بعید است کسی به عسلویه سفر کند و از دود شدن گازهای همراه (فلر) غصه نخورد، چه آنکه سالانه معادل ۶میلیارد دلار درآمد ارزی کشور میسوزد و به هوا میرود. این گازها میتوانند به ثروت و توسعه پایدار بدل شوند ولی سالهاست بیوقفه میسوزند، خوشبختانه نشانههایی از تلاش مسئولان برای مهار گازهای همراه وجود دارد و طبق اظهارات مسئولان سازمان برنامه و بودجه، پیگیری موضوع از سوی رئیس قوه مجریه به صورت مستمر انجام و جلسات هفتگی برای تسریع روند کار تشکیل میشود.
برای درک اهمیت موضوع، باید مفهوم «گازهای همراه» به درستی شناخته شود. هنگامی که نفت استخراج میشود، گازهایی از دل مخزن به همراه آن خارج میشوند که ترکیبی از هیدروکربنهای سبک و ارزشمند هستند. در گذشته، نبود تجهیزات لازم برای استحصال، ذخیره و انتقال این گازها موجب میشد آنها در فلرها سوزانده شوند. اگرچه این روش در دهههای گذشته رایج بود، اما امروزه هیچ توجیه اقتصادی، فنی یا زیستمحیطی ندارد، زیرا فناوریهای لازم برای جمعآوری، شیرینسازی و استفاده اقتصادی از این گازها در اختیار بیشتر کشورهای تولیدکننده نفت قرار گرفته است. ایران ما نیز از این قاعده مستثنی نیست و توان مهندسی داخلی سالهاست قابلیت انجام چنین پروژههایی را دارد.
فرصتسوزی ناشی از فلرینگ از دست رفتن مواد اولیهای است که میتواند خوراک صنایع پتروشیمی، تولید برق، تولید سوختهای باارزش یا حتی صادرات مستقیم باشد. ارزش سالانه این گازهای سوزاندهشده در شرایط اقتصادی فعلی کشور میتواند نقش مهمی در افزایش درآمدهای ارزی و کاهش فشار بر بودجه عمومی ایفا کند. بسیاری از کشورها با میزان منابعی کمتر از این رقم، زیرساختهای گستردهای در حوزه انرژی ایجاد میکنند، در حالی که ایران این سرمایه را عملاً بدون استفاده به هوا میفرستد، بنابراین جمعآوری گازهای فلر یک اقدام اقتصادی راهبردی برای تقویت بنیه مالی کشور است.
ابعاد زیستمحیطی ماجرا نیز اهمیت کمتری ندارد. فلرینگ حجم قابل توجهی از گازهای گلخانهای و آلایندههای مخرب وارد جو میکند که سلامت ساکنان مناطق اطراف را تهدید میکنند و آثار بلندمدت آنها بر خاک، آب، پوشش گیاهی و حیات جانوری منطقه آشکار است، حتی اگر تمام انگیزههای اقتصادی نادیده گرفته شود، ضرورت حفاظت از محیط زیست و سلامت مردم به تنهایی کافی است تا پروژه جمعآوری فلرها در اولویت نخست قرار گیرد. بسیاری از مناطق جنوب کشور سالهاست بار آلایندگی صنایع نفتی را تحمل کردهاند و انتظار دارند برنامههای اصلاحی، نتایج ملموستری داشته باشد.
اما چرا با وجود این همه ضرورت، موضوع به سرانجام نهایی نرسیده است؟ پاسخ این پرسش را باید در چند عامل از پیچیدگیهای فنی تا دشواریهای مالی و مدیریتی جستوجو کرد. پروژههای جمعآوری فلرها به شبکهای گسترده از خطوط جمعآوری، واحدهای شیرینسازی، ایستگاههای تقویت فشار و زیرساختهای انتقال نیاز دارند. برخی میدانها در مناطق پراکنده و با حجم تولید متفاوت قرار دارند و طراحی یک راهحل واحد برای همه آنها ممکن نیست. علاوه بر این، توسعه این زیرساختها سرمایه اولیه قابل توجهی نیاز دارد و در سالهای گذشته، محدودیتهای مالی مانع پیشرفت یکنواخت پروژهها شده است، با این حال ظرفیت شرکتهای داخلی در اجرای پروژههای بزرگ انرژی نشان میدهد این موانع با برنامهریزی دقیق قابل عبور است.
یکی از نکات کلیدی در موفقیت این طرح، شکلدهی به یک الگوی اقتصادی پایدار است. طرحهای جمعآوری فلر معمولاً با مشارکت شرکتهای خصوصی اجرا میشوند و بخش خصوصی با بهرهگیری از سازوکارهای تضمین خرید، دوره بازگشت سرمایه را قابل پیشبینی میکند. در کشورمان نیز اگر سازوکاری مشخص برای تضمین خرید گاز جمعآوری، تعیین قیمت منصفانه و فراهم کردن زمینه مشارکت بخش خصوصی طراحی شود، انگیزه لازم برای ورود سرمایهگذاران به این حوزه ایجاد خواهد شد. این الگو علاوه بر کاهش فشار مالی از دوش دولت، اجرای پروژه را سریعتر و کارآمدتر میکند.
در کنار جنبههای اقتصادی و مدیریتی، توجه به بعد علمی و تخصصی پروژه اهمیتی ویژه دارد. کشور در حوزه مهندسی نفت، شیمی، مکانیک، کنترل فرایند و طراحی واحدهای گازی دارای نیروهای مجرب و دانشگاههای توانمند است. شرکتهای دانشبنیان نیز در سالهای اخیر پیشرفتهای قابلتوجهی در تولید تجهیزات مرتبط با اندازهگیری گاز، شیرهای کنترلی، کمپرسورها، سیستمهای مشعلخاموشکن و نرمافزارهای پایش لحظهای داشتهاند. این ظرفیت علمی میتواند پشتوانهای مطمئن برای اجرای یک پروژه ملی گسترده باشد، بهویژه آنکه تکیه بر توان داخلی، آثار توسعهای بلندمدت از جمله ایجاد اشتغال تخصصی و افزایش مهارتهای فنی را به همراه دارد.
با وجود دشواریهای موجود، چشمانداز پیش رو امیدوارکننده است، چه آنکه در سالهای اخیر چندین طرح جمعآوری گازهای همراه در برخی میدانها به بهرهبرداری رسیده و نتایج آنها نشان داده اجرای این پروژهها امکانپذیر و اقتصادی است. این تجربهها میتوانند الگوی عملیاتی مناسبی برای توسعه پروژهها در سایر میدانها باشند. آنچه اکنون اهمیت دارد، تمرکز کامل مدیریتی، هماهنگی میان دستگاهها، تأمین مالی پایدار و استفاده از ظرفیتهای علمی داخلی است تا فرایند اجرا متوقف نشود و طرحها به صورت مرحلهای و قابل سنجش به بهرهبرداری برسند.
اگر مسیر فعلی با جدیت ادامه یابد، میتوان امیدوار بود مشعلهای همیشگی عسلویه خاموش شوند. چنین آیندهای به سود اقتصاد کشور خواهد بود و آرامش محیطزیست و سلامت مردم را تضمین میکند و نشان میدهد کشور میتواند از ظرفیتهای خود بهرهبرداری صحیح انجام دهد. دستیابی به این هدف، نیازمند اراده مستمر، برنامهریزی دقیق و هماهنگی میان نهادهای مختلف است تا این سرمایه ملی از هوا به زمین بازگردد و در مسیر توسعه اقتصادی و زیستمحیطی قرار گیرد.
بدیهی است پیگیری مسائل اقتصادی و مدیریت منابع ملی، علاوه بر اراده قوی، نیازمند توانمندی، دانش تخصصی و پشتکار خستگیناپذیر است. مثلاً مدیر فلان نهاد اقتصادی که با حجم عظیمی از تصمیمگیریهای پیچیده، فشار زمانی و انتظارات عمومی روبهرو است، نمیتواند بدون صرف انرژی و زمان کافی، موفقیتی پایدار به دست آورد، سادهاندیشی خواهد بود اگر کسی فکر کند مثلاً با روزانه شش ساعت حضور در چنین جایگاهی میتوان موفق بود. پروژههایی که با منابع میلیارد دلاری، زیرساختهای پیچیده و مسائل زیستمحیطی همراه هستند، نیازمند برنامهریزی دقیق، هماهنگی میان بخشهای مختلف و پیگیری مستمر هستند، ضمناً موفقیت نهایی فقط با اراده رئیس قوه مجریه حاصل نمیشود و مدیران میانی، کارشناسان و مسئولان عملیاتی نیز باید با جدیت، پشتکار و هماهنگی کامل در مسیر اجرا پای کار باشند. استمرار تلاشها، بهرهگیری از ظرفیت علمی و فنی داخلی و برنامهریزی دقیق، تضمینکننده دستیابی به اهداف اقتصادی و زیستمحیطی است.