کد خبر: 503018
تاریخ انتشار: ۰۵ دی ۱۳۹۱ - ۰۹:۴۲
دكتر محمدصادق كوشكي:
پويان شريعت
از توطئه‌هاي مهمي كه در دهه‌هاي اخير به ويژه پس از پيروزي انقلاب اسلامي و خصوصاً بعد از دفاع مقدس به چشم مي‌خورد، تبليغات دامنه‌دار غرب با ابعاد مختلف براي مأيوس كردن ملت‌ها از اسلام است. تبليغاتي كه از ارتجاعي بودن دين اسلام گرفته تا مخالفت دين مبين با هر نوآوري و هر مظهر تمدن را در بر مي‌گيرد و اين طور القا مي‌كند كه در عصر حاضر نمي‌شود با عمل به اسلام و تفكر انقلابي حضرت روح‌الله با تمدن جهاني و مظاهر آن ارتباط گرفت. از آنجايي كه غرب با قدرت و جنگ رسانه‌اي سعي در القاي اين معاني دارد، برآن شديم تا براي بررسي چند و چون اين جنگ و چگونگي عكس‌العمل مناسب در مقابل واكنش دشمنان در حوزه جنگ نرم با يكي از اساتيد اين حوزه گفت‌وگويي انجام دهيم. دكتر محمدصادق كوشكي مهمان اين هفته موضوع جنگ رسانه‌اي صفحه پايداري، نامي آشنا براي نسل جوان و انقلابي است كه گفت‌وگوي ما با او را پيش رو داريد.

در ابتداي بحث براي شناخت خوانندگان معرفي مختصري از خودتان و البته آشنايي‌تان با مفاهيمي چون انقلاب، جنگ و بسيج بفرماييد.

محمدصادق كوشكي هستم دكتراي علوم سياسي و عضو هيئت علمي دانشگاه تهران. از همان ابتدايي كه بسيج به فرمان حضرت امام تشكيل شد و به علت همجواري پايگاه بسيج محل با منزلمان رفت و آمدهاي ما به بسيج شروع شد و شكر خدا تا به امروز ادامه پيدا كرده است. از اين رو آشنايي ما هم با بسيج و انقلاب و جنگ مانند اكثر انقلابيون از مسجد محل، پايگاه بسيج مسجد محل، سخنراني‌هاي روحانيون و ... از اين قبيل اتفاقات آغاز شد. اين رفت و آمدها از رزمنده شدن و مجروح شدن اعضاي خانواده تا حضور در تشييع پيكر استاد پاسدارمان كه به شهادت رسيده بود ادامه داشت و هر چه از اين رفت و آمدها بيشتر مي‌گذشت آشنايي ما با انقلاب و امام و جنگ و بسيج بيشتر مي‌شد و مانند خيلي از مردم جنگ جزئي از زندگي‌‌مان شد كه تا به امروز در شكل‌هاي مختلف ادامه داشته است.

شيوه و بازدهي كار رسانه‌هاي ما در دوران دفاع مقدس را چطور ارزيابي مي‌كنيد؟


در رابطه با كار رسانه‌اي و رسانه‌‌هاي ما در دوران جنگ حقير به يك تعبيري كه به شهيد خرازي منسوب شده اشاره مي‌كنم و آن اين مطلب است كه شهيد بزرگوار فرموده‌اند: رسانه‌هاي ما جنگ را درشت مي‌‌نويسند، اما درست نمي‌نويسند. اين تعبير، به نظر من آسيب‌شناسي جالبي است از وضعيت رسانه‌هاي ما در آن دوران. زماني كه جنگ آغاز شد، تمام ظرفيت ما اختصاص داده شد به حضور فيزيكي در جبهه‌ها و مقابله با دشمنان انقلاب و كشور. به همين جهت يك بخشي از نيروهاي ما كه توان رسانه‌اي داشتند و خلاقيت اين كار را داشتند، معطوف شد به حضور در جبهه، مثلاً احمد زارعي يك پاسداري بود كه دست به قلم خوبي داشت. اديب بود و توانايي كار رسانه‌اي را به طور جدي داشت. ايشان به كردستان مي‌رود و با اينكه رسانه را رها نمي‌كند، اما دغدغه اصلي ايشان مي‌‌شود جنگ. در آن سال‌ها در سال ۱۳۵۹ نشريه ارگان سپاه پاسداران كه نشريه «پيام انقلاب» نام دارد را مشاهده مي‌كنيد. نشريه‌اي كه بسيار وزين و سنگين و داراي مطالب تئوريك بود و اين نشريه به عنوان ارگان سپاه پاسداران خود به تنهايي جوابگوي ده‌ها نشريه گروه‌هاي چپ و راست ماركسيست و ليبرال و ... بود. اما مي‌‌بينيم كه بخش عمده‌اي از افرادي كه پيام انقلاب را كار مي‌كردند از شهريور ۵۹ درگير جنگ مي‌شوند و تقريباً تمام حضور خود را به جنگ اختصاص مي‌دهند.

