تاریخ ایران آینهای است که وابستگی خاندان پهلوی به استعمارگران غربی را به وضوح نشان میدهد. از رضاخان ساختهشده انگلیس تا محمدرضای دستنشانده امریکا و امروز رضا پهلوی وابسته به صهیونیستها، این خاندان آلوده و غیرمردمی، از یکسو مظهر انواع مفاسد اخلاقی، اقتصادی و فرهنگی و از دیگر سو همواره ابزاری در دست بیگانگان برای مقابله با استقلال ایران بودهاند. در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه ائتلاف غربی صهیونی، رضا پهلوی با وعده بازگشت به سلطنت! هر آنچه توانست با رژیم صهیونی همکاری و همراهی کرد. اکنون که پس از شکست مفتضحانه امریکا و رژیم جعلی اسرائیل در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، در یک جنگ تمام عیار رسانهای برای فریب مردم ایران خیز برداشتهاند، واکاوی وابستگیها و وطن فروشی این خاندان بیش از پیش ضروری است.
۱- رضاخان، آغاز یک حکومت ساختگی و وابسته به بیگانه: اسناد تاریخی نشان میدهد که رضاخان نه یک قهرمان ملی، بلکه محصول طرح انگلیس برای تجزیه امپراتوری عثمانی و ایران بود. همانگونه که مصطفی کمال پاشا (آتاتورک) با حمایت انگلیس در ترکیه برسرکار آمد، قرار بود رضاخان را به ریاست جمهوری در ایران منصوب کنند، اما مقاومت روحانیت و مردم، آنها را مجبور به تغییر تاکتیک و تبدیل او به پادشاه و تأسیس سلسله پهلوی کرد.
با پایان یافتن نقش رضاخان، انگلیسیها او را آواره کرده و مانند دستمال مصرفشده به موریس تبعید کردند. جالب آنکه پوچی روابط خانوادگی در این خاندان تا جایی است که محمدرضای تازه به سلطنت رسیده به عنوان پادشاه ایران حتی برای تأمین مشروب و تریاک پدرش (تنها خواسته پدر از پسر) هم اقدام نمیکند و انگلیسیها به او اجازه چنین کاری را نمیدهند.
۲- محمدرضا، شاه چمدانبهدست و بازیچه امریکا: پس از رضاخان، نوبت به محمدرضا رسید که با حمایت و هدایت مستقیم امریکا به قدرت رسید. او که در حوادثی مانند کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ مشهور به شاه چمدان به دست و همیشه در حال فرار مشهور است، هیچگاه اراده مستقلی نداشته و امریکا از او به عنوان ژاندارم منطقه برای تأمین منافع خود، مقابله با شوروی و حفاظت از منافع رژیم صهیونیستی استفاده میکرد. بیعرضگی محمدرضا تا جایی بود که حتی ارتش ایران بدون اجازه او توسط مستشاران امریکایی کنترل و در مناقشات متعدد در آسیا به کار گرفته میشد.
با پیروزی انقلاب اسلامی و فرار شاه چمدانی، امریکا و متحدانش کوچکترین حمایتی از او نکردند و محمدرضا در سرنوشتی مشابه پدرش اجازه اقامت در امریکا و حتی کاخ خود در لندن را هم نداشت و در آوارگی و ذلت، در تلاش برای اخذ اقامت از این کشور به آن کشور ناکام مانده و سرانجام در مصر مرد.
۳- رضا پهلوی، آخرین بازمانده یک رؤیای وابسته: امروز، رضا پهلوی، با میلیاردها دلار ثروت غارتشده مردم ایران توسط پدرش، در غرب به عیاشی و نوکری سرویسهای جاسوسی غربی مشغول است. ولیعهد ناکام (که همسر و فرزندانش حتی فارسی را بهدرستی صحبت نمیکنند)، با گذاشتن کلاه یهود بر سرش، به دیوار ندبه یهودیها متوسل شده و با حمایت علنی از رژیم صهیونیستی، خود را به عنوان نوکر جدید صهیونیستها معرفی کرده، بیش از ۴۶ سال است که با فریب غربیها در آرزوی بازگشت به سلطنت است.
از ابتدای جنگ وحشیانه رژیم صهیونیستی در غزه تا امروز و هماکنون در تحرکات تروریستی و تجاوز آشکار ائتلاف امریکاییها و رژیم صهیونی به تمامیت ارضی ایران، او آشکارا به عنوان یک وطن فروش و لکه ننگ جامعه ایرانی از ائتلاف صهیونی- غربی حمایت کرده و خود را برای بازگشت به قدرت در صورت سقوط جمهوری اسلامی مهیا میکرده است. واقعیت این است که رضا پهلوی حتی در میان اپوزیسیون خارجنشین نیز کمترین محبوبیت را دارد و تنها با پولهای دزدیدهشده، خود را به عنوان رهبر اپوزیسیون مطرح میکند.
۴- چرا رؤیای بازمانده مزدوران محقق نمیشود؟
ملت ایران با تجربه تاریخی میداند که:
۱. خاندان پهلوی هیچگاه مستقل نبوده و هر یک گماشته یک دولت غربی بودهاند، از انگلیس تا امریکا و امروز صهیونیستها.
۲. این خاندان هرگز به دنبال منافع ملی نبودهاند، ثروتاندوزی و عیاشی (به قیمت سرسپردگی و نوکری اجانب) تنها دغدغه این خاندان بوده است.
۳. حتی غرب هم به مزدورانش اعتماد نداشته و ندارد، همانگونه که رضاخان و محمدرضا را پس از پایان مصرف دور انداختند، این سومی را فقط برای ایفای نقش در اپوزیسیون برای مقطع براندازی میخواهند.
تاریخ ایران زمین، خاندان پهلوی را به عنوان نماد وابستگی، مزدوری و بیاصالتی ثبت کرده است. امروز نیز پروژههای غرب و صهیونیسم برای بازگرداندن عناصر وابسته محکوم به شکست است. ملت ایران با هوشیاری، بار دیگر توطئههای دشمنان را خنثی خواهد کرد و به راه استقلال و عزت خود ادامه خواهد داد.