دو روز گذشته انتشار یک برنامه ویدئویی در بستر فضای مجازی با اجرای یک خانم طنزپرداز، یا به عبارت دقیقتر استندآپ کمدین، واکنشهای گسترده و گاه تند کاربران فضای مجازی را به دنبال داشت. خانم جوانی که چند سال قبل با اجرای ایستاده طنز در یک برنامه تلویزیونی شناخته شد، طی این سالها فعالیت خود را در شبکههای اجتماعی همچنان ادامه داد. او در ویدئویی که اخیراً منتشر کرده با بیان جملات و عبارات هزلگونه راجع به شاعر بلندآوازه ایرانی فردوسی و کتاب گرانسنگ او شاهنامه، با لحنی تمسخرآمیز میگوید «واقعاً حالم به هم میخوره از این دهنلقیهای فردوسی. بیناموس دلقک، سیسال نشستی شعر گفتی نخود تو دهنت خیس نمیخوره؟ همون بیت اول اسپویل؟ اجازه بده شاید من بخوام تعلیق ایجاد کنم. طهمورث دیوبند؟ کاپ گ... تقدیم به شما.»
عبارات او البته به همینها محدود نمیشود و با شوخیهای زننده جنسی و فحاشی ابیاتی از شاهنامه فردوسی را نقل میکند. او که پیشتر نیز با انتشار ویدئوهای توهینآمیز راجع به برخی مقدسات و شهدا جنجالآفرینی کرده و به دادسرا احضار شدهبود، اینبار نیز با نشانه رفتن یکی از نمادهای هویت ملی موجب عصبانیت و واکنش برخی دغدغهمندان ادبیات فارسی شده. آقای شفیعی کدکنی، نویسنده و استاد ادبیات فارسی در واکنش به این موضوع به بازخوانی یکی از ابیات خود در شبکههای اجتماعی پرداختهاست: «زمانه بس که پلید و پلشت و مسخره شد/ عیارسنجی خورشید کار شبپره شد».
آقای علیرضا قزوه، شاعر و استاد دانشگاه نیز با سرودن شعری به این توهین واکنش داد: «تو را میخورد کرمک هفتواد؛ تو را کاش میشد که مادر نزاد/ پس از این ببند آن دهان گشاد؛ که رحمت به فردوسی پاک باد». علاوه بر اینها کاربران فارسیزبان هم با ترند کلیدواژه فردوسی نسبت به این سخنان جنسیتزده و توهینآمیز واکنش نشان دادند. این طنزپرداز به اشتیاق اندکی توجه و احتمالاً تعداد محدودی لایک، به یکی از بزرگترین و مهمترین آثار مؤثر در حفظ کیان زبان و هویت پارسی پرداخته و با ادبیاتی موهن و زننده کار را از طنز و شوخی فراتر برده و وارد عرصه هزل و فحاشی و استفاده از ادبیات جنسی میشود.
او البته طنزپرداز موقعیتشناسی هم نیست. چه آنکه یک فعال رسانه و طنزپرداز باید از شرایط زمانه خود آگاه باشد. در شرایطی که جامعه بیش از همیشه به وحدت و همدلی نیاز دارد و خصوصاً در ماههای اخیر توجه به نمادهای هویت ملی ایرانیان بیش از پیش در جامعه برجستهشده و مورد اقبال جوانان قرار گرفته، هزل و بدگویی از این نشانههای فرهنگی نه موجب استقبال که باعث تشویش خواطر و واکنشهای مقتضی خواهد بود. باید، اما این را دانست که توهین به شخصیتهای اساطیری و ادبی و ملی دنبالهای از سلسله توهینهایی است که به مقدسات دینی مسلمانان صورت میگیرد.
فرهنگ امروز جامعه، آمیختهای منطقی از ارزشهای ایران اسلامی است. وقتی اهانت به مقدسات اسلامی، از ساحت قدسی پیامبران و امامان گرفته تا ارزشهای آشکار دینی و مناسک مذهبی نظیر اربعین، به بهانه آزادیبیان یا نقد فرهنگی بیپاسخ ماند یا در هیاهوی روزمره کمرنگ جلوه دادهشد، پرواضح است که این جسارت به مرزهای دیگر هویت ما نیز سرایت خواهد کرد. امروز، بیحرمتی به فردوسی و شاهنامه، تداوم همان بیمبالاتیهاست؛ حلقهای دیگر از زنجیرهای که از شکستن حرمت دین آغاز شد و اکنون به ساحت نمادهای ملی رسیدهاست.
سر شدگی جمعی در برابر جسارتهای مداوم به ساحت مقدسات دینی و مذهبی، حالا منجر به پیشروی فرهنگ ابتذال و بیقیدی به دیگر ارکان هویت ایرانی- اسلامی شده و نمادهای ملی را نیز هدف گرفتهاست. جامعه و دغدغهمندانی که پاسدار میراث خود نباشند، چه در بعد قدسی و چه در بعد ملی، در واقع حصار هویت خویش را فروریختهاند و وقتی حصار هویت سست شد، تفاوتی میان ارزشهای ملی با ارزشهای دینی خواهد بود. بیتفاوتی در برابر این روند، معنایی جز گسست تدریجی ریشهها ندارد.
وقتی عدهای حساسیت قابلاعتنایی به هجمههای شدید فرهنگ غرب به هویت دینی ایرانیان نداشتند، باید به این ظریفه توجه میشد که دین نیز بخش لاینفک هویت ایرانی است و توهین و تمسخر و کمرنگ شدن آن، دیر یا زود منجر به هجمه به بخش ملی هویت ایرانی خواهد شد. اکنون وقت آن رسیده که به جای سکوت و بیاعتنایی، حصار هویت خود را هم در بعد اسلامی و هم در بعد ایرانی، پاس بداریم و اجازه ندهیم توهین و تحقیر هویت ایرانی- اسلامی، به رسم عادی روزگار ما بدل شود!