
نادر طالبزاده به عنوان يك فعال فرهنگي و رسانهاي در اين ايام بيشتر به خاطر اجراي برنامه تلويزيوني «راز» كه از شبكه چهارم سيما در حال پخش است براي مخاطبان چهرهاي آشنا و سرشناس قلمداد ميشود. اين كارشناس فعال حوزه فرهنگ و رسانه پيشتر سابقه فيلمسازي را هم در پرونده كارياش به ثبت رسانده است. او از دوستان نزديك و همدوره سيد شهيدان اهل قلم شهيد سيدمرتضي آويني است كه تابلو برنامه «روايت فتح» شناسنامهاي گويا از تفكرات و دغدغههايش بود. طالبزاده كه چندين سال به خاطر طي كردن مدارج علمي در امريكا به سر برده است به خوبي كارها و اهداف رسانههاي غربي بالاخص امريكاييها، در نگرش و نوع نگاه و تفسيرشان از ديگر جوامع را ميشناسد. او در روزهاي ابتدايي فتنه امريكايي سال ۸۸ كه در ايران شكل گرفت اقدام به تهيه يك مستند با عنوان «تقلب واقعي» كرد. محور اصلي اين مستند بررسي اوضاع جامعه ايران در ايام قبل و بعد از انتخابات و همچنين شيطنت رسانههاي غربي براي ايجاد تشكيك، شبهه و اختلافكني است. در حاشيه نشست خبري «جشنواره مردمي فيلم عمار» فرصتي دست داد كه در رابطه با چند و چون توليد و پرداختن به چرايي عدم پخش مستند«تقلب واقعي» از رسانه ملي به مناسبت نزديك شدن به يومالله نهم ديماه ۸۸، دقايقي با هم صحبت كنيم. مشروح اين مصاحبت را در ادامه ميخوانيد.
به عنوان سؤال اول لطفاً در مورد كليات اين مستند، علل شكلگيري و اينكه خاستگاه اصلي آنچه موضوعي بود قدري توضيح بفرماييد.اين فيلم در واقع مستندي بود براي شبكه پرستيوي، البته لازم است اين نكته را بگويم كه اين فيلم اثري است بدون اينكه سفارشدهنده سفارشي بدهد! بنده دو سه روز بعد از انتخابات رياست جمهوري سال ۸۸ در تهران بودم. در آن روزها مشاهده ميكردم كه طرفداران يكي از كانديداهاي رياست جمهوري در اعتراض به نتيجه انتخابات بيشتر تقلا از خودشان نشان ميدادند و اين براي من هم جالب بود و هم تأمل برانگيز! با خودم گفتم اصلاً به اين موضوع كاري ندارم كه فيلم براي چه كسي باشد، براي رفع شبهات خودم است. به همين علت به وزارت كشور مراجعه كرده و شروع به گرفتن مصاحبهها كردم. به سراغ رايانهها و رأيگيري و شمارش آرا رفتم؛ بعد اين كار را توسعه دادم.
در مرحله بعدي به سراغ مقالات رسانههاي خارجي، اظهارنظرها و آمارهاي مراكز خارجي و داخلي رفتم. در اواسط تهيه و توليد اين مستند بودم كه مسئولان پرستيوي وقتي شنيده بودند بنده در حال ساخت يك چنين كاري هستم براي تهيهكنندگي آن پيشقدم شدند و اصطلاحاً پاي كار آمدند. اين مستند به طور كلي حدود يكساعت بود و از طريق شبكه خبري پرستيوي چندين مرتبه پخش شد. ساخت اين فيلم حدوداً شش ماه طول كشيد و با يك سؤال براي خود من استارتش زده شد.
چه سؤالي؟با خودم گفتم طرفداران اين كانديدا در تهران خيلي زياد بودند، اينكه نكند تقلب شده است؟! با كمك چند نفر ديگر از دوستان سعي كرديم كه در خلال ساخت اين مستند به حقيقت ماجرا هم برسيم.
و حقيقتي كه به آن رسيديد چه بود؟من درست ميگفتم در تهران طرفداران و آراي يكي از نامزدها بيشتر از نفر ديگر بود اما در كل كشور اتفاق ديگري رقم خورده بود. مثلاً يك مقالهاي در آن ايام و در روزنامه واشنگتنپست به قلم كسي به اسم «هيلري وَ من اِ لِوِرِت» نوشته شده بود كه در آنجا قيد شده بود طبق آماري كه توسط دانشگاه مريلند دو بار قبل از انتخابات گرفته شده دقيقاً همان نتيجه انتخابات بود كه توسط مردم رقم خورده بود. اين مقاله با عنوان «او برنده شد، قبول كنيد» (HE ONE, GET OVERED) تقريباً سه چهار روز بعد از انتخابات رياست جمهوري سال ۸۸ در روزنامه واشنگتنپست به چاپ رسيده بود. در واقع اين مستند يك كار حقيقت ياب و بدون طرفداري و جهتگيري بود.
اين مستند با چه زباني (به دليل انگليسي بودن شبكه پرستيوي) تهيه و توليد شده است؟اين اثر فيلمي است با متن انگليسي و يك كار غيرجانبدارانه با روايتي كاملاً مستقل. در واقع اين مستندي است بر اساس يك سير جستوجو- تحقيق كه تا حوزه تبليغات خارجي براي پشتيباني از فتنه ادامه مييابد.
منظورتان از تبليغات خارجي در حمايت از فتنهگران چيست؟منظور ورود بسياري از شبكههاي غربي و معاند از فتنهگران است. به طور مثال يك گاف رسانهاي يا به تعبيري درستتر تقلبي كه شبكه خبري سيانان به صورتي آشكارا مرتكب آن شد. در اين اتفاق به واقع مچ سيانان در خبرسازيهاي كذب و دروغي كه مخابره ميكرد توسط شبكه خبري پرستيوي گرفته شد.
اصل اين واقعه چه بود؟ اگر امكان دارد به صورت شفافتر بفرماييد.ساعت ۹ صبح بود و من در منزل مشغول رصد كردن اخبار شبكههاي خارجي بودم و اين خبر دروغ شبكه سيانان كه در بخش ويژه اخبار ايران مطرح شد را مشاهده كردم. در آن ايام بيش از يك هفته بود كه اين تابلو اخبار ويژه ايران از صفحه سيانان نميافتاد!در جريان آن خبر خبرنگاري به وسيله تلفن با فرد ديگري كه ادعا ميكرد در ميدان بهارستان است در حال مصاحبه و ارائه گزارش زنده از اتفاقات آنجا بود. آن شخص داشت گزارش ميداد كه «من الان در ميدان بهارستان و ابتداي خيابان سعدي هستم. اينجا يك نفر با يك تبري كه در دست دارد به جان مردم افتاده است! آنقدر ديدن اين تصاوير برايم سخت است كه قلبم دارد ميگيرد، خيلي خطرناك است!» در اين حين خبرنگار سيانان از او پرسيد: «شما الان دقيقاً كجا هستيد؟» آن فرد گفت: «در ميدان بهارستان!» من اتفاقاً در حال ضبط آن گزارش بودم چراكه اين اتفاق در صورت صحت داشتن بسيار مهم تلقي ميشد.
نكته جالب اينكه بعداً من متوجه شدم كه دوستان مانيتورينگ شبكه پرستيوي هم در حال مشاهده همان گزارش بودهاند. در همان لحظه گزارش را براي تيم خبريشان مستقر در ميدان بهارستان رله (ارسال) ميكنند. به دليل اينكه گزارش زنده پخش ميشده از خبرنگارشان در محل ميدان بهارستان ميپرسد كه آنجا چه خبر شده؟ خبرنگار پرستيوي هم ميگويد: هيچ خبري نيست! به او گفته ميشود كه دوربينش را به طور كامل (به شكلي كه تمام فضاي دور و اطراف ميدان بهارستان ديده شود) بچرخاند.
پرستيوي درست همان لحظه و در همان لوكيشن يك خبر زنده را روي آنتن ميبرد و ميگويد: ما الان در ميدان بهارستان هستيم و برخلاف آنچه سيانان چند دقيقه پيش مبني بر وقوع تظاهرات و كشتار مردم خبر داد، هيچ اتفاقي نيفتاده است!
