گروه هفت (G۷)، به عنوان مجمعی متشکل از هفت کشور صنعتی (کانادا، فرانسه، آلمان، ایتالیا، ژاپن، انگلیس، امریکا) به همراه هماهنگکننده سیاست خارجی اتحادیه اروپا، در یک روایتسازی دروغین خود را به عنوان حافظ نظم بینالمللی معرفی کرده است. این گروه که در ظاهر بر اساس ارزشهای مشترک دموکراسی و بازار آزاد شکل گرفته، در عمل به ابزاری برای پیشبرد منافع ژئوپلیتیکی قدرتهای غربی تبدیل شده است. با این حال، رویکرد آنها در قبال بحرانهای ساختگی، به ویژه در حوزه هستهای ایران، نمونهای کلاسیک از «نعل وارونه» است؛ جایی که عاملان اصلی بحران، خواستار پاسخگویی در قبال آن میشوند!
روایتگری وارونه یا «معکوسسازی نقشها»، یک استراتژی گفتمانی است که در آن حقیقت تحریف شده و مسئولیتها برعکس جلوه میکند. در بستر روابط بینالملل، این رویکرد به این معناست که بازیگری که آغازگر تنش، تجاوز یا نقض تعهدات بوده، سعی میکند با فشار دیپلماتیک و رسانهای، بازیگر مقابل را به عنوان مقصر اصلی وضعیت فعلی معرفی کند. گروه ۷ در قبال پرونده هستهای ایران، دقیقاً از همین ترفند استفاده میکند. نشست اخیر گروه ۷ در کانادا، با وجود اطلاع کامل از تنشهای پیشین و سوابق طولانی نقض تعهدات توسط طرفهای غربی، مصداق بارز این وارونگی بود. این گروه که ادعای پایبندی به قوانین بینالمللی را دارد، در تحلیل خود از وضعیت موجود، به شکلی سازمانیافته و هدفمند، از پرداختن به اقدامات تحریکآمیز و تجاوزکارانه طرفهای مقابل خودداری میکند. همانطور که در تحلیلهای مستقل و اسناد راهبردی آمده است، پیش از تشدید وضعیت کنونی، مذاکراتی میان تهران و واشینگتن صورت گرفت که با اعمال سیاست «فشار حداکثری» و «جنگ مشترک امریکا و صهیونیستها علیه ایران» بینتیجه ماند.
در بیانیه پایانی نشست اخیر، وزرای خارجه G۷ از ایران خواستند که وارد مذاکرات مستقیم با ایالات متحده شود و تعهدات خود را در قبال قطعنامههای شورای امنیت و پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) به طور کامل اجرا کند. ماهیت و محتوای این درخواست ماهیت «نعل وارونه گروه ۷» را آشکارتر میسازد! در این بیانیه صراحتاً از اقدامات نامشروع، وقیحانه و غیرقانونی امریکا عبور شده است. این اقدامات امریکا، نهتنها اعتماد بینالمللی را خدشهدار کرد، بلکه مبنای حقوقی بسیاری از محدودیتهای داوطلبانه ایران را از بین برد. نکته محوری این است که این بیانیه بدون کمترین اشارهای به تجاوزات نظامی صورت گرفته رژیم صهیونیستی و امریکا به تأسیسات اتمی ایران صادر شده است. این سکوت یا تجاهل عامدانه، نه تنها یک اشتباه دیپلماتیک، بلکه ابزاری راهبردی برای اجرای «بازی مقصرسازی» علیه ایران است. گروه ۷، با وجود ادعای پایبندی به قوانین بینالمللی، در قبال این تجاوزات آشکار، سکوت اختیار کرده یا آنها را کماهمیت جلوه میدهد، در حالی که هرگونه اقدام دفاعی ایران را به عنوان «تشدید تنش» محکوم میکند. این تجاهل عامدانه، بنیان اخلاقی و حقوقی درخواستهای G۷ را از بین میبرد و نشان میدهد که هدف آنها دستیابی به توافق نیست، بلکه پیشبرد «بازی مقصرسازی» است. صورت مسئله گویاست؛ جایگاه گروه ۷ در این معادله، جایگاه «ارائهدهنده راهکار» نیست، بلکه جایگاه «مجرم» است. واقعیت آن است که امریکا و متحدان اروپایی (اعضای اصلی G۷)، نه تنها در گذشته، بلکه در ساختار فعلی تنشهای هستهای نقش محوری داشتهاند و اکنون در مدیریت نتایج آن ناکام ماندهاند.