کد خبر: 460037
تاریخ انتشار: ۰۳ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۶:۲۰
آينده جريان اصولگرايي در آستانه انتخابات نهم مجلس در‌گفت‌وگوي «جوان» با حسين فدايي

 ايشان مشاركت حداقلي مردم و چند صدايي اصولگرايان را از اهداف نظام سلطه و جريانات مخالف گفتمان انقلاب اسلامي مي‌داند. آنچه مي‌آيد حاصل گفت‌وگوي دو ساعته «جوان» با عضو كميسيون اصل ۹۰ مجلس است.


در آستانه انتخابات جريان اصولگرايي دو دستگي را تجربه مي‌كند. دو دستگي‌اي كه شايد به ظاهر خيلي سودمند نباشد و آسيب‌هايي را متوجه اين جريان كند. ارزيابي شما از اين موضوع چيست؟
من تصورم اين است كه اگر ما يك تحليل جامع از شرايط انقلاب اسلامي داشته باشيم و فراز و فرودهاي گذشته را مرور كنيم، ضرورت حركت رو به تعامل انقلاب را درك كنيم، نسبت اين روند انقلاب را با آنچه در منطقه و كشورهاي اسلامي خصوصاً بيداري اسلامي در حال اتفاق است خوب دريافت كنيم قطعاً به اين جمع‌بندي مي‌رسيم كه بايد همه ظرفيت‌هاي انقلاب يكپارچه و منسجم شوند براي عبور از گردنه‌هاي مختلفي كه در پيش‌رو داريم. از يك طرف تجربه تاريخي هم به ما نشان داده كه ما هر وقت دست به دست يكديگر داده‌ايم توانسته‌ايم موفقيت‌هاي بزرگي را به دست آوريم و از سختي‌ها عبور كنيم. از طرف ديگر هم آموزه‌هاي ديني و سيره و روش امام و رهبري هم به ما توصيه به وحدت داده، پس ما به چند دليل عمده ۱- آموزه‌هاي ديني ۲- سيره و روش حضرت امام و رهبري ۳- تجربه تاريخي انقلاب ۴- ضرورت حركت رو به تكامل انقلاب اسلامي ۵- شرايطي كه در آن قرار داريم به لحاظ مسائل داخلي، مسائل منطقه و مسائل بين‌الملل چاره‌اي نداريم كه همه ظرفيت‌ها را بسيج كنيم و يك انسجام و وحدت را ايجاد كنيم به همين دليل ما به سمت و سوي جبهه متحد نيروهاي اسلامي رفتيم. به همين دليل به جبهه متحد دائماً اصرار داشتيم كه بايد با انسجام وحدت پيش برويم و تقريباً رويكرد ما در اين مجموعه، توصيه و تأكيد اين بود كه همه نيروهاي انقلاب را بتوانيم همراه داشته باشيم.
بعضي اين انتقاد را مطرح مي‌كنند و مي‌گويند ما چرا هدف را وحدت قرار دهيم، وحدتي كه شايد مؤلفه‌هاي لازم را نداشته باشد. ما هدف را مجلسي كه مقام معظم رهبري مدنظرشان است، قرار دهيم. مجلسي «سالم و صالح و قوي»‌ و براي اين كار هم ما بايد خالص‌سازي قبل از انتخابات را دستور كار قرار دهيم. يعني در واقع هدف وحدت نباشد، هدف خالص‌سازي براي مجلسي كه مدنظر مقام معظم رهبري است باشد. نظر شما در اين مورد چيست؟
هدف در واقع شكل‌گيري يك مجلس مطلوب است، مجلس مطلوب، مجلسي است كارآمد. براي اينكه مجلس كارآمد داشته باشيم، نيازمند به انتخاب انسان‌هاي كارآمد هستيم. انسان‌هاي كارآمد چه كساني هستند؟ كساني هستند كه برخوردار از عقلانيت باشند، برخوردار از اعتدال باشند، جامع‌نگر باشند، آينده‌نگر باشند، انديشه سيستمي داشته باشند، مجموعه‌نگر باشند، سالم باشند، صالح باشند، پاك باشند، روحيه انقلابي داشته باشند و نيازهاي جامعه را خوب درك كنند، قدرت تعامل داشته باشند و بايد از ويژگي‌هاي مختلفي برخوردار باشند. انتخاب اينگونه افراد اگر با تبادل نظر و مشاركت صورت بگيرد، امكانپذير است. اگر ما نتوانيم اجماعي روي اين مفاهيم و روي اين مقوله‌ها و شاخص‌ها به وجود بياوريم نمي‌توانيم آن فرد مورد نظر را انتخاب كنيم و تبعاً آن مجلس شكل نخواهد گرفت، پس اگر ما بخواهيم به مجلس مطلوب و كارآمدي برسيم چاره‌اي نداريم كه روي مفاهيم و شاخص‌ها به تفاهم برسيم تا مفاهيم و شاخص‌ها ما را هدايت كند به سمت و سوي مصداق‌هاي علمي و قطعاً خلوص تعارضي با وحدت ندارد، خلوص‌سازي قبل از اينكه مصداق آن مشخص شود مفاهيم است يعني ما بايد با مفاهيم و شاخص‌ها به خلوص برسيم و روي اين مفاهيم و شاخص‌ها بايد وحدت كنيم پس براي رسيدن به مجلس مطلوب و كارآمد بايد بتوانيم وحدت پيدا كنيم كه روي مفاهيم برداشت‌هاي واحدي را داشته باشيم كه هركسي يك تحليل و تفسيري براي خودش نداشته باشد. وقتي كه برداشت‌هايمان، برداشت‌هاي هماهنگ و منسجمي شد تبعاً براي رسيدن به مصداق بسيار آسان خواهد شد و راه را باز مي‌كند پس ما راهبردمان وحدت است، هدفمان شكل‌گيري يك مجلس مطلوب و كارآمد و مشاركت گسترده مردم است و اين هم هدف است. اين هم مشاركت گسترده است و هم شكل‌گيري يك مجلس مطلوب و كارآمد است و براي رسيدن به اين هدف راهبرد جدي و اساسي ما انسجام و وحدت نيروهاي وفادار به نظام است و تعارضي هم بين وحدت و خلوص و خالص‌سازي نمي‌بينيم. اتفاقاً اگر بخواهيم خالص‌سازي كنيم بايد وحدت داشته باشيم. اگر وحدت نباشد كه نمي‌شود خالص‌سازي كرد يك عده قليلي مي‌مانند فكر مي‌كنند آنها مي‌توانند كار را به سمت جلو پيش ببرند.
برخي‌ها معتقدند حالا كه دو قطبي اصلاح‌طلب و اصولگرا وجود ندارد يك دو قطبي در واقع بدون اينكه تفسير به خودزني سياسي شود، در دل اصولگرايان درست كنيم كه اصولگرايان با حفظ اصول و مباني و با هوشمندي تمام از تاكتيك‌هاي جريانات مخالف گفتمان اصولگرا يك رقابت سالم ايجاد كنند و همين هم مشاركت را افزايش مي‌دهد. نظر شما در اين مورد چيست؟
در اين سؤال شما دو و سه فرض مطرح شد؛ يكي اينكه حالا كه جريان دوم‌خرداد نيست دوم اينكه اگر دو قطبي بكنيم شور و هيجان انتخاباتي به وجود مي‌آيد. اين دوتا. بايد ببينيم اينها درست هستند يا نه كه بعد پاسخ سؤال را بدهيم. اولاً من در آن صحبت اول هم عرض كردم كه بايد يك تحليل جامع و كامل از شرايط بين‌الملل، از رفتار نظام سلطه، از دشمنان انقلاب اسلامي، دشمنان داخل و خارج و جريان فتنه از جريان انحراف داشته باشيم تا ببينيم آنها چه كاركردهايي را در پيش گرفته‌اند. چه برنامه‌هايي را براي مجلس دارند. آيا آنها ساكت نشسته‌اند تا ملت ايران هر تصميمي كه مي‌خواهد بگيرد، راحت تصميمش را بگيرد و آنها تماشاگر هستند يا