آيا اين دروغپردازي شبكه سيانان و روشنگري پرستيوي بازتابي هم در بين ديگر رسانهها داشت؟بعد از اين اتفاق هر موقع به سراغ موتورهاي جستوجوگر اينترنتي ميرفتيم، تحت عنوان «دروغهاي سيانان» (CNN LISE) روي اينترنت قابل جستوجو و مشاهده بود.
اشارهاي هم به ديگر منابع و بخشهاي قابل استفاده در اين مستند بكنيد؟در اين مستند ما از اين دروغ سيانان و البته افشاگري شبكه پرستيوي استفاده كرديم. در بخش ديگري از اين مستند خبر مرگ مايكل جكسون را استفاده كرديم! كه دقيقاً يك روز پس از كار فضاحتبار سيانان اتفاق افتاد. در واقع بعد از مچگيري از اين كار غيراصولي و غيرحرفهاي سيانان، هم اين شبكه تابلو مربوط به بخش اخبار ويژه ايران را برداشت و هم از طرفي يك خواننده مشهور غرب بدون هيچ پيش زمينه بيماري مُرد!
يعني شما اعتقاد داريد كه خودشان اين خواننده مشهور را به قتل رساندند؟درست تا قبل از اين افشاگري و آبروريزي سيانان، اين خواننده و رقاصه روزي هفت هشت ساعت برنامه اجرا ميكرده اما بدون هيچ دليلي افتاد مُرد! بخش جالب قضيه اينجا بود كه بلافاصله پوشش وسيع اخبار و رويدادهاي مربوط به فتنه و آشوب در ايران قطع شد و بر مرگ مايكل جكسون متمركز شد! در واقع اين قضيه مشكوك را به عنوان يك سؤال در اين مستند مطرح كردم، چون هيچوقت هم معلوم نشد كه اين خواننده به خاطر چه عارضهاي مرده است! اين موضوع به عنوان يك مسئله مجهول كه در دادگاههاي امريكا به آن پرداختند، مطرح شد. بعد از چند سال گفتند كه دكترش او را كشته است، دكترش هم اين مسئله را تكذيب كرد و گفت من هيچ دليلي براي انجام اين كار نداشتهام! البته من ادعايي نداشتم اما آن را به عنوان يك حادثه مشكوك در اين مستند مطرح كردم. در واقع حرف ما اين بود كه چه اتفاقي افتاد كه ظرف يك روز پس از رسوايي سيانان هم اين بخت برگشته ميميرد و هم تابلو اخبار ويژه ايران از اين شبكه حذف ميشود؟!
آيا همه بخشهاي اين مستند را خودتان فيلمبرداري كردهايد يا از آرشيو ديگران نيز استفاده شده است؟اين فيلم يك تصاوير ويژه دارد كه از دوربينهاي مخصوص بانكها و با مساعدت حراست آنها جمعآوري شده است. در واقع اين تصاوير مربوط به كساني است كه با ريختن بنزين و آتش زدن بانكها به آنها حمله كرده و آنها را غارت ميكردند.
اين مستند به غير از شبكه خبري پرستيوي توسط چه شبكههاي ديگري (داخلي و خارجي) پخش شد؟اين مستند به غير از پرستيوي از هيچ رسانه داخلي پخش نشد! متأسفانه تا امروز هنوز به شكل زيرنويس انگليسي است و به فارسي هم دوبله نشده است!
به چه دليل؟شايد به اندازه كافي براي آن تبليغ نكردم! اما با اين حال صدا و سيما ميدانست كه يك چنين كاري توليد شده است. چراكه ديده بودند از شبكه پرستيوي پخش ميشود. شايد دليلش هم همان خودسانسوريهاي مرسوم در صدا و سيماست! در رسانه ما يك خودسانسوري ويژه داريم. در برهه انتخابات هم مسائل محافظهكارانهتر صورت ميگرفتند، تا مبادا به هيچ كانديدايي برنخورد!
خب الان كه ديگر از آن فضاها دور شدهايم پخش آن هم موضوعيت دارد و هم بلااشكال است!بله. الان موضوعيت دارد و چه بسا اگر يادم ميماند براي شركت در همين جشنواره عمار ارسالش ميكردم(باخنده).
