کد خبر: 1313986
تاریخ انتشار: ۲۹ مرداد ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۰
گزارش «جوان» از گلایه معلمان غیردولتی درباره اجرای بیمه ۳۰ روزه و دیگر مشکلاتشان
سود بیمه معلمان در جیب مؤسسات آموزشی عمده معلمان مدارس غیردولتی، سال‌هاست با ناامیدی، پای تخته ایستاده و درس داده‌اند. آنها که دستمزدشان بسیار کم است باید با همین رقم دریافتی از عهده اجاره‌خانه و دیگر هزینه‌های زندگی برآیند و با بی‌ثباتی شغلی و بی‌عدالتی هم دست و پنجه نرم کنند.
مهسا گربندی

جوان آنلاین: بیمه کامل (۳۰ روزه) معلمان مدارس غیردولتی، در نگاه اول اتفاقی خوشحال‌کننده بود؛ هم برای جامعه‌ای که سال‌هاست در انتظار عدالت آموزشی است و هم برای معلمانی که برای رسیدن به ابتدایی‌ترین حقوق خود، فریاد زده و پاسخی نگرفته‌اند. اما این خوشحالی، چندان دوام نیاورد، چراکه خیلی زود مشخص شد برخی مؤسسات آموزشی (شاید نه همه)، هزینه این بیمه را از جیب دیگران تأمین می‌کنند؛ بخشی را از خانواده‌ها، با افزایش شهریه و بخشی را از خود معلمان، با کسر از حقوقشان. 

رئیس سازمان مدارس غیردولتی چندی پیش در گفت‌و‌گو با «جوان»، درباره هزینه اجرای مصوبه «۳۰ ساعته‌شدن ساعت تدریس معلمان» صراحتاً گفت: «مدارس غیردولتی مشارکتی هستند؛ یعنی خانواده‌ها در تأمین هزینه‌ها نقش دارند.» همین مفهوم «مشارکتی» حالا به دستاویزی برای انتقال بار مالی به خانواده‌ها تبدیل شده‌است! اما این تمام ماجرا نیست. برخی مدارس حتی پا را فراتر گذاشته‌اند و به معلمان اعلام کرده‌اند که سهم بیمه از حقوق خود آنها کسر خواهد شد؛ یعنی همان هزینه‌ای که قانوناً باید برعهده کارفرما باشد، حالا به دوش معلمی افتاده که پیش از این نیز از حقوق مکفی، بی‌بهره بوده‌است. 

سوءاستفاده با حقوق ناچیز

عمده معلمان مدارس غیردولتی، سال‌هاست با ناامیدی، پای تخته ایستاده و درس داده‌اند. آنها که دستمزدشان بسیار کم است باید با همین رقم دریافتی از عهده اجاره‌خانه و دیگر هزینه‌های زندگی برآیند و با بی‌ثباتی شغلی و بی‌عدالتی هم دست و پنجه نرم کنند. تعدادی از آنها، با وجود سابقه بالا، همچنان درگیر ابتدایی‌ترین حقوق صنفی‌شان هستند. خانم محمدی با سابقه بیش از ۱۰ سال تدریس در گفت‌و‌گو با «جوان»، روایت تلخی را بیان می‌کند: «متأسفانه به دلیل نبود شغل مناسب، از ما سوءاستفاده می‌شود. مجبوریم با حقوقی بین ۵ تا ۷ میلیون تومان تدریس کنیم، آن هم بدون هیچ حقوقی در ایام تعطیل. این در حالی است که اجاره خانه و هزینه‌های زندگی کمرمان را شکسته‌است. ما هر سال با این امید ادامه می‌دهیم که شاید آموزش‌وپرورش یا سازمان مدارس غیردولتی وجدانش به درد بیاید و وضعیت‌مان را سامان دهد، اما انگار نه گوش شنوایی هست، نه اراده‌ای برای اصلاح.»

او ادامه می‌دهد: «بسیاری از همکارانم با سابقه کاری بیش از ۱۰ سال، هنوز با همین حقوق ناچیز کار می‌کنند، در حالی که انگیزه‌ای برای ادامه ندارند. کاش مسئولان فقط یک‌بار با خودشان فکر کنند که چطور می‌شود با ۵ یا ۶ میلیون تومان زندگی کرد؟»

این معلم با گلایه از سیاست‌های جذب نیرو در آموزش‌وپرورش می‌گوید: «در حالی که گفته می‌شود مدارس دولتی با کمبود معلم مواجهند، مسئولان حاضرند از معلمان بازنشسته استفاده کنند، اما نیروی جوان و فعال مدارس غیردولتی را نمی‌بینند. ما نه دیده می‌شویم، نه شنیده. فقط باید بدون هیچ اعتراضی تدریس کنیم و با حقوق ناچیزی که به ما می‌دهند، دست و پنجه نرم کنیم.»

امید به شرایط بهتر

در مدارس غیردولتی، معلم بودن گاهی به معنای تحمل بی‌عدالتی‌هایی است که حتی در قوانین کار هم جایی ندارند. برخی معلمان می‌گویند قرارداد‌های یک‌ساله‌ای با آنها نوشته می‌شود که هیچ اعتباری ندارد، چراکه سه ماه در سال را باید بدون حقوق و بیمه بگذرانند. 

خانم ترابی، گلایه‌اش را اینطور مطرح می‌کند: «قرارداد یک‌ساله امضا می‌کنیم، اما سه ماه از سال، هیچ حقوقی نداریم. بیمه هم در کار نیست. انگار فقط باید کار کنیم و دم نزنیم، چراکه هیچ‌کس مسئولیت این بی‌قانونی را نمی‌پذیرد. نه عیدی داریم، نه مزایا، نه حتی حق استفاده از امکاناتی که برای معلمان در نظر گرفته شده است.»

او به فشار‌های روانی و برخورد‌های ناعادلانه والدین نیز اشاره می‌کند: «والدینی که شهریه داده‌اند، فکر می‌کنند حق دارند هر طور دلشان خواست با ما رفتار کنند. ما باید همیشه مؤدب و ساکت باشیم، حتی اگر حق با ما باشد. متأسفانه این فشار‌ها گاهی به قدری زیاد می‌شود که دیگر حتی نمی‌توانیم نظر بدهیم یا تصمیم بگیریم. فقط باید اطاعت کنیم!»

این معلم با اشاره به تأثیرات جسمی و روانی این شرایط ادامه می‌دهد: «به خاطر فشار مالی و استرس، دچار دیسک گردن و کمر شدم. حتی علائم آلزایمر دارم. امسال هم مانند سال‌های دیگر، منتظرم مهرماه برسد، شاید اوضاع بهتر شود.»

۱۰ سال تدریس، بدون امنیت شغلی

در نظام آموزشی‌ای که باید ستون‌های توسعه و عدالت را بنا کند، معلمانی هستند که با چندین سال سابقه تدریس هنوز نمی‌دانند چه جایگاهی در نظام آموزش و پرورش کشور دارند؛ بی‌حقوق کافی و بدون آینده‌ای شغلی مطمئن. البته هر ساله وعده‌هایی برای بهبود شرایط به آنها داده می‌شود؛ وعده‌هایی که عمدتاً محقق نشده‌است. خانم سربندی یکی از معلمان با سابقه در مدارس غیردولتی است و در این رابطه می‌گوید: «هر تابستان به ما وعده می‌دهند که امسال وضعیت بیمه و حقوق بهتر می‌شود، اما این وعده‌ها به واقعیت تبدیل نمی‌شود.»

او با اشاره به تأثیرات این وضعیت بر زندگی شخصی‌اش بیان می‌کند: «۳۸ سال دارم، اما هنوز نتوانسته‌ام ازدواج کنم، چراکه با این حقوق نمی‌توانم از عهده زندگی خودم بربیایم چه برسد هزینه‌های یک نفر دیگر! گاهی احساس می‌کنم من نیرویی هستم برای درآمدزایی برخی مؤسسان و مدیران مدارس غیردولتی.»

این معلم از شکاف عمیق میان شهریه‌های نجومی و حقوق ناچیز معلمان پرده برمی‌دارد: «مدارس شهریه‌های چند ده میلیون تومانی، گاهی بیش از ۱۰۰ میلیون تومان از خانواده‌ها می‌گیرند، اما کمترین سهم را به معلمان می‌دهند. سال گذشته، با ۱۵ روز بیمه، فقط ۵ میلیون حقوق گرفتم. حالا با ۱۰ سال تجربه، نه می‌توانم در این حرفه بمانم، نه شغل دیگری پیدا کنم. سنم بالا رفته و فرصت‌ها محدود شده‌اند.»

او با لحنی پر از درد و پرسش می‌گوید: «کدام کشور به معلمی که ۱۰ سال تدریس کرده، می‌گوید نیروی آزاد؟ این ناعدالتی‌ها باید دیده شود. امیدوارم صدای ما به گوش مسئولان برسد و برای بهبود وضعیت معیشتی و شغلی معلمان غیردولتی، اقدامی جدی صورت گیرد.»

قانونی که تنها روی کاغذ است

در نظامی که باید علم و تخصص را ارج بنهد، معلمانی هستند که با مدرک دکتری، از حقوق کافی محروم هستند. یکی از این معلمان از ارومیه که نمی‌خواهد اسم او و مدرسه‌ای که در آن کار می‌کند، عنوان شود، می‌گوید: «مدرکم دکتری است و هر سال حقوق کم به حسابم واریز می‌شود. امسال گفته شده که بیمه‌مان ۳۰‌روزه می‌شود، بیمه‌ای که مدیر مدرسه صراحتاً اعلام کرده از حقوقم ۴ میلیون تومان کم می‌کند! یعنی از ۸ میلیون حقوق، من فقط نصف آن را خواهم گرفت! البته بر سر من منت هم گذاشته‌اند که، چون عملکردم خوب بوده‌است این رقم برایم پرداخت می‌شود، وگرنه ممکن بود رقم کمتری برایم درنظر بگیرند!»

او به بخشنامه‌ی جدید اشاره می‌کند که در آن حقوق معلمان متأهل برای ۳۰ ساعت کار در هفته، باید نزدیک به ۱۴ میلیون تومان باشد: «بخشنامه آمده که باید ۱۳ میلیون و ۹۰۰ هزار تومان بدهند، اما مؤسس‌ها ۸ میلیون تومان درنظر می‌گیرند که از آن هم نصفش را برای بیمه برمی‌دارند. این یعنی قانون فقط روی کاغذ است.»

این معلم از فشار‌های روانی و کاری مدارس غیردولتی نیز گلایه دارد: «از صبح تا ظهر باید به مؤسس، مدیر، معاون، والدین و دانش‌آموزان جواب پس بدهیم. معلم‌های بازنشسته آموزش‌وپرورش که تازه وارد مدارس غیردولتی می‌شوند، همان ماه اول می‌گویند نمی‌توانند ادامه دهند. فشار کاری، استرس، اعصاب‌خردی، بکن‌نکن‌های بی‌پایان، بخشی از کارمان است. در این شغلی که قسمت من شده، فقط و فقط باید همه چیز را تحمل کرد.»

او از تخلفات رایج در قرارداد‌ها نیز پرده برمی‌دارد: «قرارداد صوری می‌نویسند، حقوق را ۱۰ میلیون درج می‌کنند، ۶ میلیون واریز می‌کنند و از معلم می‌خواهند ۲ میلیون را پس بدهد. این تخلف آشکار است، اما هیچ‌کس رسیدگی نمی‌کند.»

این معلم درباره مشکلات پرداخت نشدن به موقع حقوق‌ها نیز می‌گوید: «حقوق‌ها با تأخیر، هر چهار ماه یک‌بار پرداخت می‌شود. اگر هم شکایت کنیم به راحتی آب خوردن، قطع همکاری می‌کنند. این یعنی ما، نه فقط بی‌حقوقیم، بلکه بی‌پناه هم هستیم.»

از عشق به آموزش تا تحقیر حرفه‌ای

در شهرستان تنکابن نیز، معلمی با پنج سال سابقه تدریس از روز‌هایی می‌گوید که عشق به آموزش، او را در سخت‌ترین شرایط نگه داشت، اما حالا، با زخم‌هایی بر روح و جسم، از مدرسه‌ای به مدرسه دیگر رانده می‌شود، بی‌آنکه کسی زحماتش را به رسمیت بشناسد. او روایتش را اینگونه آغاز می‌کند: «اگر واقعاً مصاحبه با شما باعث دردسر نمی‌شود، می‌توانم جواب بدهم. از سال ۱۳۹۹ در دوران کرونا، با حقوق ۸۰۰ هزار تومان تدریس می‌کردم. هزینه رفت‌وآمدم از روستا تا مدرسه ۴۰۰ هزار تومان بود. یعنی نیمی از حقوقم فقط صرف رسیدن به محل کار می‌شد.»

این معلم از شرایط سخت تدریس آنلاین در سال‌های کرونا می‌گوید: «کلاس‌ها آنلاین بود، اما ما مجبور بودیم در فضای سرد مدرسه، بدون هیچ وسیله گرمایشی، با لپ‌تاپ شخصی تدریس کنیم. همان روز‌ها بود که لپ‌تاپم توسط یکی از دانش‌آموزان آسیب دید، اما نه مدیر مدرسه مسئولیتش را قبول کرد، نه اولیای آن دانش‌آموز! تصور کنید قیمت لپ‌تاپ نو آن زمان ۱۰ میلیون بود و کل حقوق سالانه‌ام فقط ۸ میلیون تومان، با این اوصاف متوجه خسارتی که به من وارد شد، می‌شوید.»

به گفته او، وضعیت قرارداد‌ها نیز چیزی جز وعده‌های توخالی نبود: «طبق قرارداد، باید عیدی دو برابر حقوق می‌گرفتیم، اما هر سال با بهانه‌های مختلف حذفش می‌کردند. اوایل بیمه نداشتیم، بعد که مجبور شدند بیمه بدهند، حق بیمه را از حقوق خودمان کم کردند. حتی اجازه گرفتن شاگرد خصوصی هم نداشتیم؛ می‌گفتند باید در مدرسه برگزار شود و سهم آموزشگاه را بدهیم.»

او از رفتار‌های تحقیرآمیز مدرسه نیز گلایه می‌کند: «صبحانه را قطع کردند و گفتند خودتان پول بگذارید و بیاورید. با تمام این سختی‌ها ادامه دادم، تا اینکه سال گذشته باردار شدم. وقتی مرخصی خواستم، معاون مدرسه گفت باید قبل از اقدام به بارداری با مدرسه هماهنگ می‌کردم! آخر این هم شد حرف؟! بعد از زایمان هم گفتند که دیگر من را نمی‌خواهند!».

اما این پایان ماجرا نبود. مدرسه جدیدی که او را پذیرفت، سابقه‌اش را نادیده گرفت: «مدرسه جدید گفت سابقه‌ام را قبول ندارد و من نیروی صفر کیلومتر محسوب می‌شوم. حقوقم برای سال جدید ۶ میلیون تعیین شد. تازه این مدرسه هم فقط هشت ماه در سال بیمه می‌دهد و اردیبهشت باید ترک کار بزنیم.»
و حالا، با فشار‌های جدید مواجه است: «مدرسه گفته باید کتابچه آموزشی تألیف کنم تا با نام خودشان چاپ شود. می‌گویند مدرسه غیرانتفاعی باید چیزی بیشتر از دولتی‌ها داشته باشد. عیدی در کار نیست و اگر لازم باشد، پنج‌شنبه‌ها هم باید کلاس جبرانی برگزار کنیم.»

مرهمی که زخم تازه شد

در میان روایت‌های تلخ معلمان، اظهارات رسمی مسئولان نیز جای تأمل دارد. چندی پیش احمد محمودزاده، رئیس سازمان مدارس و مراکز غیردولتی وزارت آموزش و پرورش، در گفت‌وگویی با رسانه‌ها اعلام کرد: «تصمیم گرفتیم که بیمه معلمان مدارس غیردولتی به‌صورت کامل و ۳۰ روزه محاسبه شود. بر این اساس، اگر معلمی کمتر از ۳۰ ساعت در هفته در مدرسه حضور داشته باشد، بیمه‌اش به همان میزان محاسبه خواهد شد. برای تأمین منابع مالی این طرح، بخشی از هزینه‌ها در شهریه دانش‌آموزان دیده شده‌است. اصلاً یکی از دلایل افزایش کف شهریه برای مدارس فعال در شهرستان‌ها و مناطق حاشیه شهر‌های بزرگ، همین بود که بتوانند معلمان خود را ۳۰ ساعت به کار بگیرند و بیمه ۳۰ روزه برایشان محاسبه کنند.»

در واقع، این مقام مسئول افزایش شهریه مدارس غیردولتی را با توجیه اجرای بیمه کامل معلمان توضیح داده و به نوعی، راهی برای گریز قانونی آن دسته از مدارسی باز کرده که هزینه‌ها را یک‌باره بالا برده‌اند، اما سوی دیگر ماجرا، همان‌طور که معلمان می‌گویند، نگران‌کننده‌تر است؛ اینکه هزینه بیمه نه‌تنها از جیب خانواده‌ها، بلکه از حقوق خود معلمان نیز برداشته می‌شود. 

بی‌تردید، آنچه امروز در این مدارس می‌گذرد، نوعی حق‌خوری رسمی است؛ با توجیه‌هایی که نه خانواده‌ها را قانع می‌کند و نه معلمان را آرام و این دلخوری‌ها، هرقدر هم عمیق و گسترده، تاکنون هیچ نتیجه‌ای نداشته است. اگر داشت، بیمه معلمانی که آینده‌ساز این سرزمین‌اند، سال‌ها معلق و بلاتکلیف نمی‌ماند. 

حالا در شرایطی که وعده بیمه ۳۰ روزه داده می‌شود و قرار است اجرا شود، گلایه‌های معلمان نشان می‌دهد باز هم سود اصلی به جیب مؤسسان می‌رود، چراکه تعدادی از مدارس نه‌تنها سهم قانونی خود را نمی‌پردازند، بلکه دست در جیب خانواده‌ها و معلمان کرده‌اند! این یعنی جایی از کار، به وضوح می‌لنگد. 

بنابراین لازم است تا نهاد‌های نظارتی، نه فقط سازوکار اجرای این طرح را پیگیری کنند، بلکه تضمین دهند اگر هزینه بیمه را (طبق ضوابط تعیین شده) خانواده‌ها می‌پردازند، دیگر از حقوق معلمان برداشته نشود، چراکه وقتی معلم حال خوش نداشته باشد، نمی‌تواند آینده‌ای بسازد و این، به زیان همه جامعه تمام خواهد شد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار