رقابتهای سیاسی در ایالات متحده اکنون در یک دوراهی پیچیده قرار گرفته است؛ جایی که ضعف یک طرف، لزوماً به معنای قدرت گرفتن طرف دیگر نیست. به عبارت بهتر، شهروندان امریکایی از هر دو حزب سنتی حاکم بر این کشور تنفر پیدا کردهاند. تحلیلهای اخیر نشان میدهد که محبوبیت دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق، در مواجهه با ناکامیهای ادعایی در جبهه اقتصاد و سیاست خارجی، به شدت متزلزل شده است. آمارهای نظرسنجی، بهویژه در میان رأیدهندگان مستقل، زنان، جوانان و گروه مهم لاتینتبارها، حکایت از فرسایش پایگاه حمایتی جمهوریخواهان دارد. با این حال، این کاهش محبوبیت برای حزب دموکرات به مثابه طلوع یک فرصت طلایی عمل نکرده، بلکه تلاشی برای محاسبات معکوس انتخاباتی را به نمایش گذاشته است. استراتژی دموکراتها بیش از آنکه بر توانمندیهای ذاتی و برنامههای ایجابی خود استوار باشد، بر تکیه به «رأی سلبی» بنا شده است، یعنی امید به رأی دادن مردم صرفاً به دلیل تنفر از ترامپ، همانطور که در انتخاباتهای پیشین شاهد بودیم.
اما مشکل اینجاست که این استراتژی در انتخابات ۲۰۲۴ پاسخ نداد. عملکرد دولت بایدن- هریس به گونهای ناامیدکننده بود که بخشی از آرای سلبی، این بار علیه خود دموکراتها شکل گرفت. اکنون سؤال اصلی این است: آیا نارضایتی از جمهوریخواهان بهطور خودکار به صندوقهای رأی دموکرات سرازیر میشود؟ گزارشهای رسانهای معتبر، مانند آنچه یواسایتودی منتشر کرده، پرده از ناهماهنگی ساختاری در حزب دموکرات برمیدارد. رأیدهندگان، در موضوعات بنیادینی نظیر امنیت شهری و مدیریت اقتصادی، تمایلی به پذیرش راهحلهای اغلب ناکارآمد پیشنهاد شده از سوی رهبری نوپای دموکرات ندارند.
تحلیلگران برجسته، از جمله هری انتن، تأیید میکنند که در محورهای حساس (اقتصاد، مهاجرت، و جرم و جنایت) فاصله اعتمادسازی میان مردم و دموکراتها بسیار زیاد است. جمهوریخواهان، حتی با وجود تردیدها درباره ترامپ، در این سه حوزه کلیدی، با اختلاف امتیازی قابل توجه، پیشتاز افکار عمومی باقی ماندهاند. اگرچه کارنامه اقتصادی ترامپ نیز عاری از انتقاد نیست (بهویژه با کند شدن رشد شغلی)، اما در یک انتخاب فرضی میان دو مدل اقتصادی، بسیاری از رأیدهندگان احتمالاً رویکرد پیشین جمهوریخواهان را بر شرایط فعلی ترجیح میدهند. در نهایت، دموکراتها در حال حاضر در تله انفعال گیر افتادهاند. تا زمانی که این حزب نتواند فراتر از شعارهای انتقادی، یک روایت متقاعدکننده و قابلاعتماد در مورد مسائل حیاتی زندگی روزمره مردم ارائه دهد، حتی کاهش محبوبیت رقیب نیز آنها را از لبه پرتگاه باز نخواهد گرداند. مسیر بازگشت آنها به قدرت، مسیری بسیار پر فراز و نشیب است که نیازمند تجدیدنظر اساسی در رهبری و گفتمان است، نه صرفاً امید بستن به اشتباهات طرف مقابل.
نکته مهمتر اینکه شهروندان امریکایی اکنون با ناکارآمدی مطلق و مشترک هر دو حزب سنتی در این کشور مواجه شدهاند. تمایل به حضور یک حزب سوم و مستقل بیش از هر زمان دیگری در سرتاسر ایالات متحده نمود پیدا کرده است. با این حال نقطه اشتراک دموکراتها و جمهوریخواهان، جلوگیری از شکلگیری جریان سومی است که به انحصار قدرت و تبادل آن میان دو حزب سنتی امریکا پایان دهد. نتیجه دموکراسی امریکایی این روزها بیش از پیش در بطن نظرسنجیهای عمومی در این کشور خود را نشان داده است!