آيا مستند ديگري نيز با محوريت چنين مسائلي توليد كردهايد؟بله. در رابطه با قضيه غائله ۱۸ تير سال ۷۸ هم يك مستند سه قسمتي تهيه و توليد كردم كه آن هم از هيچ رسانه داخلي پخش نشد!
آيا از برخي روزنامهها كه به نوعي نسبت به فتنهگران موضع جانبدارانهاي داشتند هم بهرهاي در اين مستند بردهايد؟فرصتي نبود يا به شكل صحيحتر اصلاً خط سير كارم اين نبود كه بيايم و از روزنامههاي داخلي چيزي بپرسم.
لطفاً هدف اصليتان براي تهيه يك چنين مستندي را در چند جمله بيان كنيد؟بيشتر در چند فصل مهم حرفي را كه ميخواستم بزنم، كثرت جمعيت طرفداران و انرژيهاي مثبتي كه تا قبل از انتخابات وجود داشت بود و بر نگراني، شرارت و التهاب آفرينيهاي بعد از روز انتخابات متمركز بود. در واقع به فاصله يك شب و توسط شبههاي كه غرب درست كرده بود، سعي داشت شعلههاي كوچكي را با دميدن باد فتنهگري به آتشي بزرگ تبديل كند؛ تمام هدف من نشان دادن اين مسئله بود. به شكلي، بارز و روشنتر كردن نقش عوامل خارجي و كمك رسانههاي همسوي با آنها هم بخشي از اهداف چندگانه تهيه و توليد اين مستند بود. البته در فيلم به شبهه ابتدايي كه براي خودم پيش آمده بود اصلاً اشاره نكردهام.
آيا از انعكاس و بازخورد پخش اين مستند آماري هم در دست داريد؟بله. يكي از دوستانم اين مستند را در چند دانشگاه معتبر و شهر پاريس نمايش داده بود. فكر كنم در دانشگاههاي سوربون و آكسفورد نمايش داشته و البته جاهاي ديگري هم نمايش داده شده است. ضمن اينكه در سايت يوتيوب هم بازديد خوبي داشت؛ اما متأسفانه تا به امروز در داخل كشور فرصت ديده شدن براي اين مستند فراهم نشده است. هر چند من فكر ميكنم كه اگر اين مستند در دانشگاهها نمايش داده ميشد ميتوانست اثرگذاري مثبتي داشته باشد. علت اين حرفم هم اين است كه بسياري از افراد از برخي اتفاقات مهم حادث شده مثل دروغبافي شبكه سيانان را كسي نشنيده بود. ضمن اينكه من جايي مشاهده نكردم كه كسي به ارتباط مرگ مايكل جكسون با رسوايي اين شبكه بپردازد.
هر چند باز هم عرض ميكنم من هيچ ادعايي ندارم اما يك سؤالي مطرح است و آن اينكه: چرا تا يك روز قبل از مرگ مايكل جكسون تمام تبليغات جهان روي ايران متمركز بود اما روز بعد پوشش اخبار ايران از دستور كار خارج ميشود و تا دو ماه اين كار را ادامه دادند؟ و اينكه آدمي كه تا ديروز زير نظر مجربترين پزشكان مورد پايش قرار ميگرفته چطور بدون هيچ عارضهاي (بنابر اعلام پزشك شخصي او كه گفته بود او حتي سكته هم نكرده!) ميميرد و گفته ميشود كه پزشك مخصوصش او را كشته است؟ اين اتفاقات در حالي رخ داد كه شرايط و اوضاع داخلي ايران و بازه زماني آن ايام براي امريكا و دوستانش بسيار بسيار مهم بود و اين بيتوجهي كاملاً مشكوك و غير عادي به نظر ميرسيد. آخر فيلم با طرح چنين سؤالاتي به پايان ميرسد.
و كلام آخر؟اولاً اينكه اين مستند يك تلاش تك نفره بود براي كشف حقيقت! و ثانياً اينكه اگر كسي اهداف يك حركت ديني و جهاني را كه در تاريخ و به رغم تلاش زورگويان و استعمارگران فرصت ظهور و بروز پيدا كرده را بخواهد به خاطر توهم خودش خفه بكند، يك ناجوانمردي است كه تاريخ هم آن فرد را نخواهد بخشيد.