جوان آنلاین: سارق سابقهدار که در یکی از سرقتهایش ناکام مانده بود، وقتی در ترافیک خیابان با بوقهای ممتد یکی از رانندگان روبهرو شد با شلیک گلوله او را فلج کرد. متهم که بهخاطر سرقتهای سریالی هم تحت تعقیب بود با دستگیری یکی از همدستانش به دام افتاد.
چندی قبل صدای شلیک چند تیر در یکی از خیابانهای شهرستان بهارستان در جنوبغربی تهران به گوش رهگذران و رانندگان خودروهای عبوری رسید. مرد جوانی با کلت کمری راننده خودروی سواری را هدف قرار داد و بعد سوار خودرویش شد و به سرعت از محل فرار کرد.
بوق خونین
رهگذران با دیدن این صحنه به سرعت به کمک راننده خودرو شتافتند و مشاهده کردند مرد جوانی پشت فرمان خونین افتاده و در یک قدمی مرگ قرار دارد. همزمان با انتقال مرد زخمی به بیمارستان، تیمی از مأموران پلیس برای بررسی حادثه وارد عمل شدند و تحقیقات خود را آغاز کردند.
شاهدان حادثه اعلام کردند مرد زخمی در ترافیک خیابان برای حرکت خودروی جلویی خود بوق میزند و همین بوق راننده خودروی جلویی را عصبانی میکند و او با کلت کمری مرد جوان را پشت فرمان خودرویش هدف قرار میدهد و سپس به سرعت فرار میکند.
در حالی که تحقیقات درباره این حادثه ادامه داشت به مأموران پلیس خبر رسید مرد زخمی با تلاش تیم پزشکی از مرگ نجات پیدا کرده است. بدین ترتیب پس از بهبودی مرد جوان، مأموران از وی تحقیق کردند.
شاکی در توضیح ماجرا گفت: «خیابان شلوغ بود و با خودرویم دقایقی پشت چراغ قرمز مانده بودم که چراغ سبز شد. همه راه افتادند، اما راننده خودروی جلویی با تلفن همراهش صحبت میکرد و من احتمال دادم که دوباره چراغ قرمز شود، به همین دلیل چند باری بوق زدم که حرکت کند. در همین لحظه راننده از خودرویش پیاده شد و به سمت من آمد، اما تصور نمیکردم او قصد کشتن مرا داشته باشد. او خیلی عصبانی بود و ناگهان اسلحه کمری به سمت من گرفت و چند تیر شلیک کرد که یکی از تیرها به من اصابت کرد. هرچند از پرتگاه مرگ نجات پیدا کردهام، اما پزشکان میگویند تیر در قسمتی از نخاع گیر کرده و باعث شده قسمت راست بدنم فلج شود.»
وی ادامه داد: «من اصلاً مرد مسلح را نمیشناختم و نمیدانم چرا او بهخاطر یک بوق مرا فلج کرد و الان از او شکایت دارم.»
چهرهنگاری
با شکایت مرد جوان، مأموران تحقیقات خود را برای شناسایی مرد مسلح ادامه دادند. گفتههای شاهدان و بررسی دوربینهای مداربسته محل صحت حادثه خونین را تأیید میکرد. از سوی دیگر در بررسیهای بعدی مأموران متوجه شدند پلاک خودروی مرد تیرانداز مخدوش است و وی به این شیوه ردی از خود بهجا نگذاشته است. با به دست آمدن این اطلاعات، مأموران احتمال دادند متهم مجرم سابقهداری است و به همین دلیل هم پلاک خودرویش را مخدوش کرده است. بنابراین مأموران با کمک شاکی و شاهدان صحنه تیراندازی چهره مرد تیرانداز را بازسازی کردند و سپس چهره به دست آمده را با عکسهای آلبوم مجرمان سابقهدار تطبیق دادند که مشخص شد مرد تیرانداز یکی از متهمان سابقهدار به نام بهزاد است.
بدین ترتیب چهره به دست آمده را به شاکی نشان دادند و مشخص شد بهزاد که چندین سابقه سرقت در پروندهاش ثبت شده همان متهم فراری است که مرد جوان را بهخاطر بوق زدن با شلیک گلوله فلج کرده است.
بازداشت
با شناسایی متهم مشخص شد وی پس از آزادی از زندان دوباره دست به سرقتهای سریالی زده و از مدتی قبل هم تحت تعقیب مأموران قرار دارد. مأموران در ادامه به محل زندگی بهزاد رفتند، اما دریافتند وی محل زندگیاش را تغییر داده و به تهران آمده است و با تشکیل یک باند سرقتهایش را در پایتخت ادامه میدهد. مأموران در نهایت مخفیگاه متهم را شناسایی و وی را بازداشت و به اداره پلیس منتقل کردند.
متهم در بازجوییها به تیراندازی و فلج کردن راننده خودروی سواری و سرقتهای سریالی اعتراف کرد. تحقیقات از متهم ادامه دارد.
گفتوگو با متهم
عصبانی شدم
متهم در بازجوییها ادعا کرد روز حادثه بهخاطر ناکام بودن در یک سرقت عصبانی بوده و به همین دلیل وقتی با بوق ممتد راننده عقبی روبهرو میشود اقدام به تیراندازی میکند.
بهزاد سابقهداری؟
بله، سابقه سرقت دارم.
روز حادثه قصد سرقت خودروی شاکی را داشتی؟
نه، اصلاً قصد سرقت خودروی او را نداشتم. اگر میخواستم خودرویش را سرقت کنم، پس از تیراندازی خودرو را سرقت میکردم.
با او خصومت داشتی؟
نه، هیچ خصومتی نداشتم. من او را نمیشناختم و برای اولین بار بود که در خیابان او را دیدم.
پس چرا به سمتش شلیک کردی؟
عصبانی شدم. آن روز هوا گرم بود و کلافه بودم، از طرفی خیابانها شلوغ و ترافیک هم سنگین بود. چند دقیقهای پشت چراغ قرمز بودم که یکی از دوستانم با تلفن همراهم تماس گرفت. در حال صحبت کردن بودیم که راننده پشتی مدام بوق میزد. بوقهایش در مغزم میپیچید و از طرفی هم ترافیک بود و جایی برای حرکت کردن نبود. راننده دستش را روی بوق گذاشته بود، به همین دلیل من خیلی عصبانی شدم و کلت کمری را که همراه داشتم از داخل خودرویم برداشتم و پیاده شدم و به سمتش رفتم و به او اعتراض کردم، اما او تصور میکرد من مقصرم و نه تنها عذرخواهی نکرد که رفتارش عصبانیتم را بیشتر کرد و به سمتش شلیک کردم.
به قصد کشتن او را زدی؟
نه، من قصد قتل نداشتم و فقط میخواستم او را ادب کنم، اما وقتی گلوله به او اصابت کرد و روی فرمان افتاد با خودم گفتم بیچاره شدم و مرد جوان را به قتل رساندم. از ترس فرار کردم، اما مدتی بعد فهمیدم که فوت نکرده و خیلی خوشحال شدم که قاتل نشدم.
برگردیم به سابقههایت، آخرینبار به چه جرمی دستگیر شدی؟
تمام سابقههای من سرقت است. سال ۹۷ به اتهام سرقت محمولههای کامیون همراه همدستانم بازداشت شدیم. آن زمان من عضو باند سرقتی بودم که محمولههای کامیونها را سرقت میکردیم. البته بیشتر سرقتهای ما محمولههای فرش بود. ما نیمههای شب در اطراف تهران با خودرو پرسه میزدیم و وقتی کامیونی را که بار داشت، میدیدیم به او اشاره میکردیم در عقب خودرو باز است یا قسمتی از بارت افتاده است. به این شکل راننده را فریب میدادیم و او هم توقف میکرد که دست پای او را میبستیم و کامیونش را با بارش سرقت و راننده را هم در محل خلوتی رها میکردیم. البته پس از تخلیه بار، کامیون را در مکان خلوتی رها میکردیم.
چه شد که در تهران دستگیر شدی؟
پس از این حادثه تصمیم گرفتیم در تهران سرقتهایمان را ادامه دهیم، چون احتمال دادم در محل حادثه زود شناسایی و گرفتار شوم. من همراه پدر، برادرم و چند نفر دیگر باند سرقتی را تشکیل دادیم و سرقت میکردیم. مدتی قبل یکی از همدستانم بازداشت شد و ما را لو داد. وقتی بازداشت شدم، مأموران فهمیدند من بهخاطر تیراندازی به راننده خودروی سواری در شهرستان بهارستان هم تحت تعقیب هستم.