سيستم نشر تا بوده مورد بحث و گمانها و البته مشكلاتي است كه گويا تمامي ندارد! اين ضعفها تماماً مربوط به توليد تا توزيع كتاب هم نميشود بلكه گاه متوجه فعل و انفعالات برخي است كه در اين گيراگير، در سوداي افكار خلاف جهت رويكرد فرهنگي، گام برميدارند.
همانطور هم كه بالاخره معاونت فرهنگي وزارت ارشاد پس از مدتها، در واكنشي تازه تعليق مجوز نشر «چشمه» را صادر كرده؛ اقدامي كه بايد پيش از اينها حداقل به عنوان تذكري بر روند اقدامات اين ناشر انجام ميگرفت! البته اين عكسالعمل ميتواند نه به صورت نوعي در مورد اين ناشر اما به عنوان يك واكنش احتمالي در قبال ديگر فعالان بازار نشر محسوب شود تا حداقل برخي در اين راه دست از عقايد شخصي خود كه خلاف فرهنگي ديني - ملي ماست، بردارند.
به هرحال جاي سؤال است كه چرا اينگونه ناشران هميشه بايد طيف نويسندگان (به جز برخي اسم و رسمدارها) و مخاطبان خاصي را دور خود جمع كنند؟ اگر پز روشنفكري نميدهند و دلشان به حال ادبيات خاصه اين فرهنگ ميسوزد چرا در بين اين همه آثار مضمونپرداز غيربومي، تك و توك به محتواي ارزشي نميپردازند! اين توجه نكردن جز اين است كه تعلقي به اين فرهنگ ارزشي ندارند؟
شعار نيست! وگرنه وقتي دايره قوانين چاپ و نشر مشخص بوده، همه بايد تحت تأثير آن باشند. چه دليلي دارد كه اينگونه ناشران - از جمله نشر «چشمه»- در بازههاي زماني سياسي(مثل انتخابات)داعيه ديگري در سر گيرند. بحث حرفهاي عمل كردن ناشر نيست (البته در مقام قياس) چه بسا اينكه توانسته در اين بازار نشر مخاطبان خود را حفظ و عدهاي را اعم از نويسندگان و كتابخوانان دور خود جمع كند اما اينكه اين قشر بيشتر داراي چه نحوه فكر و گرايشي به سبب فرهنگي بودهاند و همچنان هم هستند، مهم است!
همانطور هم كه گوي و ميدان فرهنگ را با سياست (آن هم گاه خلاف مصلحت نظام) اشتباه گرفتهاند و هرچه در سر دارند، در سوداي كتب خود به مذاق مخاطب دادهاند و ميدهند؛ عكسالعمل ناشر در قبال رمان «كافه پاينو» - به سبب رويكرد خلاف جهت نويسنده آن با طيف فكريشان ـ مصداق اين جريان(در گذشته) است. به هرحال بازار نشر نيز در بستر فرهنگ ارزشي ما متأثر از فعل و انفعالاتي واحد در چارچوب اساسنامهاي قاعدهمند است كه هر ناشري نيز متقاعد به پيروي كردن از آن بوده، همچنان كه برخي زيرساخت ارزشي و كاملاً مطابق را در پيش گرفتهاند و برخي(؟) هم گوي خود را در ميداني جداي از اين فرهنگ انداختهاند و در قالب امثال داستانپردازي اما با نيتي ديگر را دنبال ميكنند، شايد كه برخورد دير اما لازم معاونت فرهنگي در قبال نشر «چشمه»ها بتواند تلنگري براي حركت بعد از اينِ ناشر مذكور و هر ناشر و نويسنده ديگري باشد كه راه را از بيراهه تشخيص دهد.