تحولات اخیر در شرق مدیترانه و غرب آسیا بار دیگر نشان داده است که رژیم اسرائیل، به جای بازنگری در سیاستهای امنیتی پرهزینه و تقابلی خود، ترجیح میدهد تهدیدها را بیرونیسازی کند و مسئولیت بیثباتی فزاینده منطقه را بر دوش بازیگران دیگر بیندازد. در این چارچوب، ترکیه به تدریج در گفتمان امنیتی و رسانهای اسرائیل بهعنوان تهدید نوظهور بازتعریف میشود. تهدیدی که نه تنها به نفوذ آنکارا در سوریه و مواضعش در قبال غزه مربوط است، بلکه حالا با ادعاهایی درباره تلاش ترکیه برای ایفای نقش در لبنان نیز پیوند خورده است. همزمانی این تصویرسازی با نشستهای امنیتی اسرائیل با یونان و قبرس، بیش از آنکه بیانگر نگرانی واقعی از ترکیه باشد، بازتابی از بحران راهبردی عمیقتری است که تلآویو با آن دستبهگریبان است. برای نمونه نشست اخیر اسرائیل با یونان و قبرس را باید در بستر یک ائتلافسازی تدافعی تحلیل کرد. ائتلافی که هدف اصلی آن مهار ژئوپلیتیکی ترکیه و بازتولید موازنهای است که در سالهای اخیر به طور محسوسی به زیان اسرائیل تغییر کرده است. این همکاری سهجانبه، که پیشتر با محوریت انرژی، خطوط لوله و امنیت دریایی تعریف میشد، اکنون بهسمت یک قالب امنیتی و سیاسی صریحتر حرکت کرده است. اما نکته قابلتوجه اینجاست که اسرائیل در این فرآیند، عامدانه نقش سیاستهای تهاجمی خود را در ایجاد این فضا نادیده میگیرد و ترجیح میدهد ترکیه را به عنوان عامل بیثباتی معرفی کند.
در نظرسنجیها و ارزیابیهای امنیتی اخیر اسرائیل، ترکیه نیز به عنوان تهدید بالقوه معرفی میشود. این تصویرسازی، بهویژه در شرایطی که رژیم صهیونیستی همچنان درگیر جنگ فرسایشی در غزه است و با بحران مشروعیت بینالمللی روبهروست، کارکردی دوگانه دارد. از یکسو افکار عمومی داخلی را از ناکامیهای نظامی و سیاسی منحرف میکند و از سوی دیگر، زمینه را برای جلب حمایت بیشتر متحدان غربی و منطقهای فراهم میسازد. با این حال، این روایتسازی بیش از آنکه مبتنی بر واقعیتهای میدانی باشد، بر پیشفرضهای ایدئولوژیک و ترسهای راهبردی استوار است. نفوذ ترکیه در سوریه، که یکی از محورهای اصلی نگرانی اسرائیل عنوان میشود، در اصل نتیجه خلأ قدرت و فروپاشی نظم دولتی در این کشور است. وضعیتی که اسرائیل، خود با حملات مکرر هوایی و نقض حاکمیت سوریه در تشدید آن نقش داشته است. ترکیه، با اهداف امنیتی و ژئوپلیتیکی مشخص، در شمال سوریه حضور دارد و تلاش میکند از شکلگیری تهدیدات مستقیم علیه مرزهای خود جلوگیری کند. اما اسرائیل، به جای پذیرش این واقعیت پیچیده، ترجیح میدهد حضور ترکیه را در قالب یک پروژه توسعهطلبانه تفسیر کند. تفسیری که بیشتر بازتاب نگرانی از کاهش انحصار عمل اسرائیل در معادلات سوریه است. در مورد غزه، موضع ترکیه آشکارا انتقادی و در حمایت از فلسطینیان بوده است. آنکارا، چه در سطح سیاسی و چه در عرصه دیپلماتیک، جنگ اسرائیل علیه غزه را محکوم کرده و خواستار توقف آن شده است. واکنش تند به این مواضع، بیش از آنکه ناشی از تهدید عملی باشد، ریشه در ناتوانی تلآویو در تحمل هرگونه چالش اخلاقی و حقوقی نسبت به سیاستهایش دارد. اسرائیل، که سالها از مصونیت سیاسی در برابر انتقادات بینالمللی برخوردار بوده، اکنون هر صدای مخالفی را به عنوان تهدید امنیتی بازتعریف میکند، حتی اگر این صدا از سوی یک دولت عضو ناتو باشد.
ادعای تلاش ترکیه برای نفوذ در لبنان نیز در همین چارچوب قابلفهم است. لبنان، به واسطه بحران اقتصادی، فروپاشی نهادی و فشارهای خارجی، به عرصه رقابت قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای تبدیل شده است. اسرائیل، که خود سابقهای طولانی در مداخله نظامی و امنیتی در لبنان دارد، اکنون نسبت به هرگونه حضور یا نفوذ بازیگر دیگری حساسیت نشان میدهد. طرح این ادعاها درباره ترکیه، بدون ارائه شواهد روشن، بیشتر به یک تاکتیک پیشدستانه برای مشروعیتبخشی به اقدامات احتمالی آینده اسرائیل شباهت دارد تا یک تحلیل واقعگرایانه. نکته کلیدی در این میان، تناقض آشکار در رفتار اسرائیلیها است. تلآویو از یکسو خود را قربانی تهدیدات منطقهای معرفی میکند و از سوی دیگر، با گسترش همکاریهای نظامی، اطلاعاتی و امنیتی با بازیگران مختلف، عملاً به تشدید قطببندیها دامن میزند. نشست با یونان و قبرس، در حالی که تنشهای تاریخی این دو کشور با ترکیه همچنان حلنشده باقی مانده، نه تنها به کاهش تنش کمکی نمیکند، بلکه پیام روشنی از جانب اسرائیل مخابره میکند؛ ترجیح تقابل بر گفتوگو.
از منظر راهبردی، رژیم اسرائیل در حال اشتباه گرفتن نشانههاست. ترکیه نه بهدنبال درگیری مستقیم با اسرائیل است و نه ظرفیت یا تمایلی برای ورود به یک تقابل نظامی گسترده دارد. اختلافات میان دو طرف، هرچند عمیق و ایدئولوژیک، عمدتاً در سطح سیاسی و دیپلماتیک باقی مانده است. اما اصرار اسرائیل بر امنیتیسازی این اختلافات، خطر خود تحققبخشی تهدید را افزایش میدهد؛ مسیری که در نهایت میتواند به بیثباتی بیشتر شرق مدیترانه منجر شود. در نهایت، آنچه امروز به عنوان تهدید ترکیه در گفتمان صهیونیستی برجسته میشود، بیش از آنکه بازتاب قدرت فزاینده آنکارا باشد، نشانهای از بحران اعتمادبهنفس راهبردی در تلآویو است. اسرائیل، که زمانی خود را بازیگر بلامنازع امنیتی منطقه میدانست، اکنون با واقعیتی چندقطبی روبهروست. واقعیتی که در آن، دیگر نمیتواند بدون هزینه به سیاستهای یکجانبه و نظامیگرایانه خود ادامه دهد. اسرائیل ترجیح میدهد با برجستهسازی تهدیدهای بیرونی، از پاسخگویی به ریشههای بحران بگریزد.