اروپا، امروز با بحرانی روبهرو است که ریشه آن در کاهش ازدواج و فرزندآوری قرار دارد، بحرانی که در آلمان به شکل تنهایی گسترده، در بروکسل با تغییر ترکیب جمعیتی و در ایتالیا با زمستان جمعیتی و روستاهای خالی خود را نشان دادهاست جوان آنلاین: اروپا، امروز با بحرانی روبهرو است که ریشه آن در کاهش ازدواج و فرزندآوری قرار دارد، بحرانی که در آلمان به شکل تنهایی گسترده، در بروکسل با تغییر ترکیب جمعیتی و در ایتالیا با زمستان جمعیتی و روستاهای خالی خود را نشان دادهاست. این همان نقطه بحرانی است که اروپا به آن رسیده، نقطهای که پیش از این، هرگز تصورش را هم نمیکرد.
کشورهای اروپایی، سالها، سبک زندگی فردگرایانه را جایگزین خانواده کردند. تا جایی که به مرور زمان، ازدواج به حاشیه رفت و فرزندآوری کماهمیت شد. اکنون نتیجه مسیری که در پیش گرفته بودند، نمایان شدهاست، حال دولتها به تکاپو افتادهاند تا میلیاردها یورو هزینه کنند و جای خالی خانوادهها را با کتابخانهها، مراکز اجتماعی و برنامههای حمایتی پر کنند، اما آیا این کارها جای طبیعیترین پیوند انسانی را پر میکند؟ بدون شک نه.
این بحران اما، همان خوابی است که برای ایران هم دیده شده، خوابی با نام مدرنسازی ازدواج و بیاعتنایی به فرزندآوری. متأسفانه امروز در کشور ما، ازدواج برای جوانان دشوارتر شده، هزینههای زندگی سنگین است، امنیت شغلی وجود ندارد و در این میان، عمده رسانهها، سبک زندگی فردگرایانه را تبلیغ میکنند!
در این میان، تجربه اروپا به روشنی نشان داده که بحران جمعیت ناگهان رخ نمیدهد، بلکه آرام و تدریجی پیش میرود و درست زمانی به چشم میآید که اصلاح آن بسیار دشوار شدهاست. اکنون ما میتوانیم از این تجربه گران، درس بگیریم و پیش از آنکه دیر شود، برای آینده خانواده و نسلهای ایران تصمیمهای جدی و عملی بگیریم.
تنهایی در جامعه آلمان بیداد میکند
بحران تنهایی در آلمان به یکی از جدیترین مسائل اجتماعی تبدیل شدهاست. مقامات محلی هشدار دادهاند که اگر اقدامی فوری صورت نگیرد، این دهه به «دهه تنهایی» بدل خواهد شد.
آندره بریگر، رئیس انجمن شهرها و شهرداریهای آلمان، از دولت فدرال خواسته یک صندوق ملی مبارزه با تنهایی ایجاد کند. او گفته که برای آغاز این طرح باید دستکم ۵۰۰ میلیون یورو اختصاص یابد، بودجهای که قرار است صرف تقویت زیرساختهای اجتماعی شود. این زیرساختها شامل کتابخانهها، مراکز آموزشی و فضاهای عمومی هستند، مکانهایی که میتوانند فرصتهای واقعی برای ارتباط و تعامل انسانی فراهم کنند و از انزوای بیشتر مردم جلوگیری نمایند.
بریگر توضیح داده که فعالیتهای داوطلبانه و مردمی هرچند ارزشمندند، اما نمیتوانند همه خلأهای ناشی از فروپاشی روابط اجتماعی را پر کنند. به همین دلیل، او خواستار یک برنامه قدرتمند در سطح ملی و ایالتی شده تا ساختارهای حمایتی مؤثر برای مقابله با تنهایی شکل بگیرد. به باور او، این صندوق میتواند به ایجاد شبکهای از خدمات اجتماعی کمک کند که افراد تنها را به جامعه بازگرداند و مانع از گسترش انزوای اجتماعی شود. آمارها نیز این هشدارها را تأیید میکنند، بر اساس دادههای بنیاد کمک به افسردگی آلمان، از هر چهار بزرگسال در این کشور، یک نفر احساس تنهایی دارد. همچنین اداره فدرال آمار گزارش داده که حدود ۱۷ میلیون نفر تنها زندگی میکنند، (یعنی بیش از ۲۰ درصد جمعیت). از سوی دیگر، زندگی تنها در میان سالمندان بسیار رایج شده، تا جایی که بیش از نیمی از افراد بالای ۸۵ سال بهتنهایی روزگار میگذرانند.
۷۳ درصد کودکان بروکسل غیراروپاییاند
پس از بحران تنهایی در آلمان، حالا در قلب اروپا موضوع دیگری مطرح است که باز هم به ریشه مشترک یعنی کاهش فرزندآوری و تغییر ساختار جمعیت برمیگردد. این بار، بروکسل (پایتخت بلژیک و اتحادیه اروپا) در کانون توجه قرار گرفته است.
ایلان ماسک، میلیاردر امریکایی و مالک شبکه اجتماعی ایکس، با انتشار پیامی جنجالی مدعی شد که در بروکسل، جایگزینی نژادی بزرگ، رخ داده است. او نوشت: «۷۳ درصد از کودکان بروکسل اروپایی نیستند. جایگزینی بزرگ عملا اتفاق افتاده است.» این سخنان بر پایه آماری بود که نشان میداد بیش از ۷۲ درصد کودکان این شهر از خانوادههای مهاجر هستند. ماسک پیشتر نیز گفته بود که بروکسل دیگر «بلژیکی» محسوب نمیشود، اظهاراتی که واکنشهای گسترده و انتقادات فراوانی را در پی داشت. این بحثها به نظریهای موسوم به «جایگزینی بزرگ» گره خورده است، نظریهای که در محافل سیاسی و اجتماعی اروپا بسیار بحثبرانگیز است. این نظریه مدعی است نخبگان جهانی عامدانه تلاش میکنند جمعیت بومی اروپا را از طریق مهاجرت، سیاستهای ادغام اجتماعی و ازدواجهای مختلط کاهش دهند و به حاشیه برانند. هر چند این نظریه بهعنوان یک دیدگاه توطئهآمیز و نژادپرستانه شناخته میشود، اما واقعیت آماری تغییر ترکیب جمعیتی در شهرهایی مانند بروکسل غیرقابلانکار است. امروز بخش بزرگی از کودکان این شهر از خانوادههای غیراروپایی هستند و این تغییر، پرسشهای جدی درباره آینده فرهنگی و اجتماعی اروپا ایجاد کردهاست.
زمستان جمعیتی در ایتالیا
از سوی دیگر، در یکی از روستاهای کوچک و کوهستانی ایتالیا، رویدادی کمسابقه رخ داد که بار دیگر بحران جمعیتی این کشور را به صدر اخبار آورد. در روستای پاگلیارا دِی مارسی، واقع در منطقه آبروتزو، دختربچهای به نام لارا پس از نزدیک به سه دهه به دنیا آمد، نخستین نوزاد این روستا در ۳۰ سال گذشته. جمعیت این روستا به حدود ۲۰ نفر کاهش یافته و تولد لارا برای اهالی به نمادی از امید و بقای روستا تبدیل شد.
طبق آمار رسمی، تعداد تولدها در سال ۲۰۲۴ به پایینترین سطح تاریخی رسید و نرخ باروری به ۱۸ /۱ فرزند برای هر زن کاهش یافت، یکی از پایینترین ارقام در اتحادیه اروپا. روند نزولی در سال ۲۰۲۵ نیز ادامه داشته و منطقه آبروتزو بیشترین افت تولد را تجربه کردهاست. این وضعیت بهقدری جدی است که دولت جورجیا ملونی از آن با عنوان «زمستان جمعیتی» یاد کرده و برای مقابله با آن مشوقهای مالی مانند پاداش تولد و کمکهزینه ماهانه کودک را در نظر گرفتهاست.
با این حال، کارشناسان و خانوادهها معتقدند این اقدامات کافی نیست. مشکلاتی مانند کمبود مهدکودک، ناامنی شغلی، تعطیلی مدارس و بسته شدن مراکز زایمان همچنان مانع اصلی فرزندآوری محسوب میشوند. در بسیاری از شهرهای اطراف نیز کاهش تولدها باعث شده بخشهای زایمان بیمارستانها در معرض تعطیلی قرار گیرند و نگرانیهایی جدی درباره دسترسی ایمن زنان باردار به خدمات درمانی ایجاد شود. به گفته ساکنان محلی، تولد لارا اگرچه یک اتفاق کوچک است، اما تصویری روشن از بحران بزرگ ایتالیا ارائه میدهد، اینکه کشوری با جمعیتی سالخورده، روستاهای خالی و آیندهای که بدون اصلاحات عمیق اجتماعی و اقتصادی، با کمبود نسل جدید روبهرو خواهد بود.
تجربهای پیش روی ما
اروپا، هزینه بیتوجهی به خانواده و جمعیت را میپردازد، اما ما هنوز فرصت داریم. فرصتی که هم به تصمیمهای دولتی گره خورده و هم به روزمرهمان. از حمایتها و مشوقهایی که باید از سوی مسئولان باشد تا ارزش فرزندآوری که باید در خانوادهها زنده نگه داشتهشود و صد البته رسانههایی که باید به جای تبلیغ فردگرایی، فرهنگ ازدواج و زندگی مشترک را تقویت کنند. این بحران پیش آمده در اروپا، اگرچه آرام و تدریجی پیش میرود، اما راهحل آن نیز تدریجی و جمعی است. هر قدم کوچک، از سیاستگذاری درست گرفته تا تغییر نگاه فرهنگی، میتواند مسیر آینده را تغییر دهد.
اکنون تجربه اروپا پیش چشم ماست، و این بار، انتخاب با ماست که از آن درس بگیریم یا همان راه را دوباره طی کنیم.