مذاكره واژهاي است كه اين روزها فضاي بسياري از رسانهها را تسخير كرده است؛ مذاكرهاي كه با گفتوگوي تلفني ميان حسن روحاني و باراك اوباما بر سر پرونده هستهاي شكلي علني به خود گرفت. اگرچه پيشتر نيز زمزمههايي در خصوص مذاكره ميان دو كشور در رسانهها شكل گرفته بود اما به دليل عدم اهميت موضوع، چندان با اقبال عمومي مواجه نشد و پرونده اين زمزمهها خيلي زود بسته شد. اما به باور بسياري نخستين جرقههاي ارتباط رسمي ميان دو رئيسجمهور از زمان سفر پادشاه عمان به تهران به عنوان اولين مهمان رسمي دولت يازدهم زده شد. درست در آن زمان بود كه رسانهها از ابلاغ پيامي از باراك اوباما توسط پادشاه عمان به مقامات ايراني گزارش دادند كه بعدها مقامات دو كشور اين موضوع را تأييد كردند. نامهاي كه حالا خيلي راحت ميتوان از محتواي آن صحبت كرد. محتوايي با مفهوم مذاكره... حالا هياهو و كشمكشهاي مذاكره ميان ايران و امريكا فروكش كرده و از اين به بعد شكلگيري گفتوگو ميان اين دو كشور چندان جذابيت سابق را نخواهد داشت.
دو قطبيسازي به سبك امريكا
اما جداي از واكاوي چند و چون شكلگيري اين مذاكرات آنچه پس از فروكش كردن اين هياهوها در داخل كشور شكل گرفته است، دو قطبي است كه ميان نيروهاي داخلي به وجود آمده و كشمكش را از سطح بينالملل به داخل جامعه آورده است. گروههايي كه از يك سو موافق شكلگيري اين رابطه هستند و در طرف مقابل گروههايي كه رابطه با امريكا را به صلاح كشور نميدانند.
البته در ميان اين دو گروه افراد تجديد نظر طلبي نيز هستند كه همواره منافع خود را به خارج كشور پيوند ميزنند و ميكوشند از فضاي ايجاد شده سوءاستفاده كنند و تمامي مشكلات و معضلات كشور را به عدم رابطه با امريكا پيوند بزنند و قطعاً كليد حل مشكلات را نيز در جيب رابطه بيچون و چرا با ايالات متحده ببينند. حالا اين مذاكره محدود تلفني كه تنها در حوزه فعاليتهاي هستهاي ايران شكل گرفته، اين شكاف را ميان نيروهاي داخلي به وجود آورده كه بحث ميان اين دو گروه را حتي تا نزاع لفظي نيز بالا آورده است. شرايطي كه بيشك مطلوب داخل كشور نيست و بهرهبردار اصلي آن كساني هستند كه در خارج از كشور به سر ميبرند.
ايران ترسي از مذاكره ندارد
در اين ميان نكتهاي كه تمام نيروهاي داخلي اعم از موافق و مخالف بايد آن را درك كنند، بلوغ سياسي جمهوري اسلامي ايران است. بلوغي كه اين اجازه را به مقامات كشور ميدهد كه بدون واهمه و ترس از پيامدهاي تحركاتشان، مسير خود را به درستي انتخاب كنند؛ در جايي كه صلاح كشور بر مذاكره و نشستن بر سر يك ميز با ديگر كشورها است، راه مذاكره را انتخاب كنند و در جايي كه نشست و برخاست با كشوري ديگر منافع را تأمين نميكند، راه ديگري غير از مذاكره را پيش بگيرد. در خصوص مذاكره با امريكا نيز همين واقعيت صدق ميكند و اگرچه جمهوري اسلامي بارها آمادگي خود را براي مذاكره بدون پيش شرط با امريكا اعلام كرده بود اما هربار به دليل كارشكنيهاي مقامات ايالات متحده و ايجاد شرطهايي براي شكلگيري اين مذاكره جمهوري اسلامي حاضر به برقراري تماس با آنها نشد. اين در حالي بود كه كشور تحت شديدترين تحريمها و فشارهاي اقتصادي از سوي ايالات متحده قرار داشت و بسياري اينگونه اعتقاد داشتند كه عدم مذاكره با امريكا در حقيقت زمينهچيني براي آغاز يك درگيري نظامي خواهد بود. اما مقامات عالي رتبه كشور بدون واهمه از اين گفتهها بر سر مواضع خود ايستادند تا كه امروز ايالات متحده در ظاهر حاضر به پذيرش گفتوگوي بدون پيششرط با جمهوري اسلامي ايران در فضايي برابر شود.
مذاكراتي با سابقه قبلي
علاوه بر اين، نكته مهم ديگري كه گروههاي خوشحال از برقراري اين تماس بايد به آن توجه كنند، سوابق مذاكرات شكل گرفته ميان ايران و امريكا است. بر خلاف گفته رسانهها تماس ميان رؤساي جمهور ايران و امريكا اگرچه اولين تماس رسمي ميان سران دو كشور بود اما پيشتر مذاكرات رسمي زيادي ميان ايران و امريكا در سطوح پايينتر شكل گرفته بود؛ مذاكراتي در حوزه تحولات افغانستان، تحولات عراق و مذاكرات رو در رو ديپلماتهاي دو كشور بر سر موضوع هستهاي كه ملاقاتها در اين حوزه به روندي عادي در روابط ميان ايران و امريكا تبديل شده است.
البته در دوره رياست جمهوري باراك اوباما نيز مذاكراتي به شيوهنامهنگاري ميان اوباما و رهبر معظم انقلاب و همچنين رئيسجمهور وقت شكل گرفت. نامهنگاريهايي كه گاهي نيز پاسخهايي از سوي ايران به آن داده شد تا طرفين با لحن و گفتار يكديگر بيشتر آشنا شوند.
ديوار بياعتمادي به بلنداي 3 دهه خصومت
تمامي اين كشمكشها در خصوص مذاكره ميان ايران و امريكا در حالي است كه پس از انقلاب اسلامي ايالات متحده از هيچ تلاشي براي زمينگير كردن جمهوري اسلامي فروگذار نكرده و در اين بين از حمله نظامي و حمايت از عراق در جنگ تحميلي گرفته تا سرنگوني هواپيماي مسافربري ايران و اين روزها تحريمهاي شديد اقتصادي تمام آن چيزي است كه مردم ايران از امريكا در ذهن خود دارند. ذهنهايي كه حالا خصومتهاي سه دهه اخير اين كشور در خصوص ايران را به يك ديوار بزرگ بياعتمادي تبديل كرده است. اين موضوعي است كه رهبر انقلاب نيز در سخنرانيهاي مختلف خود بارها به آن اشاره كردهاند و بر نقش ايالات متحده در دشمني عليه كشورمان تأكيد داشتهاند. ايشان در يكي از سخنرانيهاي خود كه در سال ۸۶ در جمع دانشجويان يزدي عنوان شد به صراحت در خصوص رابطه با امريكا و تلاش گروههاي مختلف سياسي براي برقراري اين رابطه تأكيد كردند: «يكى از سياستهاى اساسىمان قطع رابطه با امريكاست. هرگز هم نگفتيم ما تا ابد قطع رابطه خواهيم بود؛ نه، هيچ دليلى ندارد كه تا ابد قطع رابطه با هر كشورى، با هر دولتى داشته باشيم. مسئله اين است كه شرايط اين دولت به گونهاى است كه رابطه با او براى ما ضرر دارد. انسان رابطه را با هر كشورى به دنبال تعريف يك منفعتى ايجاد ميكند؛ آنجايى كه براى ما منفعت ندارد، دنبال رابطه نميرويم؛ حالا اگر ضرر داشت، به طريق اولى دنبال رابطه نميرويم. مينشينند آقايان وراجى كردن و حرف زدن و استدلال كردن، كه نبود رابطه با امريكا براى ما مضر است. نه آقا! نبود رابطه با امريكا براى ما مفيد است. آن روزى كه رابطه با امريكا مفيد باشد، اول كسى كه بگويد رابطه را ايجاد بكنند، خود بنده هستم.»
اما اين موضوع نه فقط در كلام رهبري بلكه در سخنان بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران نيز بارها مشاهده شده و ايشان در اين مورد فرمودند: «... با امريكا روابط ايجاد نخواهيم كرد، مگر اينكه آدم بشود و از ظلم كردن دست بردارد و از آن طرف دنيا نيايد در لبنان و نخواهد دستش را به طرف خليج فارس دراز كند. مادامى كه امريكا اين طور است و... و اسرائيل هست، ما با آنها نمىتوانيم زندگى بكنيم...» بنابراين در جمع تمامي اين گفتهها بايد اين نكته را پذيرفت كه اگرچه حرارتي به يخ روابط ميان ايران و امريكا تابيده شده اما قطعاً اين ديوار بياعتمادي به اين زوديها فرو نخواهد ريخت و نيازمند گامهايي اساسيتر از جانب امريكا براي رفع سوءظن داخلي به اين كشور است.