کد خبر: 1329982
تاریخ انتشار: ۲۹ آبان ۱۴۰۴ - ۰۲:۰۰
قهرمان در آیینه همه ما از کودکی قهرمان داشتیم، اما هیچ‌کس به ما یاد نداد، روزی می‌رسد که باید لباس قهرمان را خودمان بپوشیم. روزی که دیگر خبری از ناجی بیرونی نیست و باید با دستان خودمان از چاه زندگی بالا بیاییم.
نیره ساری 

جوان آنلاین: همه ما از کودکی قهرمان داشتیم، اما هیچ‌کس به ما یاد نداد، روزی می‌رسد که باید لباس قهرمان را خودمان بپوشیم. روزی که دیگر خبری از ناجی بیرونی نیست و باید با دستان خودمان از چاه زندگی بالا بیاییم. 
بله، گاهی اوقات زندگی آنقدر سنگین می‌شود که خیال می‌کنی هیچ راهی برای ادامه نیست. صبح که بیدار می‌شوی، انگار زمین زیر پایت خسته‌تر از خودت است. در آیینه نگاه می‌کنی و به‌سختی خودت را می‌شناسی؛ همان چهره آشنای همیشگی، اما چشم‌ها خاموش‌ترند، صدا در گلویت مانده و امید انگار ته جیب روزهایت گم شده است، در چنین لحظه‌هایی ما دنبال یک نفر می‌گردیم، کسی که دستمان را بگیرد و بگوید «بلند شو، می‌شود، ادامه بده.» غافل از اینکه ناجی اصلی خودمان هستیم. 
معمولاً از کودکی یاد گرفتیم قهرمان کسی دیگر است؛ قهرمان فیلم، پدر قوی، مادر صبور یا حتی دوستی که هیچ‌وقت جا نمی‌زند، اما هیچ‌کس به ما یاد نداد که قهرمان، گاهی خود خسته و خاک‌آلود ماست، همان که با وجود تمام زخم‌ها، هنوز دلش می‌خواهد دوباره امتحان کند. 
خدا وقتی ما را آفرید، فقط جسمی از خاک نساخت؛ درون‌مان جرقه‌ای از خودش گذاشت، نوری که اگر بخواهیم، می‌توانیم تمام تاریکی‌ها را روشن کنیم. آن نور همان قدرت قهرمان درون خودمان است؛ قدرتی که اگر ۱۰۰ بار زمین بخوریم، باز ما را بلند می‌کند و می‌گوید: «ادامه بده، هنوز تمام نشده»، اما چرا فراموشش می‌کنیم؟ چون زندگی، هنر فراموش‌کردن است. 
فراموش می‌کنیم چقدر توانمندیم، چون عادت کرده‌ایم خودمان را با بقیه مقایسه کنیم. از دور زندگی آدم‌ها را می‌بینیم و فکر می‌کنیم آنها قهرمان‌و ما تماشاگر هستیم، در حالی که آنها هم از دور زندگی ما را قهرمانانه می‌بینند. هر کسی در جای خودش، در دل طوفان خودش در حال جنگیدن است. هیچ زندگی‌ای آسان نیست، فقط بعضی‌ها بهتر لبخند می‌زنند. 
قهرمان واقعی کسی نیست که هرگز شکست نخورد؛ قهرمان کسی ا‌ست که بعد از هر شکست، دوباره کفش‌هایش را می‌پوشد و راه می‌افتد. قهرمان واقعی آن زنی ا‌ست که صبح زود بیدار می‌شود و با وجود خستگی بی‌پایان برای بچه‌اش صبحانه می‌چیند. آن مردی است که در دلش هزار دغدغه دارد، ولی لبخند می‌زند. آن جوانی ا‌ست که بی‌هیچ تضمینی از صفر شروع می‌کند، فقط، چون ایمان دارد روزی می‌رسد. 
خدا ما را برای رنج کشیدن نیافرید، اتفاقاً برای قوی‌شدن آفرید. رنج فقط مسیر است، نه مقصد، مسیری که رشد و قدرت در سایه آن میسر خواهد بود. دقت کنید، بهترین تجربه‌ها و رشد را وقتی داشتید که از دل یک سختی بیرون آمدید. قهرمان بودن، یعنی همین، یعنی یاد بگیریم به جای فرار، در دل مشکلات بایستیم و بگوییم «ادامه میدم.» یعنی وسط سختی‌ها، ایمان داشته باشیم که درون‌مان نوری هست که خاموش نمی‌شود. 
گاهی ما اشتباه می‌کنیم و فکر می‌کنیم قهرمان باید تنها باشد، باید سنگ شود، نباید ضعف نشان ندهد، در حالی‌که اتفاقاً قهرمان واقعی کسی است که ضعف‌هایش را می‌پذیرد، گریه می‌کند، می‌ترسد، ولی باز هم جلو می‌رود. قهرمان واقعی خودش را می‌شناسد، نه فقط در روز‌های پیروزی، بلکه در روز‌هایی که زمین‌گیر است. هرکدام از ما یک‌بار در زندگی به جایی می‌رسیم که باید خودمان را از دل خاک بیرون بکشیم. نه با فریاد، بلکه با ایمان. باید به خودمان یادآوری کنیم که خدا ما را اشرف مخلوقات نامیده، نه برای قشنگی جمله، بلکه در وجودمان نیرویی گذاشته که از کوه محکم‌تر است. همان نیرویی که اسمش را می‌شود گذاشت «قهرمان درون.»
اگر دقیق‌تر نگاه کنیم، قهرمان شدن یک مسیر بیرونی نیست، یک سفر درونی است. باید از ترس‌ها، خشم‌ها و ناامیدی‌ها عبور کرد. باید باور کرد که همه‌چیز از درون خودمان شروع می‌شود. زندگی بیرون، فقط آیینه‌ای از حال درون ماست. اگر درون‌مان امید باشد، بیرون هم راهی باز می‌شود، اگر درون‌مان آرامش باشد، بیرون هم طوفان آرام می‌گیرد. 
قهرمان شدن، یعنی مسئولیت زندگی را بپذیریم، یعنی منتظر نباشیم دنیا تغییر کند تا حال‌مان خوب شود، یعنی بفهمیم اگر قرار است، نجات پیدا کنیم، باید نجات‌دهنده خودمان باشیم. درست لحظه‌ای که احساس می‌کنیم دیگر نمی‌توانیم، همان‌جا نقطه‌ی آغاز قهرمانی ما خواهد بود. 
هر روز صبح، پیش از آنکه گوشی را برداریم یا خبر‌ها را مرور کنیم، فقط یک لحظه در آیینه نگاه کنیم. به چشمان خود خیره شویم و بگوییم «من قهرمان زندگی خودم هستم.» شاید کلیشه به نظر برسد، شاید شعارگونه باشد و بخندیم، اما اگر چند روز ادامه دهیم، حس می‌کنیم چیزی درون‌مان روشن می‌شود. همان جرقه الهی که خدا در وجودمان گذاشته، دوباره بیدار می‌شود و وقتی بیدار شد، دنیا شکل دیگری پیدا می‌کند. دیگر سختی‌ها ما را نمی‌شکنند، فقط صیقل‌مان می‌دهند. دیگر از تنهایی نمی‌ترسیم، چون می‌دانیم خدا هر لحظه با ماست. دیگر دنبال ناجی نمی‌گردیم، چون خودمان ناجی خودمان شدیم. 
بله رفیق، قهرمان بودن سخت است، اما شدنی ا‌ست. سخت است، چون باید خودت را بشناسی، باید خودت را ببخشی، باید مسئولیت اشتباهاتت را بپذیری و باز هم مهربان بمانی، اما ارزشش را دارد، چون در پایان این سفر، نه فقط زندگی‌ات، بلکه نگاهت به دنیا تغییر می‌کند. خدا از ما نخواسته کامل باشیم؛ فقط خواسته بلند شویم و همین برخاستن، همین «ادامه دادن»، یعنی قهرمانی. پس اگر امروز خسته‌ای، اگر احساس می‌کنی جا مانده‌ای، اگر زندگی مطابق رؤیایت نیست، هنوز دیر نشده، هنوز می‌شود از نو شروع کرد. هنوز می‌توانیم خودمان را نجات دهیم و هنوز می‌توان قهرمان قصه خودمان باشیم. هر بار که در آیینه نگاه می‌کنی، یادت باشد قهرمان واقعی، همان آدم معمولی است که با تمام کم‌وکاستی‌ها، تصمیم گرفته تسلیم نشود. چه خوب که این نگاه را برای فرزند‌ان‌مان تبیین کنیم تا آنان نیز قهرمانان زندگی خود باشند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار