنين روزي زير سؤال نرويم.»
عقلي كه ميتواند خداوند را در منطقه فعل زير سؤال ببرد و حجت و برهانش از منظر قرآن كريم معتبر است و خداوند براي دفع آن محذور عقلي، انبيا را ارسال كرده، اگر در مواردي با همان مباني متقن مطلبي را بفهمد كه خداوند متعال چنين قرار داده است، فهم او مانند نقل معتبر ميشود.
چگونگي حل تعارضات عقل و نقل
نتيجه طبيعي و منطقي قرارگرفتن عقل درون هندسه معرفت ديني آن است كه معرفت نسبت به دين و شناخت از اسلام زماني شكل ميگيرد كه همه منابع معرفتي آن در كنارهم و با هم ملحوظ شوند. بنابراين كسي مجاز نيست به صرف مراجعه به همه قرآن، مدعي شود كه در مسئلهاي دين و قرآن چنين ميگويد، چه رسد به اينكه با انتخاب يك يا دو آيه بخواهد نظر اسلام را درباره مطلبي بيان كند.
همانگونه كه درون ادله نقلي، به وفور با موارد تعارض و تخصيص و تقييد روبهرو هستيم، ميان ادله عقلي با ادله نقلي نيز اين امور اتفاق ميافتد. در موارد فراواني كه به حسب ظاهر عقل با نقل معارض به نظر ميرسد، تعارض بدئي است و راه جمع عرفي و عقلايي ميان آن دو باز است، اما در مواردي كه عقل و نقل متبايناند و تعارض آنها بدئي نيست، چارهاي جز رجوع به قطع و ظن يا اظهر و اقوي وجود ندارد.
بر اين اساس هر يك از عقل و نقل كه قوت بيشتري داشت به آن اخذ شده و ديگري تأويل ميشود. براي مثال زماني كه به دليل صريح عقلي براي ما مسلم شد كه خداوند جسماني نيست آن دسته از آياتي كه خداوند را به گونهاي جسماني توصيف ميكنند به محل صحيحي تأويل ميبريم و تعارض ظاهري عقل و نقل را برطرف ميسازيم.
تنظيم كننده: محمد زند