کد خبر: 1316058
تاریخ انتشار: ۱۳ شهريور ۱۴۰۴ - ۰۰:۲۰
تداوم فرهنگ جهاد و تعاون از دیروز تا امروز 
همیاری و تعاون در خون مردم ایران است «جهاد سازندگی» از اوایل انقلاب یکی از زیباترین جلوه‌های همبستگی مردمی بود. جوانان دانشجو و روستاییان، دوشادوش هم در روستا‌ها پل، جاده و زمین‌های کشاورزی را می‌ساختند و همزمان با پشتیبانی از جبهه‌ها بار بزرگی از آبادانی کشور را به دوش می‌کشیدند
محبوبه قربانی

جوان آنلاین: «جهاد سازندگی» از اوایل انقلاب یکی از زیباترین جلوه‌های همبستگی مردمی بود. جوانان دانشجو و روستاییان، دوشادوش هم در روستا‌ها پل، جاده و زمین‌های کشاورزی را می‌ساختند و همزمان با پشتیبانی از جبهه‌ها بار بزرگی از آبادانی کشور را به دوش می‌کشیدند. این تجربه تاریخی نشان داد توسعه تنها با پول و امکانات دولتی محقق نمی‌شود، بلکه مهم‌تر از همه، آبادانی با ایمان و همت مردم به ثمر می‌رسد. بعد از جنگ، کشور نیاز به بازسازی و بازآفرینی داشت. در آن دوران، تعاونی‌ها و صندوق‌های قرض الحسنه هم به صورت خانوادگی و هم به صورت محلی راهی برای اشتغال، کارآفرینی و حمایت از اقشار متوسط و کم درآمد بود. بسیاری از خانواده‌ها با پس‌انداز‌های کوچک، به همت تعاونی‌های مسکن توانستند برای خود خانه‌ای تهیه کنند یا کسب و کاری راه بیندازند. فرهنگ قرض الحسنه در خانواده ها، نمونه‌ای درخشان از همکاری‌های عمیق شد که هم معیشت را سامان می‌داد و هم اعتماد متقابل را در جامعه تقویت می‌کرد. در دهه‌های اخیر، این همبستگی شکل تازه‌ای به خود گرفته است. در ایام کرونا در حالی که بحران کرونا بسیاری از سرپرستان خانواده‌ها را خانه نشین کرده بود، جهادگران با کمک مردم با بسته‌های غذایی وکمک‌های نقدی به یاری همسایگان و نیازمندان شتافتند. این بار خانواده‌ها نقش اصلی را داشتند، مادرانی که در آشپزخانه‌های خود سفره‌ای گسترده‌تر پهن کردند، جوانانی که با ماشین‌های شخصی خود اقلام را به دست خانواده‌های محروم رساندند و کودکان و نوجوانانی که پس انداز اندک خود را به صندوق‌های کمک‌رسانی هدیه کردند. پویش‌های مردمی در شبکه‌های اجتماعی برای آزادسازی زندانیان جرائم غیرعمد، تأمین دارو برای بیماران خاص یا حمایت از مناطق زلزله زده و سیل زده نشان داد که همبستگی اجتماعی در بستر‌های جدید نیز همچنان زنده است. این تجربه‌های متنوع همگی حلقه‌های یک زنجیر واحد هستند؛ زنجیری که می‌توان اسم آن را «فرهنگ همبستگی ملی» نامید؛ فرهنگی که ثابت کرد در هر فرصت تاریخی، چه جنگ و چه صلح، چه بیماری و چه بحران، می‌توان جامعه ایرانی را از بحران‌ها و سختی‌ها نجات داد. نگاهی به این مسیر، اما این نکته را نیز خاطر نشان می‌کند تعاون و حرکت‌های جهادی دو پدیده جدا از هم نیستند، بلکه در کنار یکدیگر یک فرهنگ را تشکیل می‌دهد که اگر تقویت شود و در آن مشارکت بالا باشد، می‌تواند پشتوانه‌ای برای حل مشکلات امروز و سرمایه‌ای برای توسعه در آینده باشد. 


 روایت‌هایی از همبستگی و همدلی 
با این مقدمه، روایت‌هایی را بازگو می‌کنیم که طعم شیرین همدلی و مشارکت را چشیده‌اند؛ کسانی که در میان سختی ها، دست‌های یاریگر همنوعان‌شان را احساس کردند و بعد‌ها شیرینی این همراهی، برای‌شان خاطره‌ای ماندگار شد. 
مرد جوان روستایی می‌گوید: «در زمان نوجوانی‌ام جاده روستای‌مان خاکی بود که به کمک جهادگران آسفالت شد. هیچ وقت اولین ماشینی که از روی آسفالت رد شد را یادم نمی‌رود. راننده از خوشحالی بوق می‌زد و بعد یک جعبه شیرینی را که خریده بود، پخش کرد. ساخت پل کوچک کنار رودخانه هم خیلی مشکلات‌مان را حل کرد. انجام این دو کار، باعث شد روحیه همکاری بین مردم روستا بالا برود. روی خود من هم تأثیری عمیق داشت و باعث شده بود هر کاری از دستم بربیاید برای حل مشکلات دور و اطرافیانم انجام دهم.»‌
مرد کشاورز هم در همان روستا می‌گفت: «سیل خانه و زمینم را خراب کرده بود و با از دست دادن زمین‌های کشاورزی فکر می‌کردم کل زندگی‌ام را باخته‌ام. نمی‌دانستم چطور باید خرج و روزی زن و بچه‌ام را درآورم. کاری بلد نبودم و فکر رفتن به شهر و کارگر شدن عذابم می‌داد. چند روز بعد از سیل شنیدم قرار است چند گروه جهادی به روستا بیایند و ما را در ساخت زمین و خانه کمک کنند. بالاخره آنها آمدند و همراه‌شان کلی غذا و لباس آورده بودند، حتی برای کشت دوباره، بذر هم آورده بودند. به لطف خدا و کمک جهادگران بود که امروز از زمین‌هایم محصول برداشت می‌کنم و تا حالا در رزق و روزی خانواده‌ام درنمانده‌ام. خودم را مدیون جوانانی می‌دانم که بی ادعا به یاری‌مان آمدند. خدا حفظ‌شان کند.»
دانش‌آموز آن روستا هم از ساخت مدرسه از سوی گروه‌های جهادی حرف زد و گفت: «روستای ما خیلی محروم بود و مدرسه نداشت. وقتی گروه‌های جهادی بعد از سیل به روستا آمدند و متوجه شدند مدرسه نداریم و برای تحصیل به مدرسه روستای مجاور می‌رویم، تابستان همان سال آمدند و برای‌مان یک مدرسه ساختند. آن روز‌ها را فراموش نمی‌کنم که چطور من و دوستانم کنار گروه جهادی با اشتیاق در ساخت مدرسه کمک کردیم و زیر آفتاب بیل و کلنگ زدیم. شاید باورتان نشود این روحیه جهادگران بود که باعث شد دانش‌آموزان روستا بیشتر به درس خواندن اهمیت بدهند. خود من سال گذشته یک تجدیدی داشتم ولی سال اولی که در مدرسه روستای خودمان درس خواندم معدلم بالای ۱۶ شد.»


 جهادی که مرز نمی‌شناسد
وقتی نام جهادگران به میان می‌آید، ذهن مان بیشتر به سمت روستا‌ها و شهر‌های کوچک و کم جمعیت و محروم می‌رود، در حالی که ردّ همان همدلی و تلاش‌های خالصانه در همین شهر‌های بزرگی که در آن زندگی می‌کنیم، دیده می‌شود. یک نمونه آن را در روز‌های سخت کرونا دیدیم؛ روز‌هایی که جهادگران و نیرو‌های مردمی ماسک و بسته‌های معیشتی تهیه و معابر را ضدعفونی می‌کردند، حتی بر بالین بیماران کرونایی حاضر می‌شدند و از آنها مراقبت می‌کردند. همه اینها نشان از همبستگی اجتماعی داشت. این تلاش‌ها از روستا‌ها تا شهر‌ها نشان می‌دهد روحیه جهادی مرز نمی‌شناسد و هر جا و هر زمان لازم باشد حاضر است. 
 صندوق‌های خانگی
حتماً ضرب المثل معروف «قطره قطره جمع گردد، وانگهی دریا شود» را شنیده‌اید. هنگام نگارش این روایت ها، یاد صندوق‌های قرض‌الحسنه خانگی افتادم؛ صندوق‌هایی ساده و بی‌ادعا که در خانه و محله‌ها تشکیل می‌شود، اما برکت و اثرشان کمتر از نهاد‌های بزرگ‌تر نیست؛ صندوق‌هایی که بار‌ها و بار‌ها گره گشای زندگی مردم شد؛ کمک برای خرید جهیزیه عروس، یاریگری برای خانه‌دار‌شدن مستأجران، پشتیبانی برای درمان بیماران صعب العلاج و دستگیری از بدهکاران. 
زن میانسالی که سال‌هاست یکی از این صندوق‌ها را در جمع دوستان و اقوامش راه انداخته است، می‌گوید: «سال‌هاست با خواهر و برادر و حتی پسرعمو‌ها و دخترعمو‌ها هر ماه مبلغی مشخص می‌کنیم و در انتهای هر ماه، در یک دورهمی خانوادگی، مبلغ جمع آوری شده را به قید قرعه به حساب یکی از اعضای صندوق واریز می‌کنیم. گاهی این قرعه درست به دست کسی می‌رسد که در تنگنای مالی است.»


 تداوم یک فرهنگ از دیروز تا امروز 
یکی از ویژگی‌های فرهنگ همبستگی ملی در ایران آن است که در هر مقطع تاریخی، خود را بازتولید می‌کند. آخرین بار در جنگ ۱۲ روزه بود که شاهد جلوه‌ای تازه از آن بودیم. در روز‌هایی که اخبار تلخ منتشر می‌شد، شاهد موجی از جهاد و همیاری بودیم و مردم در قالب گروه‌های جهادی، هیئت‌های مذهبی، سازمان‌های مردم نهاد و حتی شبکه‌های اجتماعی، خودجوش به میدان آمدند. با اصابت موشک به خانه‌های مسکونی، مسجد محله اولین جایی بود که درهایش باز می‌شد. غذای گرم آماده می‌شد و بچه‌های جهادی مساجد شب را در مسجد می‌ماندند تا کمک خانواده‌ها باشند. تعدادی از بانوان جهادی نیز هر روز به خانه‌های خانواده شهدا سرمی زدند. غم از دست دادن عزیز، سنگین‌تر از آن بود که بتوان باری از دوش‌شان برداشت، اما همین همراهی‌ها باعث می‌شد خانواده‌ها احساس تنهایی نکنند. بانوان جهادی کنار مادران می‌نشستند، پا‌به‌پای آنان اشک می‌ریختند و با دل شکسته شان همدلی می‌کردند. همین حضور صمیمانه، برای خانواده‌ها قوت قلبی بود و اندکی از سنگینی رنج را سبک می‌کرد. 
فضای مجازی هم مثل یک قرارگاه جهادی شد تا نیاز‌های فوری آوارگان هماهنگ شود. یکی نوشت شیرخشک برای یک نوزاد پیدا نمی‌شود، کمتر از یک ساعت ده‌ها نفر اعلام آمادگی کردند و دو کارتن شیرخشک نوزاد مهیا شد. دیگری نوشت فلان خانواده داروی خاص می‌خواهد، چند پزشک داوطلب شدند و پیگیر شدند تا تهیه شود. گروهی از پرستاران گرد هم آمدند تا هر شب، جدا از شیفت‌های کاری خود، راهی محل اسکان آوارگان شوند. اگر کسی نیاز به سرم داشت، برایش وصل می‌کردند، اگر زخمی پانسمان لازم داشت، رسیدگی می‌کردند و اگر دارویی مورد نیاز بود، تهیه می‌شد. خلاصه آنکه جهادی پای کار ایستادند تا زخم‌های تن و دل آوارگان اندکی آرام گیرد. 
این روایت‌ها نشان می‌دهد همیاری و تعاون در خون مردم ایران است، فرهنگ جهادی و تعاون در ایران یک پیشینه بلند تاریخی دارد و ادامه دار است. از جهاد سازندگی تا امروز که در بحران‌های سخت، مردم با تمام توان پای کار می‌آیند. سرمایه اصلی هم اعتماد و همبستگی است؛ گنجینه‌ای که می‌تواند بزرگ‌ترین پشتوانه ملی در آینده باشد.

برچسب ها: انقلاب ، جهاد ، خانواده
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار