به همان كلمهاي كه شما از در وارد شديد و من سعي كردم پيشقدمي كنم و تقديمتان كنم؛ يعني «سلام». سلام آرزوي سلامت است براي طرف مقابل. از قديم گفتهاند: «آنكه قويتر است، در سلام گفتن نيز پيشقدم است!» در اينجا منظور از «قويتر»، «پرزورتر» نيست بلكه منظور «بزرگمنشي» است. راستي چه اشكالي دارد كه شوهر پس از ورود به خانه، به همسرش سلام كند؟ مگر رسم نيست شخصي كه به محلي وارد ميشود بايد سلام كند؟ خب! اگر اين كار در همه جا رسم است، چرا در خانه رسم نباشد. درست است كه ميانگين سن شوهران اكثراً از زنان بيشتر است و همه معمولاً ميگويند سلام از كوچكتر است، ولي در كشورهاي ديگر- كه همه كارهايشان هم قابل دفاع نيست- يكي از رفتارهاي خوبشان اين است كه اعتقاد دارند، وظيفه مرد است كه به زن سلام بگويد! ما ميتوانيم اين اعتقاد خوب را الگوي خود قرار دهيم و هميشه مردها هنگام ورود به خانه به همسرانشان سلام كنند. اي بسا همين عمل به ظاهر كوچك، اگر بتواند براي ما يك عادت بشود به حسن رابطه ميان زن و مرد كمك كند. گرچه مراعات احترامات ظاهري كافي نيست و ما وظيفه داريم كه قلباً به حقوق زنان احترام بگذاريم ولي رعايت نزاكتهاي اجتماعي، اگر تدريجاً به صورت يك عادت عمومي درآيد، چيزي از قدر و منزلت مرد نميكاهد.
و بهترين واژهاي كه شما در تمام طول تجربه كاريتان به تأثير طلايي و كليدي آن پي بردهايد؟
عجب عبارت خوشآهنگ و گوشنوازي است اين واژه «دوستت دارم». به خصوص وقتي كه از ته دل و با رضايت كامل ادا ميشود. من كه مرد هستم، وقتي اين دو كلمه را ميشنوم چهرهام باز و روحم شاد ميشود، پس حتماً خانمها پس از شنيدن اين جمله دو كلمهاي «دوستت دارم»، سر از پا نخواهند شناخت و روح لطيف و عشقبرانگيزشان به مراتب شادتر خواهد شد. بيشتر زوجها، خاصه مردها كه مغرورترند، علاقه خويش را به همسرشان ابراز نميكنند و زبان دل را به كار نمياندازند. آنها احساس ميكنند كه همسر فداكار و مهربان خود را دوست دارند ولي خست به خرج داده و از كاربرد و تأثير عميق اين كلام دلنشين و كوتاه حسن استفاده نمينمايند.
اغلب اين مردان اعتقادهايي عجيب و غريب دارند! آنان ميگويند: «اگر از همسر تعريف شود خودش را خواهد گرفت! پس لزومي ندارد كه آن را به زبان بياوريم! يا اين ادا و اصولها متعلق به فرنگيهاست.» در پاسخ چنين مردهايي ميگويم: زنان به عواطف و علايق انساني بيش از شما مردان اعتقاد دارند. ريشه عواطف آنها از غذاي پرانرژي «دوستت دارم» تغذيه ميشود. گاهي همين جمله كوتاه و دو كلمهاي «دوستت دارم» قادر است تمام خستگي را از تن يك زن بيرون كند و بر ميزان مقاومتش در برابر مشكلات بيفزايد. مردي كه در به كار بردن جمله «دوستت دارم» خسيس است، بايد بداند كه براي خشنودي همسرش بهاي بيشتري مجبور است بپردازد. فقط كافي است مترصد فرصت لازم باشيد. اگر در زمان خودش آن را به كار ببريد اثر اين دو كلمه واقعاً اميددهنده و حياتبخش خواهد بود. مرداني كه داراي چنين تيزهوشيهايي هستند، براي شادي دل همسرشان ميتوانند تلاش كمتري بكنند. وقتي حضرت محمد(ص) 1400 سال پيش ميفرمايد: «مردي كه به همسرش ميگويد دوستت دارم يك عمر در خاطر او ميماند.» پس درست نيست كه بگوييم اين كارها اداي غربيهاست. البته به خانمهاي محترم هم توصيه ميكنم كه شما هم گاهگاهي از اين جمله زيبا استفاده كنيد و آن را نثار همسرتان نماييد.
امروزه تكنولوژيهايي مثل اينترنت و ماهواره كه در كنار تلويزيون قرار گرفتهاند، موجب شده تا گفتوگو و به قول خودمان صحبتها و گپهاي خانوادگي به شدت پايين بيايد. به نظر شما حرف زدن افراد در خانواده و بخصوص زن و شوهر تا چه حد در نزديكي و ايجاد محبت در بين آنها تأثيرگذار است.
حرف زدن با يكديگر يك بحث است. درست گوش دادن به حرفهاي همديگر هم يك بحث. دختر و پسري كه تازه با يكديگر تشكيل زندگي دادهاند بايد در ابتدا يكديگر را بفهمند و قبول كنند. زماني كه زن و شوهري يكديگر را قبول كردند، قادرند ساعتها با همديگر حرف بزنند، بدون اينكه با عقايد يكديگر به مخالفت برخيزند. گوش به حرف ديگران دادن، به معناي آن نيست كه روي حرف طرف مقابلمان داوري كنيم يا بخواهيم عقيده خود را تحميل نماييم.
گوش فرادادن، فقط يك نوع حوصله به خرج دادن در مقابل گفتههاي ديگران است. به كسي كه خوب گوش ميكند و نظري نميدهد و انتظار هم ندارد كه نظرش را بپرسند، ميگويند او «شنونده خوبي» است. اكثر مردم مايلند گوشي ساكت و آرام در اختيار داشته باشند تا حرفهاي خود را بزنند. بسيارخب! چه بهتر كه مردان و زنان جوان «گذشت نوبتي كنند» و سنگ صبور هم باشند. گذشت نوبتي يعني اينكه وقتي همسرتان دلش ميخواهد حرف بزند، براي او گوش باشيد، تا وقتي كه نياز به حرف زدن داشتيد او هم گوش بماند! يك مرد خوب، شنونده خوبي است. زني كه تازه ازدواج كرده، مجبور ميشود كه دوستان ايام مجردياش را كنار گذاشته و ديگر فرصت و موقعيتي ندارد تا مثلاً با دوستش به سينما برود. پس نياز به كسي دارد كه با او حرف بزند و خلاصه به صورتي خود را تخليه كرده و از بار دلش بكاهد.
او به دنبال گوش رايگان و شنوايي ميگردد تا درددل كند، مخصوصاً اگر چنين خانمي، كار بيرون از خانه هم نكند. در اين صورت، شدت نيازش به دوبرابر افزايش مييابد. زنها با درددل كردن كه گاهي با پرحرفي اشتباه ميشود، تخليه ميشوند. آنها نياز دارند كه بگويند و بازهم بگويند. اصلاً گفتن، احتياج آنهاست! وقتي زن، به خاطر نيازش با شوهرش صحبت ميكند، مردان فقط بايد سكوت كنند و به او نگاه كنند! مرداني كه فكر ميكنند زن به اين علت با ما حرف ميزند كه از ما راه حل بپرسد، سخت در اشتباهند! مردي كه با راهنمايي، به همسرش ميفهماند كه اشتباه كرده است، به جاي اينكه زنش را خوشحال كند، او را دچار «عناد به خود» مينمايد و اگر چنين كند، زن از مذاكره و درددل با او پرهيز ميكند. به زنان فرصت بدهيد تا حرف بزنند. آنها درضمن حرف زدن، خودشان به راه حل مورد نيازشان خواهند رسيد ولي اگر از شما صراحتاً خواستند كه اظهارنظر كنيد، يادتان باشد كه نظر خود را با قيد احتياط بيان نماييد. اگر چنين نكنيد آن وقت برآشفته ميشوند و اعتراض كنان ميگويند: «تو مايل نيستي كه من در كارم پيشرفت كنم!» و اتفاقاً حق دارند كه چنين تصور كنند. فقط حق ندارند كه برآشفته شوند، زيرا همين برآشفتگي، مرد را متقابلاً عصباني ميكند. از طرفي زنان بايد ياد بگيرند كه چگونه و چه وقت با مردان صحبت كنند كه آنان از گوش دادن يا راهنمايي كردن طفره نروند. يادتان باشد شما دو سال طول ميكشد كه حرف زدن را ياد ميگيريد ولي 30 سال طول ميكشد كه چگونه حرف زدن يا حرف نزدن را ياد بگيريد.