جوان آنلاین: مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در یادداشتی انتقادی به بیانیه اخیر جمعی از اقتصاددانان و استادان دانشگاه پاسخ داد.
عباس سلیمینمین در یادداشتی خطاب به نویسندگان بیانیه اخیر جمعی از اقتصاددانان آورده است: هر چند پرداختن به افتراقات را بعد از پیروزی بزرگ ملت ایران بر متجاوزان، زیادهخواهان و زورگویان عالم، در مسیر صیانت از مصالح ملی نمیدانم و در شگفتم که شما با چه انگیزهای همراه با اتخاذ مواضع کاملاً متناقض در این وادی گام نهادهاید!
۱ ـ در بیانیه صادره، شعارهایی درباره ضرورت توجه بیشتر به شایستهسالاری، آزادی بیان، نفی رانتخواری، فساد و... مطرح شده که فینفسه محل اختلاف نیست، الا وقتنشناسی برای طرح آن علیه کنشگران سیاسی رقیبتان که نوعی فرصتطلبی تلقی میشود، البته جهت یادآوری، سوابق اولین فرد در فهرست امضاکنندگان که مردم او را بهخوبی میشناسند در تعارض آشکار با شعارها و رهنمودهای بیانیه است. اینجانب بعد از دفع کامل تهدیدات دشمن نژادپرست در خدمتتان خواهم بود تا در مورد چنین افرادی که به جای پاسخگویی به ملت، پرسشگر شدهاند، بحث مستقل مکتوبی داشته باشیم.
۲ ـ در اولین فراز از بیانیه، ضمن غفلت «عامدانه» از جایگاه رفیعی که ملت و قوای نظامی را به یکدیگر پیوند داده و مدبرانه قدرتی پایدار را رقم زده است، صرفاً از نیروهای مسلح و مردم به دلیل دفع تجاوز دشمن و حتی خنثیسازی برنامه تجزیه ایران عزیز تجلیل شده است، هرچند معالاسف در پایان بیانیه دو جمله به چشم میخورند که هدف دیگری را دنبال میکنند، یکی مبهم: «از سوی دیگر بهرهمندی نهادهایی متوقف شود که با وجود گسترش هشدار دهنده...» و دیگری به طور صریح رویکرد نیروهای مسلح را زیر سؤال میبرد و جانفشانی آنها را ملکوک میکند: «بر ضرورت خروج نیروهای نظامی از امور بنگاهداری و فعالیتهای اقتصادی و تمرکز آنها بر امور مربوط به حوزههای مستقیم مرتبط با امور نیروهای مسلح تأکید میشود.» آیا طرح این ادعا (حتی اگر درست باشد) بلافاصله پس از جانفشانی و ایثار کمنظیر آنان در دفع فتنه اسرائیل و امریکا و شهدای گرانقدری که در این راه تقدیم کردند، میتواند خیرخواهانه و در راستای تقویت امنیت باشد؟! طرح چنین اتهامی بعد از اینکه فرماندهان عالیرتبه تمام هستی خود را نثار امنیت پایدار ایران عزیز کردند، قطعاً شرافتمندانه نیست و از قدرشناسی اولیه جز ظاهری باقی نمیگذارد.
۳ ـ در این بیانیه هر چند به امری آشکار یعنی متجاوز بودن اسرائیل و امریکا اذعان شده است، اما در چندین فراز از آن، سیاست ایران در حوزه بینالملل مورد هجمه قرار گرفته، به نوعی که گویا دولت و ملت ایران راهی جز تجاوز برای متجاوزان باقی نگذاشتهاند: «سیاست خارجی منجمد...»، «اتخاذ سیاستهایی نوین در جهت ایجاد و گسترش روابط بینالمللی بر مبنای تنشزدایی»، «عبور کمهزینه از این شرایط بدون گسترش روابط بینالملل از یک طرف...»، «توصیه مؤکد ما آن است که برای خروج از شرایط به وجود آمده، مسیر دیپلماسی و مذاکره سازنده با امریکا و اروپا فعال شود و از بروز مجدد جنگ و تداوم فشارهای اقتصادی جلوگیری شود» و... این عبارات به آن معناست که ایران آنگونه که شایسته بوده از دیپلماسی بهره نگرفته، بنابراین چنین عاقبتی رقم خورده است، بر این اساس به نظر میرسد از دیدگاه آقایان هیچ ایرادی به سیاست خارجی امریکا و اروپا در دفاع تمامقد از پایگاه نژادپرستی وارد نیست، زیرا اگر وارد بود «تهیهکننده بیانیه» باید توصیههایی نیز به دولت آقای پزشکیان در صیانت بیشتر از مصالح ملت ایران در مذاکرات و به طور کلی در عرصه دیپلماسی میکرد، مگر نه آنکه در میانه مذاکره، امریکا و اسرائیل، برنامه حمله به ایران را که از مدتها قبل تدارک دیده شده بود به اجرا گذاشتند؟! خوشبختانه در هر دو تجربه تلخ دیپلماتیک اخیر، اصلاحطلبان مذاکرات را دنبال میکردند. معلوم نیست به چه دلیل بیانیهنویس هیچ ایرادی به دیپلماسی امریکا و اروپا وارد نمیبیند تا به دولت آقای پزشکیان توصیه کند مراقب بدعهدیها، پیمانشکنیها و از پشت خنجرزدنهای متجاوزان باشد، به ویژه آنکه به اذعان بیانیه، متجاوزان خیال خوش تجزیه ایران عزیزمان را نیز دنبال میکردند. در مواجهه با چنین دشمنانی آیا شرافتمندانه است که حملات را متوجه نیروهای مدافع کشورمان- چه در عرصه دیپلماسی و چه عرصه نظامی- کنیم؟ چرا مشخص نمیکنید ویژگی سیاست خارجی منجمد مورد انتقاد بیانیه چیست و چرا امریکا و صهیونیستها نیز آن را مطلوب خود نیافتند و به آن حملهور شدند؟
۴ ـ در جایجای بیانیه این گونه القا شده است که اگر به مذاکره سازنده؟! تن ندهیم، تهدید جدی متوجه ایران خواهد بود و حتی تمامیت ارضی کشور به مخاطره خواهد افتاد. این به آن معناست که اگر به مطالبه غیرمشروع دشمن به قول شما در «مذاکره سازنده»؟! تن ندهیم، از طریق جنگ وادار به پذیرش آن خواهیم بود، بنابراین بهتر است به این زورگویی در مرحله مذاکره تن دهیم والا آن بر سر ملت ایران خواهد آمد که در تاریخ نمیتوان سراغ گرفت! این تلاش برای ایجاد رعب در دل راستقامتان این دیار در حالی صورت میگیرد که چند روزی بیش از درس تاریخی ملت ایران به متجاوزان نمیگذرد. به عبارت دیگر متجاوزانی که حتی ۱۲ روز نتوانستند در برابر حملات متقابل ایرانیان تاب آورند و پرچم آتشبس برافراشتند، اکنون در تصور آنند به کمک جنگ روانی سنگین، حتی در داخل ایران، مجدداً از طریق به اصطلاح مذاکره خواستههای زیادهطلبانه خود را دنبال کنند، البته تهران نیز به رغم اعتقاد راسخ به اینکه هیچ اعتمادی به غرب نیست، صرفاً بر اساس احترام به افکار عمومی به دیپلماسی باز خواهد گشت و بر حقوق خود از این طریق تأکید خواهد کرد، اما این بار با پیششرطهایی که قلدران عالم تصور نکنند ملتها را میتوانند بازیچه قرار دهند.
۵ ـ در فرازی از توصیههای نویسنده بیانیه با صراحت این گونه عنوان میشود که در صورت وجود آزادی در ایران علت بهوجود آمدن شرایط کنونی و چگونگی خروج از آن از سوی صاحبان اندیشه مشخص خواهد شد. این به آن معنی است که ریشه و محرک همه جنایات تجاوزکاران را باید در ایران جست! عجبا! یعنی اگر بیانیهنویس آزادی بیان داشت، ثابت میکرد که هیچ گناهی متوجه امریکا و پایگاه نژادپرستی و حامیان اروپایی آنان نیست، بنابراین مشکل اصلی فقدان آزادی است که نویسنده بیانیه نتوانسته همه مکنونات قلبی خود را بیان دارد و امریکا را بیش از این تطهیر کند و الا اگر معتقد بود ترور دانشمندان جنایت علیه بشریت است، حمله به مراکز فعالیتهای هستهای صلحآمیز نقض آشکار قوانین بینالمللی است و... مشکلی در بیان آن نداشت. خیر، از نگاهی ویژه به سردمداران سرمایهداری جهانی، کدخداگری امریکا هر چه را ایجاب کند باید در چارچوب «مذاکراتی سازنده» به آن تن داد و الا به حق! ملت ایران مورد تجاوز قرار خواهد گرفت.
سلیمینمین در پایان خطاب به امضاکنندگان بیانیه اظهار امیدواری کرده است به بهانه نفی نگاههای افراطی که وظیفهای خطیر است، به وادی ترویج نگاهی تفریطی نیفتیم و منافع ملی را هرگز قربانی گرایشهای حزبی و گروهی نسازیم، زیرا هر نوع فرصتطلبی در این شرایط گناهی نابخشودنی خواهد بود.