مي‌خواهند ايفاي نقش كنند و نگذارند ملت ايران آن طوري كه مطلوب خودش است كارش را به سمت جلو پيش ببرد. چه تحليلي ما اينجا داريم، واقعاً تصور مي‌كنيم دشمنان ما كنار نشسته‌اند و هيچ كاري با ما ندارند يا برعكس سرمايه‌گذاري سنگيني كرده‌اند كه بتوانند شكستي را كه پس از انتخابات ۲۲ خرداد سال ۸۸ خورده‌اند، شكستي را كه در اثر به وجود آوردن جريان فتنه خوردند اين شكست را جبران كنند و بازسازي كنند و برگردند توي صحنه، اين اول بايد يك تحليل داشته باشد. ما تصور مي‌كنيم دشمن حتماً برنامه‌ريزي دارد، حتماً توطئه دارد، حتماً دخالت خواهد كرد. حتماً اينكه ناكام مي‌شود يا موفق نمي‌شود مطلبي است كه حتماً موفق نمي‌شود. حتماً آن ملت نمي‌گذارد كه آن موفق شود ولي دشمن برنامه دارد. اين سهل‌انگاري و ساده‌انديشي است در حوزه سياسي كه تصور كنيم دشمن برنامه‌اي ندارد. دوم به دنبال دشمن خارجي در داخل، جريان فتنه و جريان انحراف هم حتماً برنامه دارد. يعني ادامه همان رفتار است. لذا ما صحنه را اينگونه كه بعضي از دوستان ترسيم مي‌كنند كه ما هيچ مشكلي نداريم، بياييم همديگر را بتراشيم و بياييم و چنگ به صورت يكديگر بزنيم. ما اين اولين فرض را قبول نداريم. فرض دوم اين است كه ما رقابت دروني را ساماندهي كنيم. اگر منظور كسب قدرت است پس هدف مي‌شود كسب قدرت كه ما اين انديشه را قبول نداريم، ما كسب قدرت مجرد از اصول و معيارها و ارزش‌ها را برايش اعتبار قائل نيستيم. قدرت ابزار و وسيله‌اي است براي تحقق اهداف عاليه و نه اينكه من به قدرت برسم. ما اينجا بايد تكليف‌مدارانه عمل كنيم. پس اين يك نكته. نكته ديگر اينكه چه كسي گفته كه رقابت فقط در اثر اختلاف‌ها شكل مي‌گيرد كه اين را ما قبول نداريم. مشاركت مردم تابع رقابت و اختلاف در ليست‌ها نيست. رقابت تابع عواملي است يا انگيزه مشاركت كه بتواند مشاركت را افزايش دهد تابع عوامل مختلفي است: ۱- هر ايراني و هر رأي‌دهنده يك افق روشن از آينده را بتواند براي خودش ترسيم كند. پس ما بايد بتوانيم افق‌هاي روشن را براي مردم نشان دهيم، اگر فردي افق روشن را ببيند انگيزه پيدا مي‌كند براي حضور و مشاركت. ۲- مردم بايد احساس كنند كه قانون مبنا و معيار است و انتخابات با سلامت صورت مي‌گيرد و شبهه نكنند و دخالت كانون‌هاي فاسد قدرت و ثروت را نبينند. ۳- آنچه در مشاركت مؤثر است اعتماد به مسئولان است. اعتماد باعث مي‌شود كه مردم مشاركت كنند. ۴- مردم نسبت به برنامه‌ها و رفتار دشمن آگاه شوند و ببينند دشمن مي‌خواهد چه كار كند اگر اين اتفاقات بيفتد مشاركت مردمي بالا مي‌رود. اتفاقاً اگر مردم احساس كنند كه عده‌اي در داخل دارند با هم رقابت مي‌كنند براي كسب قدرت، اين برعكس جواب مي‌دهد. مردم برعكس مأيوس مي‌شوند. لذا من فكر مي‌كنم آن زمينه‌هاي استدلالي كه بيان شد زمينه‌هاي دقيق و درستي نباشد. كسي كه اينطوري تحليل مي‌كند فكر مي‌كنم بايد تجديدنظر كند.
اعضاي جبهه پايداري معتقدند كه برخي اصولگراهاي سنتي پروژه «اصلاح‌طلب هراسي» را كليد زده‌اند به اين معنا كه اصلاح‌طلب‌ها با حضور پررنگ و چراغ خاموش آمده‌اند و اگر ما رقابت را دروني كنيم اصلاح‌طلبان دوباره به مجلس راه پيدا مي‌كنند و مجلس ششمي شكل مي‌گيرد. در صورتي كه اصلاح‌طلبان همان‌هايي بودند كه در انتخابات مجلس هفتم و هشتم با اكثر قريب به اتفاق چهره‌هاي شاخصشان وارد شدند و مردم دست رد به سينه‌شان زدند. پس ما نبايد از اصلاح‌طلبان بترسيم هرچند با قدرت هم جلو آمده باشند. شما نظرتان چيست؟
اولاً در عالم سياست ما وظيفه داريم جنبه‌هاي مختلف را خوب تحليل كنيم. ما حق نداريم در عالم سياست رفتار دشمن را حمل بر صحت كنيم. اين ظلم است به مردم حتي اگر وقوع هم پيدا نكند وظيفه نداريم اينطوري به موضوع نگاه كنيم. ما بايد رفتار دشمن را واقعي نگاه كنيم و تجربه تاريخي به ما نشان داده كه دشمن بدون برنامه نيست حتماً آماده ضربه زدن است، اين وظيفه ماست كه دشمن داخل و خارج را ببينيم. دوم به فرض نبود هر مشكل و مانع، به فرض نبودن دشمن، به فرض نبودن هر عاملي كه مشكل ايجاد مي‌كند. سؤال: آيا ما مسائل مملكت را با وحدت جلو مي‌بريم يا با اختلاف؟ ما مي‌گوييم كه اگر مبنا را بر وحدت بگذاريم حتماً بهتر كارها را پيش مي‌بريم. فرض مي‌گيريم هيچ مانع و اشكالي وجود ندارد. ما با وحدت كار را جلو مي‌بريم يا با اختلاف و جناح‌بندي و صف‌آرايي و تقابل.
همين گروه از اصولگرايان بحث ديگري مطرح مي‌كنند كه ما در فرآيند انتخابات مجلس هشتم، ۶+۵ را تشكيل داديم. ما وحدت كرديم در صورتي كه فراكسيون اصولگراي مجلس هشتم فراكسيوني بود كه در خيلي از مواقع منفعل عمل كرد. در اين انتخابات نبايد اشتباه گذشته را تكرار كرد و جداسازي قبل از برگزاري انتخابات صورت ببندد؟
اين حرف، حرف درستي است ولي يك سؤال: چرا اينگونه شد؟ چرا به چرايي آن نمي‌پردازيم. در ۶+۵ آيا صددرصد معيارها و اصول مبنا قرار گرفت.
در ۶+۵ ثابت مي‌كنيم بعضي از دوستان از معيارها و شاخص‌ها عبور كردند. همين افراد امروز مدعي اصولگرايي مي‌شوند. دوم بعد از اينكه مجلس هشتم شكل گرفت براي مديريت مجلس سعي كرديم، روي معيارها و ضابطه‌ها عمل كرديم و اين به معناي عدول از شاخصه‌ها نيست. همان كساني كه در داخل ۶+۵ مشكل درست كردند همان‌ها هم براي شكل‌گيري مديريت مجلس مشكل درست كردند، به آن شاخص‌ها و معيارها عمل نكردند و در نتيجه آنچه كه حاصل شد را حالا به آن انتقاد مي‌كنند و بدون اينكه توجه كنند خودشان باعث و باني اين كار بوده‌اند و اين مشكل را به وجود آورده‌اند و عدول كرده‌اند از شاخص‌ها.
از ليست اصولگرايان مجلس هشتم بعضي از گزينه‌ها عملكرد بسيار ضعيفي داشتند. چه تضميني وجود دارد كه افراد انتخاب شده در ليست ۸+۷ دوباره در فرآيند مجلس نهم به مانند برخي از اعضاي اصولگراي مجلس هشتم عمل نكنند؟
چه كسي اين گزينه‌ها را آورد؟ با چه معياري آوردند؟ به فرض اينكه حرفشان درست باشد اين سؤال را مي‌كنيم اين گزينه‌ها با چه شاخص‌هايي انتخاب شدند و چه كسي اينها را انتخاب كرد. ما مي‌گوييم اگر اصولگرايي به معناي واقعي رعايت بشود اين اتفاقات نمي‌افتد. اگر معيارها و ضوابط اصولگرايي رعايت مي‌شود و بشود اين اشكالاتي را كه الان مي‌گيرند به وجود نمي‌آمد. اين اشكالات به اين دليل به وجود مي‌آمد كه معيارها را رعايت نكردند. بعد نمي‌شود به اين حرف‌ها فرافكني كني، ديگران را متهم كني و بعد بگويي من دخالت نكردم. شما باعث و باني اين اتفاقات بودي، ما به لحاظ اينكه سوءاستفاده نكنند از مطالب داخلي به اشاره از اين مي‌گذريم و اگر لازم باشد تعبير كنيم كه چه عواملي و چه چيزي باعث شد اين اتفاقات بيفتد، ما مي‌گوييم عدم رعايت اصول، اگر شاخص‌ها و معيارها را رعايت مي‌كرديم اين اتفاقات نمي‌افتاد و حتماً برخوردار از يك مجلس كارآمدتري بوديم. نه اينكه مجلس خوب نبوده بهتر از اين هم مي‌توانست باشد.
موضوعي كه زياد مطرح مي‌كنند بحث ساكتين فتنه است. چرا بايد برخي از اين افراد به محورهاي تصميم‌گيري جبهه متحد تبديل شوند؟
اين را هم ما بايد جزو شاخص‌ها مطرح كنيم كه اساساً اگر كسي يك فرد يا يك جريان را به علت يك ضعفي كه دارد تخطئه مي‌كند، آيا معنايش اين است كه خودش آن ضعف را ندارد يا اگر خودش ضعف ندارد و بي‌عيب و نقص است نمي‌توان گفت كه شما مي‌تواني مدعي باشي كه ديگران را صددرصد حذف كني. اين مشرب را مشرب درستي نمي‌دانيم همانگونه كه ما نسبت به فتنه عده‌اي را داشتيم كه ساكت بودند، ترديد داشتند، ابهام داشتند. خب عده‌اي هم داشتيم كه در مورد انحراف ساكت بودند و ترديد و ابهام داشتند و ما هم اينجا بياييم و بگوييم كه ساكتين انقلاب هم نبايد باشند يا نتيجه‌گيري كلي بكنيم يا بگوييم اينها تا يك مقطعي نتوانسته‌اند مطلب را بفهمند يعني از زماني كه رهبري، صاف و شفاف موضع گرفت اينها خودشان را با رهبري و انقلاب تنظيم كردند اين به نظر من قابل قبول‌تر است تا بخواهيم يك خط كشي خيلي ظريفي بكنيم افراد را و اين طرف ميزي و آن طرف ميزي بكنيم. بالاخره ما در عالم رويا كه زندگي نمي‌كنيم در واقعيت‌هايي زندگي مي‌كنيم كه در اين واقعيت‌ها افراد متفاوتي بوده‌اند.
آيا تا حالا در جلسات خصوصي انتقادي به برخي آقايان داشته‌ايد كه عملكردهاي مناسبي در جريان فتنه نداشته‌اند و دير موضع‌گيري كرده‌اند؟
مفصل، مفصل. تلاش كرديم كه همراه شوند. يعني ما همانگونه كه انتقاد داشتيم كه چرا عقب هستيد و چرا نيستيد تلاش هم داشتيم همراهشان كنيم. تلاش نداشتيم به سمت ديگر هلشان بدهيم يعني ما آنها را به پشت‌بام نبرديم و بعد به پايين هلشان بدهيم. همين‌گونه كه اين دوستاني كه ترديد داشتند و سكوت داشتند نسبت به فتنه،‌هل نداديم به سمت پايين. همان دوستاني كه نسبت به انقلاب ترديد داشتند را همين كار را با آنها كرديم. بسياري از آنها هم نسبت به انحراف هنوز هم ممكن است تحليل واضح و روشني نداشته باشند.
پس به آقاياني كه در جريان فتنه ساكت بوده‌اند خيلي شفاف گفته‌ايد كه بالاخره در جريان فتنه چرا موضع‌گيري خوبي نداشته‌ايد؟
ما كلي مي‌گوييم. تمام دوستاني كه موضع شفافي در ابتدا نسبت به جريان فتنه داشته‌اند، اينها كه خيلي از آنها موضع شفافي گرفتند، محكوم كردند و اصلاً فرق هست بين كساني كه سكوت و ترديدشان هنوز ادامه دارد با كسي كه هفته اول تغيير كرد. اينها را نبايد يكي دانست، اين ظلم است. البته آن كساني كه قبل از اينكه فتنه رخ دهد بصيرت داشتند و فهميدند قطعاً فرق دارند با كساني كه بعد از فتنه فهميدند.
چه تضميني وجود دارد، كساني كه اشتباه كردند، بهنگام موضع نگرفتند يا دير فهميدند، دوباره در گردنه‌هاي مختلف اين اشتباهات را تكرار كنند؟
چه كسي اين را مي‌گويد. اين كساني كه مدعي اين جريان هستند، چه كسي گفته كه خودم اولاً صددرصد درست هستي. همان كسي كه مدعي است درست است اول بايد ثابت بشود كه اين درست است و وقتي واردش مي‌شويم مي‌بينيم كلي اشكال دارد ثانياً مي‌گويد چه تضميني دارد آن درست عمل كند، چه تضميني دارد خودت درست عمل كني و چه كسي گفته اين سؤال متوجه خودت نيست و ما براساس ضوابط ديني مي‌گوييم همه انسان‌ها آزمايش مي‌شوند تا زنده هستند. انبيا هم آزمايش مي‌شوند. پس ما به لحاظ مصداق عيني، يعني فرد، اينگونه نيست كه بگوييم ما صددرصد سالم هستيم و آن صددرصد خراب است. من صددرصد سالم مي‌مانم و آن صددرصد خراب مي‌شود اين حرف غلطي است و اصلاً منطق ديني ندارد. مطلب ديگر اينكه ما چه كنيم كه از آسيب‌هاي تجربه شده مصون بمانيم و بتوانيم با قدرت بيشتر امورات را جلو ببريم؟ راه حل آن تأكيد و پايبندي روي اصول است، پايداري و ايستادگي مقاومت روي اصول است، ما بايد وحدت پيدا كنيم در درون انقلاب و همه نيروها، يعني بايد يك فرهنگ عمومي بشود، يعني اصولگرايي يك گفتمان حاكم و غالب براي جامعه بشود. اگر جامعه ما مطالباتش براساس اصولگرايي باشد، اگر سياسيون، پايبنديشان به اصولگرايي باشد، اگر مراجع تصميم‌گيري ما روي اصولگرايي ايستادگي كنند، اصلاً فضاي جامعه تغيير مي‌كند. ما بايد بتوانيم گفتمان اصولگرايي را تبديل كنيم به گفتمان عام و حاكم و غالب در جامعه بعد از اين افراد حالا بايد پاسخگو باشند. اينجا، سلايق و توانايي‌هاي مديريت‌ها و برنامه‌ها ديگر جواب مي‌دهد و كار صحيح اين است كه همه نيروهاي انقلاب با همه ظرفيت‌ها قبول كنند كه پايبندي بر اصول اجتناب‌ناپذير است و يك وظيفه و تكليف مشترك همه ماست، وقتي اينجا ايستاده‌ايم روي معيارها حالا در مصداق‌ها و برنامه‌ها سلايق مختلف است.
آقاي دكتر حداد گفته‌اند معرفي ۵۰ و ۶۰ نفر كانديدا از سوي اصولگرايان قدرت انتخاب مردم را بالاتر مي‌برد و اين تنوع بهتر از ارائه يك ليست ۳۰ نفره است؛ نظر شما دراين رابطه چيست؟
تنوع نامزدها دست من و شما نيست، هر كسي احساس وظيفه كرده رفته و ثبت‌نام كرده. پس ما نامزد متعدد داريم و دوم اينكه در تعدد نامزدها اتفاقاً گيجي بيشتر به وجود مي‌آيد و مردم بيشتر سرگردان مي‌شوند كه چه كار بايد بكنند در اين تعداد افراد، ما اگر يك حزب فراگير قابل اعتماد در جامعه داشتيم كه مردم به آن اعتماد مي‌كردند، وضعيت ديگري داشتيم حالا كه ما اين حزب را نداريم يك عده‌اي كه اجمالاً آبرويي پيش مردم دارند و مردم به آنها اعتماد كردند و مردم كه اطلاعاتي راجع به اينها ندارند، مردم چطور اطلاعات اين تعداد افراد را مي‌توانند به دست بياورند. مردم اعتماد مي‌كنند به يك عده‌اي كه امين خودشان مي‌‌دانند كه آنها رفتند بررسي كردند از ميان اين ۶۰۰ - ۵۰۰ - ۴۰۰ نفر مي‌گويند اين ۴۰ - ۳۰ - ۲۰ نفر براي مجلس مي‌‌توانند كارآمد باشند، مفيد باشند و خدمتگزار باشند و لذا ما بايد كمك بكنيم به مردم در شناخت نامزدها و اگر سرگردان كنيم آنها را وظيفه خودمان را انجام نداده‌ايم.
گروهي معتقدند كه عمده جريان اصولگرايان براي جبران اشتباهات احمدي‌نژاد رو به ‌سوي راست سنتي آورده كه اين كمي آسيب زاست آيا چنين چيزي را شما قبول داريد؟
من اصلاً، اصل حرف را قبول ندارم، اينجوري نيست، اتفاقاً تجربه ۱۰ سال اخير يك بصيرت خوبي را در متدينين، در مردم، در اصولگرايان به وجود آورده كه به سمت حاكم كردن شاخص‌ها بروند، به سمت انتخاب افراد براساس معيارها و ضوابط‌ها و اصول بروند، افراد را با دقت بشناسند و انتخاب كنند و نگاه كنند به عملكرد افراد در گذشته، به زندگي افراد گذشته، نگاه كنند به موضع‌گيري‌هاي افراد در گذشته و نگاه كنند به برنامه‌هاي افراد و جريانات براي آينده.
ليست جبهه متحد كه اعلام شد بعضي‌ها اعتقاد داشتند كه بهتر بود افراد جوان‌تر، انقلابي‌تر و شجاع‌تري را جايگزين برخي از سياسيون باسابقه و محافظه كار كرد؟
اساساً ما اول بايد ثابت كنيم كه آيا وحدت ضرورت دارد يا نه؟ در مقام وحدت، در مفاهيم و كليات زودتر به تفاهم مي‌رسيم. در مصداق‌ها و عينيت تفاهم سخت مي‌شود و اينجاست كه تنازل معنا پيدا مي‌كند يعني جا باز مي‌كند. آنجايي كه مي‌شود تنازل كرد و اصول را حفظ كرد بايد انجام بپذيرد يعني وقتي كه بحث مقام وحدت مي‌گوييم معنايش اين نيست كه ۱۰ - ۵ نفر دور يك ميز مي‌نشينند و يك فرد خاص تصميم بگيرد و هر كسي حرف خودش را بزند مگر اين وحدت مي‌شود. وحدت چگونه حاصل مي‌شود؟ يعني من بايد از سلايق خودم بگذرم و شما هم بايد از سلايقت بگذري تا وحدت حاصل شود در نتيجه يك اتفاقي مي‌افتد كه گاهي ممكن است بعضي جا‌ها يك اشكالاتي به آن وارد شود ولي برآيند عمومي‌اش يك برآيند مثبتي است، برآيندش قابل قبول است و از برآيندش بايد دفاع كرد.
در تهران جبهه متحد و جبهه پايداري نتوانستند يك ليست ارائه بدهند آيا در شهرستان‌ها اين امكان تحقق دارد؟
الان اشتراكات زيادي داريم، چون اشتراكات در مفاهيم بالاست در مصداق‌ها هم بالاست و خيلي اختلافات زياد نيست.
با اينكه ليست جبهه متحد در تهران رسانه‌اي شده است احتمال دارد كه باز هم تغيير و تحولاتي در اين ليست صورت بگيرد؟
احتمال هر چيزي وجود دارد. ليست قطعي است ولي خدا نكرده امكان دارد براي كسي اتفاقي بيفتد. هرچند هر چيزي ممكن است اتفاق بيفتد اما ليست تمام شده و قطعي شده.
چرا گزينه‌هاي مشترك جبهه پايداري و جبهه متحد از آن ميزاني كه فكر مي‌كرديم كمتر است؟
ما هنوز ليست جبهه‌ پايداري را نديده‌ايم.
بهتر نبود كساني مانند آقا تهراني و روح‌الله حسينيان در ليست جبهه متحد قرار بگيرند؟
سلايق مختلفي در مجموعه ما وجود دارد مثلاً ما مدافع اين موضوع بوديم براي اينكه بعضي از اين دوستان باشند. بعضي‌ از اين دوستان دلايل ديگري داشتند به هر حال برآيندش همين شد كه اتفاق افتاد.
با توجه به اينكه جريانات مخالف گفتمان اصولگرايي در حال توطئه‌چيني هستند احتمال پيروزي جريان اصولگرا را چقدر مي‌بينيد؟
من فكر مي‌كنم كه مردم ما توطئه دشمن را خنثي مي‌كنند. به اين معنا، دشمنان دنبال چه بوده‌اند و هستند، مهم‌ترين محوري كه دشمنان روي آنها برنامه ريزي و سرمايه‌گذاري كرده‌اند، اين است كه انتخابات مشاركتش كم باشد و يك انتخابات باشكوهي نباشد. اين خط اصلي دشمن است چه جريان فتنه، چه دشمنان داخلي و خارجي، خط اصلي‌شان اين است كه مشاركت كم باشد. و اگر مشاركت كم بشود دنبال ايجاد اختلاف هستند، دنبال سياه‌نمايي هستند، دنبال بحراني نشان دادن كشور هستند، دنبال امنيتي كردن مسائل هستند و دنبال خيلي توطئه‌ها هستند ولي ما برداشتمان اين است كه ملت ايران هميشه دشمن را ناكام گذاشته و حتماً ما مشاركت‌ گسترده‌اي خواهيم داشت و حتماً اتفاق مي‌افتد. به ياري خدا و به فضل‌الهي و با بصيرتي كه ملت ايران دارند، با هوشياري كه دارند و با احساس وظيفه‌اي كه ملت ايران مي‌كند اين نقش دشمن را و اين توطئه دشمن را نقش بر آب مي‌كنند. نكته دوم باز مردم ما بصيرت دارند و تشخيص مي‌دهند بين خادم و خائن را، بين خدمتگزار و مدعيان خدمتگزاري را و لذا سمت و سوي مردم انتخاب انسان‌هاي صالح، عاقل و انقلابي، پاك و سالم است و لذا بر اين اساس مجلس آينده حتماً مجلسي اصولگرا خواهد شد.
عده‌اي معتقدند اعضاي كنوني جبهه پايداري با جمعيت ايثارگران در درون مجلس نهم يك ائتلاف را تشكيل مي‌دهند و صف خود را از جناح راست سنتي جدا مي‌كنند، نظر شما چيست؟
اينها بازتابشان مربوط به آينده است، بايد ببينيم چه تركيبي رأي مي‌آورند و اقتضاي زمان و مكان چيست كه در كارآمدي مجلس مؤثر است، ما سمت و سويمان بايد جوري باشد كه برنامه‌اي داشته باشيم تا مجلس يك مجلس يكپارچه و كارآمدي باشد. آنجا تعينات گروهي را نبايد حاكم كنيم.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار