جوان آنلاین: دبیر پیشین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی، با نگاهی آسیبشناسانه به وضعیت امروز تئاتر آیینی ایران میگوید «اگر نهادهای فرهنگی امروز اقدام نکنند، فردا دیگر چیزی از این میراث باقی نخواهد ماند. بهترین حالت آن است که چنین جشنوارهای به یک رخداد ملی بدل شود».
نمایش آیینی و سنتی ایران، ریشه در ژرفای فرهنگ عامه و حافظه جمعی مردمان این سرزمین دارد و در دل آیینهای مذهبی، جشنها و مناسک زندگی روزمره شکل گرفتهاند. با گذر زمان و گسترش مظاهر مدرنیته، این میراث نمایشی به حاشیه رانده شد و در بسیاری موارد به خطر فراموشی نزدیک گشت. همین دغدغه بود که از دهه هفتاد خورشیدی، گروهی از پژوهشگران و هنرمندان تئاتر را بر آن داشت تا جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی را بنیان بگذارند؛ رخدادی که هدفش نه صرفاً نمایش گذشته، بلکه بازخوانی و احیای شیوههای اجرایی بومی در نسبت با تئاتر معاصر بود. دکتر محمدحسین ناصربخت از چهرههای شاخص و تأثیرگذار در این مسیر است. پژوهشهای او در زمینه تاریخ تئاتر ایران، تعزیه و شیوههای نمایش بومی، از منابع مرجع در مطالعات تئاتر سنتی به شمار میآیند. در گفتوگو با این نویسنده و پژوهشگر هنر با نگاهی آسیبشناسانه و آیندهنگر به وضعیت آموزش، پژوهش و اجرا بیستودومین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی را مورد ارزیابی قرار دادهایم.
برگزاری بیستودومین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی را چگونه ارزیابی میکنید؟
دست اندرکاران بیست و دومین جشنواره نمایشهای آئینی و سنتی علیرغم فرصت اندکی که از انتخاب دبیر تا تاریخ برگزاری بخش نهایی باقی مانده بود، سعی کردهاند که جشنواره آبرومندی را برگزار کنند و تا آنجا که بنیه مالی و امکانات جشنواره در این مدت اندک اجازه میداده است نیت خویش را پیش برده و حتی نوآوریهایی در عرصه آموزش و پژوهش نیز داشته باشند. برپایی کارگاههای آموزشی در شهرستانها پیش از برگزاری بخش نهایی و ایجاد فضایی پرنشاط و دیالوگمند، به ویژه در نشستهای پژوهشی قبل از برگزاری بخش سخنرانیهای سمینار دهم از ویژگیهای مثبت این دوره از جشنواره بودند که امیدوارم با ارزیابی دقیق نتایج کارگاههای آموزشی و همچنین چاپ و انتشار بحثها و مقالات سمینار کاملتر شوند. این جشنواره با بهره بردن از ایدهها و عمل فعالان پیر و میانسال و جوان این حوزه در زمینه اجرا، علاوه بر حفاظت از دستاوردهای دورههای پیشین در بخش اجراهای سنتی با به تماشا گذاردن بخشی از آنچه از میراث نمایشی این سرزمین برجای مانده است، در صحن زیبای خانه اتحادیه و همچنین تولیدات هنری الهام گرفته از این میراث توسط هنرمندان معاصر در بخش صحنهای که عمدتا در تئاتر شهر برصحنه رفتند، تلاشی در راستای حفظ دستاوردهای دورههای اول تا بیستم این جشنواره داشت. هرچند که متأسفانه طی فاصله ایجاد شده میان دوره بیستم تا بیست و دوم بسیاری از بزرگان و معمرین از دست رفته بودند.
تئاتر آیینی و سنتی در ذات خود با مردم پیوند دارد؛ آیا جشنواره امروز توانسته دوباره آن ارتباط زنده مردمی را برقرار کند؟
تا آنجا که امکانات اجازه میداده در این زمینه تلاش کردهاند، اما تبلیغات در مورد این رخداد میتوانست و باید بیشتر بود. بهترین حالت آن است که چنین جشنوارهای به یک رخداد ملی بدل شود. شاید باید ضمن حفظ رویه برگزاری دوسالانه آن در پایتخت، در فاصله دو جشنواره، آثار و تولیدات جشنواره فرصت اجرا و ارائه در شهرستانهای سراسر کشور را پیدا کنند، یعنی باید بلافاصله پس از جشنواره دبیر دوره بعد و ستاد مرکزی برگزاریاش تشکیل شود تا ضمن زمینهسازی برای تولیدات این جشنواره، تدارکات دوره بعد و تولیدات جدید را با مشارکت سازمانها و نهادهای ذی ربط انجام دهند. این استمرار و تداوم میتواند پیوند با مخاطب را برقرار و تقویت کند.
به نظر شما چرا بخش زیادی از جوانان تئاتر به سراغ گونههای مدرن میروند و کمتر به نمایشهای سنتی علاقه نشان میدهند، آیا این ناشی از ساختار آموزشی است یا کمبود حمایت نهادی؟
طبیعی است که این فاصله به دلیل عدم آشنایی به وجود آمده است. جامعه ما جامعهای مدرن است (یا به زعم برخی در مراحل پایانی گذار از یک جامعه سنتی به مدرن قرار دارد) و به همین سبب بستر طبیعی حضور و رشد این پدیدههای سنتی از دست رفته است، بنابراین باید نهادهای فرهنگی (در هر سه حوزه آموزش، پژوهش و آفرینش) برای حفاظت از این دستاوردهای ایرانیان پا پیش نهند، زیرا این آثار بخشی از میراث جامعه بشری نیز به شمار میآیند و تجربه زیسته ما را در قالب نمایش عرضه میکنند. یادمان نرود که آموزش و آفرینش این پدیدههای اجرایی در جامعه سنتی به صورت استاد و شاگردی و در بسیاری موارد در قالب سنتی خانوادگی رخ میداده است و با از بین رفتن بستر طبیعی و از میان رفتن اساتید و معمرین، بسیاری از تجارب از دست خواهد رفت، چنانکه تاکنون نیز بخشی از این میراث از خاطرها رفته است. ما باید از تجربههای بینالمللی و به ویژه تجربه سایر کشورهای آسیایی دارای نمایشهای سنتی، در این حوزه بهره ببریم.
اگر بخواهید از منظر آینده پژوهی به تئاتر آیینی نگاه کنید، فکر میکنید این گونه در دهه آینده چه جایگاهی در فضای فرهنگی ایران خواهد داشت؟
این بسیار وابسته به اقدام امروز ماست و اگر دیر بجنبیم همین هم از دست خواهد رفت چنانکه از نمایش سنتی ما سالهاست که سندی بر جای نیست و ما باید ردپای آن را در سرزمینهای مجاور جستوجو کنیم؛ اگر بتوانیم!