به همين خاطر رسانه‌هاي ما يك خلئي در خود احساس مي‌كنند و در نتيجه نيروهاي مؤمن به انقلاب و متدين و كاربلد و خلاق به علت حضور در جنگ، حضورشان در رسانه‌ها و عرصه رسانه كمرنگ مي‌شود. خيلي از رسانه‌هاي ما به اندازه كافي نيروي خلاق و باسواد و آشنا با مفاهيم و ريشه‌هاي انقلاب و ولايتي ندارند و عموماً افرادي كه يا تخصص رسانه‌اي ندارند يا درك درستي از انقلاب ندارند يا اصلاً استعداد كار رسانه ندارند جاي نيروهاي درست را در اين عرصه مي‌گيرند. امثال مرتضي آويني را ببينيد، چند نفر امثال آويني كه به كار رسانه‌اي مشغول بودند داشتيم؟ از همين رو رسانه‌هاي ما شور انقلابي داشتند، اما شعور انقلابي را كه مختص زمان حال باشد نداشتند. مثلاً فرض مي‌كنيم برنامه‌هايي كه در تلويزيون در آن دوران ساخته مي‌شود چگونه است. بخش اعظمي از سازنده‌هاي برنامه در آن مقطع كساني هستند كه در حال و هواي قبل از انقلاب بودند و حالا به ضرورت فضاي انقلاب يك حال و هواي انقلابي هم گرفته بودند و مي‌بينيم كه اينگونه افراد مانند ساير نيروهاي مؤمن و انقلابي، دغدغه‌هايشان يك دغدغه انقلابي و اسلامي نبود. يكي از كارهايي كه در آن زمان در فضاي رسانه گل كرد، برنامه «باز هم مدرسه‌ام دير شد» بود، كه اين كار هيچ نسبتي با نظام و انقلاب و شرايط جنگي كشور ندارد و سريالي مانند «آينه» كه اصلاً تنها مطلبي كه در اين سريال مطرح نيست،‌ مسئله و مطلب انقلاب و اسلام و دفاع مقدس و... است. جالب است در روزنامه‌ها هم اين مسئله كمرنگ است. مي‌توان گفت تنها بستري كه در عرصه رسانه بچه‌هاي انقلابي خلاق و با‌سواد و... در آن حضور پررنگ داشتند عرصه ادبيات داستاني يا ادبيات منظوم بود كه همان شعر است. اين نسلي كه در آن نويسندگان و شاعران انقلابي آمدند و توانستند تا حدي اين سنگر را حفظ كنند همين عرصه ادبيات بود، كه در قالب حوزه هنري مجموعه بچه‌هاي مسجد، يا شاعراني كه هم نسل سيد حسن حسيني، قيصرامين‌پور و سلمان هراتي بودند توانستند در بستر ادبيات داستاني و منظوم تا حدي اين خلأ بزرگ را در عرصه رسانه پر كنند.

با وجود ضعف‌هايي كه گفتيد، به هر حال رسانه‌هاي ما سعي مي‌كردند جنگ را پوشش دهند، اما به نظر مي‌رسد در شيوه پرداخت هم مشكلاتي داشتند، ضعف از كجا بود و چرا اكنون نيز در مسائل روز مي‌بينيم كه رسانه‌هاي ما ضعيف عمل مي‌كنند؟


ما نگاهمان به جنگ يك نگاه خبري صرف بود. حالا در اين ميان گاهي اين خبر، تيتر يك مي‌شد و گاهي هم نمي‌شد. ما در واقع آن نگاهي كه امام به جنگ داشتند و ديدگاهي كه رزمندگان نسبت به مقوله جنگ داشتند را خيلي كمرنگ و در بعضي موارد اصلاً در رسانه‌ها براي انتشار آن مشاهده نمي‌كنيم و اصلاً به آن پرداخته نمي‌شد. به طور كلي نگاه رسانه‌اي‌ها يا صرفاً يك نگاه خبري است يا اگر خبري نيست، خيلي فارغ از آن در ابعاد رحماني و خدايي جنگ است. ما به ندرت افرادي داريم كه جنگ را درك كرده و سپس گزارش دادند. مثلاً شهيد حبيب غني‌پور، اين شهيد بزرگوار هم نويسنده بود، هم رزمنده، هم داستان‌نويس بود. اين شهيد بزرگوار گزارشاتي از جبهه دارد كه در مطبوعات آن زمان به چاپ مي‌رسيد. ايشان چون رزمنده است و جنگ را از لحاظ اعتقادي و عاطفي درك مي‌كند گزارشات او با كساني كه صرفاً براي رفع تكليف به مناطق مي‌آمدند و گزارش مي‌دادند خيلي فرق مي‌كند. در آن زمان مي‌بينيم كه تلويزيون به عنوان صدا و سيماي جمهوري اسلامي گزارشاتي را از جنگ عنوان مي‌كند. اما فقط يك مجموعه «روايت فتح» در خصوص جنگ چنين درصد جذبي از بينندگان را دارد كه براي ملت پخش مي‌شود و بدانيد مجموعه‌هاي آويني براي مردم از سال ۶۴ به بعد پخش مي‌شود و عملاً ما تا سال ۶۴ و بهتر بگوييم رسانه‌هاي ما هيچ برنامه‌اي را مانند «روايت فتح» در خصوص جنگ با آن درك عاطفي و اعتقادي از جنگ تا سال ۶۴ نداشتند كه پخش كنند.

تا قبل از ۶۴ يكسري تصاوير خبري از جنگ و صحنه‌هاي دفاع مقدس، به بركت كساني مانند شهيد غلامرضا رهبر و... براي مردم از رسانه پخش مي‌شد. الان هم ما هنوز افرادي كه متدين باشند، به انقلاب و نظام اعتقاد داشته باشند، انقلاب اسلامي را عميقاً درك كرده باشند، باسواد باشند و رسانه بلد باشند را كم داريم و اين ضعفي كه اكنون مشاهده مي‌كنيم ناشي از همين فقدان نيرو مي‌باشد. امروزه ما مدعي كار رسانه‌اي الي ماشاءالله داريم اما كساني كه ويژگي‌هاي گفته شده را دارا باشند كم داريم، به همين خاطر يك كار قوي و درست چه در رسانه تصويري، چه نوشتاري و... مشاهده نمي‌شود يا لااقل كم مشاهده مي‌شود. اين ضعف در اين ۳۴ سال باعث اين شده كه رسانه‌هاي ما آنطور كه بايد و شايد در خدمت نظام و انقلاب اسلامي قرار نگيرند.

اگر در جنگ اصل بر امور سخت‌افزاري و حضور فيزيكي در جبهه‌ها بود، اكنون كه در جنگ نرم و نيمه‌سخت قرار داريم، رسانه‌ها مي‌توانند نقش محوري داشته باشند، اول اينكه اين نقش محوري از كجاست و دوم اينكه رسانه‌ها چطور مي‌توانند از عهده اين امر خطير برآيند؟


هر رسانه‌اي به طور بالقوه مي‌تواند در مقابله يك جامعه با محيط پيراموني خودش عنصر موثري باشد به شرطي كه آن رسانه به آن مقابله ايمان داشته باشد و به شرطي كه استعداد رسانه‌اي براي اين تقابل را نيز داشته باشد. رسانه‌هاي ما هيچ كدام در اين فضا نيستند و اين شرايط را ندارند، به همين خاطر تنها توقعي كه ما در شرايط جنگ نرم مي‌توانيم از رسانه‌هاي خودي داشته باشيم اين است كه سرباز و جاده صاف‌كن دشمن نشوند. حداقل حقير از هيچ يك از بسترهاي موجود در عرصه رسانه چه سايبري، نوشتاري، مجازي، تصويري و... به دليل نبود استعداد لازم و كافي براي تقابل در جنگ نرم توقع جنگيدن را ندارم.

اگر در رسانه فكر، ايمان و خلاقيت وجود داشته باشد مي‌تواند جهت‌دهنده افكار موجود در جامعه باشد. چراكه رسانه با افكار، احساس، عواطف انسان‌ها كار دارد اما رسانه‌هاي ما اين ويژگي را ندارند. به همين جهت محوري بودن نقش رسانه از آنجايي است كه مي‌تواند با آن ويژگي‌هايش به افكار جامعه جهت دهد. رهبر انقلاب در ۲۳ مهر امسال(۹۱) در بجنورد يك بحثي را مطرح مي‌كند، ايشان در اين بحث متذكر مي‌شوند كه دشمنان ما به دنبال ترويج سبك زندگي غربي در زندگي و جوامع ما هستند و سبك زندگي غربي آكنده از فساد است و باعث فروپاشي خانواده‌ها مي‌شود. رهبر انقلاب تصريح مي‌كنند كه اين مسئله توسط دشمنان ما به كارگردانان سفارش داده مي‌شود و در فيلم‌هاي سينمايي ساخته مي‌شود و از طريق آن ترويج داده مي‌شود و از مردم و مسئولان مي‌خواهند كه در مقابل چنين توطئه‌اي و شرايطي هوشيار باشند. بعد مي‌بينيم همين امسال فيلم‌هاي متعددي با همان ويژگي كه خانواده را مورد هدف قرار داده‌اند با حمايت وزارت ارشاد پخش مي‌شود. صدا و سيماي ما مردم را در قالب آگهي‌هايي تشويق مي‌كند به ديدن فيلم‌هايي كه مصداق بارز همان سخنان رهبري است. در چنين شرايطي من از صدا و سيما و مطبوعاتي كه اين طور عمل مي‌كنند مي‌توانم توقع داشته باشم در جنگ نرم و در تقابل گفته شده براي جبهه خودي و عليه دشمن بجنگند؟ يا بايد بگوييم كه شما سرباز دشمن نباش و براي او كار نكن، بقيه پيشكش...

قاعدتاً رسانه‌ها بايد حرف ما را آن سوي مرزها برسانند. در عين حال امام(ره) فرمودند: ما در جنگ انقلابمان را صادر كرديم. آيا مي‌توان بين اين دو بحث رابطه‌اي منطقي پيدا كرد؟ تعريف شما نسبت به اين موضوع چيست؟ چرا و چگونه ما در جنگ انقلابمان را صادر كرديم؟ امروز رسانه چگونه مي‌تواند اين كار را در همان راستا انجام دهد؟


جنگ ما بستري شد كه ما در آن بستر قدرت تفكر ديني، سبك زندگي ديني، فرهنگ ديني و توان بالاي دين در اداره جامعه و دنيا را نشان داديم. جنگ آزمايشگاهي شد كه دين در آن آزمايشگاه در اداره امور سربلند بيرون آمد. جنگ آزمايشگاهي شد كه ما در آن آزمايشگاه ثابت كرديم كه دين مي‌تواند منشأ توانمندي و قدرت باشد و به اين دليل بود كه ما در جنگ انقلابمان را صادر كرديم. انقلاب ما تمام حرفش اداره، مديريت دنيا توسط دين بود كه امكان آن در جنگ ثابت شد و به همه دنيا رسيد. تمام دنيا شاهد كار عملي ما بودند و دقيقاً رسانه‌ها اين كارامدي را كه در جنگ منتقل شد مي‌توانند مستقل منتقل كنند. يك تعبيري رهبري دارند كه مي‌گويند جنگ يك گنج تمام‌نشدني معنوي است. يعني يك عده‌اي با نثار خونشان كارامدي دين را ثابت كردند. حالا رسانه‌هاي ما اگر بتوانند اين كارامدي اثبات شده را به جهان منتقل كنند، در واقع انقلاب و توانمندي دين در اداره دنيا را ثابت مي‌كنند.

با توجه به تحريم صدا و سيما و نيز توقف پخش برون‌مرزي برخي از شبكه‌هاي ايراني، آيا بهتر نبود كه ما در غرب بنگاه‌هاي رسانه‌اي كوچك چون جزيره‌هايي ايجاد مي‌كرديم تا در چنين شرايطي به كار خود ادامه دهند؟


غربي‌ها در چنين مسائلي باهوش هستند، اگر ما بنگاه هم ايجاد مي‌كرديم، آنها براي محدود كردن ما مي‌توانند از روش‌هاي گوناگوني استفاده كنند. شايد بهتر باشد بگوييم كه ما بايد به سرعت ماهواره بومي خودمان را پرتاب كنيم. ماهواره‌اي كه متعلق به خودمان است را پرتاب كنيم و فركانس‌هايمان را به جهان بفرستيم. تكنيك ديگري هم است كه ما فيلم توليد كنيم. فيلم سينمايي و مستند و در بازار جهاني عرضه كنيم تا ديده شوند. يعني به جاي اينكه شبكه بسازيم و بتوانيم به زبان‌هاي جهان محصول بسازيم و پيام انقلاب را در آنها جاي بدهيم و عرضه كنيم، اين محصولات جهان را مي‌گيرند. مستند احمدشاه مسعود كه توسط بچه‌هاي ما ساخته شد و... سريال يوسف پيامبر شايد در بخش هنري از ۱۰۰ نمره ۲۰ نمره بيشتر نمي‌گرفت اما چون يك پايه ديني داشت بيش از ۳۰ شبكه آن را در سطح جهان خريدند.
مختارنامه، حريم مقدس، اصحاب كهف و ... كه در بازار جهاني با استقبال روبه‌رو شدند. ما مي‌توانيم از اين راه هم بهره فرهنگي ببريم و انقلاب و ادبيات خودمان را صادر كنيم و هم بهره اقتصادي ببريم.

غرب مدت‌هاست از شيوه پراكندن ويروس‌هاي رسانه‌اي و بزرگ‌نمايي مسائل كوچك در كشور ما بهره‌ مي‌برد. ما چه كاري در اين خصوص مي‌توانيم انجام دهيم؟ آيا اصلاً كاري صورت گرفته است؟

رسانه‌هاي ما متأسفانه هنوز در قامتي نيستند كه بتوانند در مقابل هجمه رسانه‌هاي غربي ديواره دفاعي ايجاد كنند. هنوز اين رسانه‌ها با اين مديريت‌هاي ناتوان وكادرهايي كه مشكلات مختص به خود را دارند نمي‌توانند در برابر اين غول رسانه‌اي غرب مقاومت كنند. اما ما ديني داريم كه قدرت مقابله با رسانه‌هاي غرب و هجمه‌هاي رسانه‌اي آنان را دارد.
اگر ما برويم به سمت اينكه معلومات كليدي را در جامعه از طريق همين رسانه‌ها به مردم آموزش دهيم، معلوماتي مانند تاريخ، جغرافياي سياسي و ... در اين صورت بسياري از حملات رسانه‌اي دشمن ناكارامد مي‌ماند. چرا؟ چون دشمن حملات خبري خود را بر جهل مردم ما استوار كرده است.
مردم اطلاعات بنيادي در حوزه تاريخ و جغرافيا ندارند و در بسياري از موارد فريب جنگ رواني دشمن را مي‌خورند. بعضي از مسئولان ما و كساني كه ادعاي روشنفكري دارند هم معلومات و دانش پايه در حوزه سياست و جغرافيا را ندارند و فريب دشمن را مي‌خورند. اگر ما بتوانيم دانش پايه كه تاريخ و جغرافياي سياسي است را به مردم به مثابه يك آموزش عمومي بدهيم، بسياري از خبرسازي‌ها، شايعه‌ها و خبرپراكني‌‌هاي دشمن عملاً مي‌سوزد و از بين مي‌رود، چون دانش پايه مخاطب را واكسينه مي‌كند.
اين اتفاق مي‌تواند بيفتد، اما رسانه‌هاي ما متأسفانه خودشان، مديرانشان و برنامه‌سازان آنها در يك جهل مركب به سر مي‌برند. عموماً اين گونه هستند و فريب دشمن را مي‌خورند و رفتاري منفعلانه دارند.

امروزه استكبار با شبكه‌هاي فارسي زبان كه عموماً به دست ايرانيان مقيم خارج كه ضد انقلاب هستند يا به دست اپوزيسيون‌‌ها اداره مي‌شوند عليه انقلاب اسلامي كار مي‌كند، آيا ما نبايد خاك آنها را بگرديم و افراد و گروه‌هاي ضد استكباري كه از شهروندان خودشان هستند را شناسايي كنيم و با آنها ارتباط بگيريم و با تغذيه آنها شبكه‌ها و رسانه‌هايي را ايجاد كنيم تا با مديريت خودشان عليه استكبار دست به اقدامات و عمليات بزند؟


الان چند سال است كه پرس‌تي‌وي جرج گالوي را كه نماينده سابق پارلمان انگليس بوده به خدمت گرفته است و عليه صهيونيسم و اقدامات زياده، خواهان امريكا از او استفاده مي‌كند. يكي از كارهايي كه پرس‌تي‌وي و العالم ما انجام مي‌دهند همين است و به همين علت است كه پرس‌تي‌وي در انگلستان تحريم و اموالش مصادره مي‌شود. العالم بارها در پخش شبكه‌هاي ماهواره‌اي حذف مي‌شود و ... به اين علت كه آنها دست روي نقطه ضعف‌هاي استكبار مي‌گذارند. طبيعتاً توانايي‌هاي ما خيلي بيشتر از اينهاست. مديران ما هستند كه روحيه انقلابي و تهاجمي ندارند. آنها هستند كه فكر مي‌كنند هيچ اتفاقي نيفتاده است. اين حركات نياز به انسان‌هايي دارد كه خون امام در رگ‌هايشان جريان داشته باشد. نياز به مديراني دارد كه در عرصه رسانه با روحيه بسيجي و بسيجي وار ورود كنند تا بتوانيم غرب را به زانو در آوريم. آدم و نيروي اين كار را در سراسر جهان داريم تا به وسيله آنها و شور انقلابي درون آنها كار كنيم و دشمن را اذيت كنيم، اما مدير و برنامه‌ريز انقلابي موجود نيست.

ما رسانه‌هاي ايجاد شده را رسانه مقاومتي و عملياتي كه انجام مي‌دهند را مقاومت رسانه‌اي مي‌ناميم. براي انجام چنين مأموريت‌هايي و ايجاد چنين بسترهايي ما به اتاق فكر نياز داريم. اتاقي كه به شناسايي دقيق، تشريح و كارشناسي و عمل بهنگام طبق اخبار به دست آمده بپردازد. براي تشكيل اين اتاق‌ها آيا راه‌حلي به نظرتان مي‌رسد؟

رسانه بدون اتاق فكر معنا ندارد. هر رسانه وقتي نمايانگر قدرت بي‌نظير خود است كه داراي يك اتاق فكر باشد. اتاق فكر به معناي مغز اصلي بدنه رسانه‌اي، به معناي سياستگذار، مدير و ... اتاق فكر اگر از مديريت جدا باشد تشريفاتي بيش نيست. اتاق فكر وقتي مغز متفكر و ناظر قدرتمند در يك مجموعه مي‌شود كه مديريت خود را ملزم به اجراي دستورات و سياست‌هاي اعمال شده و معرفي شده از اتاق فكر بكند.
تا وقتي مديريت‌هاي ما خود را برتر از اتاق‌‌هاي فكر مي‌دانند، اين اتاق‌ها تشريفاتي بيش نيست.
اگر قرار است روزگاري رسانه‌هاي ما درست عمل كنند و بازدهي ايده‌آل و مورد نظر را بدهند بايد مديريت آنها خود را زير مجموعه اتاق‌هاي فكر بدانند. خود را ملزم به اجراي دستورات آمده از اتاق‌ها بكنند. در اين صورت علاوه بر دفاع از خود مي‌توانيم به دشمن هجوم برده و حمله كنيم و بتوانيم مخاطبان اردوگاه دشمن را جذب كنيم.
برچسب ها: کوشکی
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار