جوان آنلاین: مردی که تنها در سه روز با جعل عنوان پزشک توانسته بود اعتماد ساکنان یک پانسیون در مرکز تهران را جلب کند، نقشه سرقتی بیسابقه را اجرا کرد. او با خوراندن چای آلوده به داروی بیهوشی، هماتاقیهایش را به خواب عمیق فرو برد و میلیونها تومان پول و مدارک را از بالش و جیب قربانیان به سرقت برد.
چندی قبل گزارشی به پلیس تهران درباره مسمومیت همزمان چهار مرد در یک پانسیون در حوالی خیابان نبرد مخابره شد. آنطور که خبر رسید مسئول پانسیون مردانهای وقتی متوجه میشود چهار نفر از ساکنان یک اتاق چند ساعتی از اتاقشان بیرون نیامدند و خبری از آنها نیست، نگران میشود و به اتاق میرود و با پیکرهای نیمهجان و بیهوش آنها مواجه میشود و به اورژانس خبر میدهد.
با رسیدن نیروهای امدادی به محل، مشخص شد همه این افراد در حالت بیهوشی کامل هستند و هیچ نشانی از درگیری یا خودکشی جمعی مشاهده نمیشود.
معلوم شد قربانیان این حادثه، از ساکنان دائم پانسیون بوده و در یک اتاق مشترک اقامت داشتند. پس از انتقال آنان به بیمارستان و آغاز مراحل درمان، پزشکان احتمال وجود ماده بیهوشکننده را در بدن آنها مطرح کردند.
بیماران تحت درمان قرار گرفتند و مأموران هم به دستور مقام قضایی تحقیقات را برای بررسی حادثه مشکوک آغاز کردند.
پای یک سارق حرفهای در میان است
چند روز بعد، زمانی که قربانیان به هوش آمدند، ابعاد تاریکتری از ماجرا نمایان شد. بررسیهای اولیه پلیس آگاهی نشان داد که از وسایل شخصی و اموال باارزش این افراد سرقت شدهاست.
تحقیقات نشان داد چند روز قبل مرد جوانی به جمع ساکنان این پانسیون پیوست. او خودش را بهنام معرفی کرد؛ پزشکی که در حال گذراندن طرح خدمت در یکی از درمانگاههای سیستان و بلوچستان است. رفتار مؤدب، زبان علمی و مدارک به ظاهر رسمی که در موبایلش داشت، باعث شد به سرعت میان سایر ساکنان پانسیون جایگاهی ویژه پیدا کند.
پیرمرد ۷۵سالهای که از شاکیان بود، اعلام کرد علاوه بر ۵۰ میلیون تومان که در بالش داشته، حدود ۱۸میلیون تومان از حسابش برداشت شدهاست. او میگوید: «من و دوستانم مدتها است در این پانسیون ساکنیم. سه روز قبل مرد جوانی هم به جمع ما اضافه شد و خودش را دکتر معرفی کرد.
او فقط سه روز در پانسیون ما بود. مردی خوشبرخورد، مرتب و باهوش که خودش را پزشک معرفی میکرد. به اندازهای در دل ما جا باز کرد که رازهایی را به او گفتیم که حتی به هماتاقیهای قدیمیمان نگفته بودیم. میگفت در حال گذراندن طرح در یکی از درمانگاههای سیستان و بلوچستان است. حتی مدارکی با مهر و امضای رسمی در موبایلش نشانمان داد که بعد فهمیدیم همه جعلی بوده.»
پرتگاه مرگ
شاکی افزود: «چنان با ما گرم گرفت که همهمان را به حرف آورد. باور نمیکنید، ولی من خودم رمز کارت بانکیام را به او دادم تا از سوپرمارکت خرید کند. او حتی میدانست که من ۵۰میلیون تومان پول نقد را داخل بالشتم پنهان کردهام. این رازی که حتی هماتاقیهای قدیمیام از آن خبر نداشتند.
بهنام از همان روز اول شروع کرد به جلب اعتماد. میگفت میخواهد بعد از پایان طرح، فیزیک اتمی بخواند. حرفهایش بهقدری دقیق و علمی بود که نمیشد شک کرد. حتی میگفت با هواپیما بین تهران و زاهدان رفتوآمد میکند، چون خانوادهاش تهران نیستند و برای همین در پانسیون ساکن شدهاست.
روز حادثه، پانسیون خلوت شدهبود. بهنام در ظاهر با حرکتی دوستانه، همه را به چای عصرگاهی دعوت کرد. من به خاطر بیماریام از خوردن چای امتناع کردم، اما او که خود را پزشک معرفی میکرد، مرا متقاعد کرد که چای مخصوصی دم کردم که برای سلامت قلب مفید است.
همه چایی خوردیم و ساعتی بعد، همه در خواب سنگینی فرو رفتیم تا اینکه در بیمارستان به هوش آمدیم. همان لحظه متوجه شدیم هماتاقیمان دکتر نبوده و مرد شیادی بود که ما را با چای مسموم بیهوش و اموالمان را سرقت کرد. او به خاطر سرقت ما چهار نفر را تا پرتگاه مرگ کشاند و اگر تلاش تیم پزشکی نبود، الان ما فوت کردهبودیم.»
اعتماد بیجا
یکی دیگر از شاکیان هم گفت: «بهنام فقط سه روز اینجا بود، اما کاری کرد که همه ما به او اعتماد کنیم، رازهایمان را بگوییم و در نهایت، خودمان را تسلیمش کنیم. هیچکس باور نمیکند چطور یک غریبه، فقط در سه روز، توانست آنقدر میان ما نفوذ کند، اما من با تلخی میگویم کسی که هنر جلب اعتماد را بلد باشد، نیازی به زور ندارد. فقط یک چای کافی است تا تو را تسلیم کند. الان متوجه شدم که نباید به این زودیها به بعضی افراد اعتماد کرد و تمام راز و رموز زندگی را در اختیار او گذاشت.»
بازداشت
با گزارش حادثه و شکایت مالباختگان، تیمی از کارآگاهان اداره پنجم پلیس آگاهی وارد عمل شد. تحقیقات میدانی، بررسی دوربینهای اطراف و ردگیری تماسها و روابط بهنام، مأموران را سرانجام به مخفیگاه او در ورامین رساند.
مأموران دریافتند که متهم پس از سرقت، خانهاش را به یک تبعه افغانستانی اجاره داده تا سرنخها را پنهان کند. در حالی که متهم هر روز مخفیگاهش را تغییر میداد، سرانجام بررسیهای دقیق پلیس باعث شناسایی و دستگیری او شد.
متهم پس از انتقال به اداره پلیس، جرم خود را انکار کرد. وی در بازجوییها قبول کرد که چند روزی ساکن پانسیون بودهاست، اما جرم سرقت مقرون به آزار را رد کرد.
در حالی که شاکیان در مواجهه حضور، او را شناسایی کردند، متهم در کمال تعجب سرقت را انکار میکند، اما شواهد و دلایل هم همگی حکایت از آن دارد وی سرقت با چای مسموم را طراحی و اجرا کردهاست. تحقیقات از متهم ادامه دارد.