کد خبر: 1303613
تاریخ انتشار: ۳۱ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۶:۲۷
مرضیه بامیری

اینجا وسط تاریخ است. تاریخی نه از روز‌های تلخ و شیرینِ دور که نشانش فقط در کتاب‌های تاریخ و مستند‌های قدیمی پیدا شود. نه تاریخ دوری که صرفاً کتبی یا شفاهی برای ما نقل شده و ما فقط راوی این میراث بوده‌ایم. نه! این یک تاریخ عینی است از روز‌های خیلی نزدیک که یک ملت آن را تجربه کردند. یک روز نیمه‌های شب با صدای انفجار از خواب پریدند. سردرگم از اتفاقی که افتاده، فهمیدند رژیم اشغالگر صهیونیستی شبانه به کشورشان حمله کرده است. شروعش همین قدر ساده، اما هولناک بود. بدون مقدمه و در خواب دخترکان شهر و مادر‌هایی که پیش از آن توی گوش دلبندانشان لالایی خواندند. جنگ شده بود. تلخ و ترسناک! آخرین باری که مردم این سرزمین روز‌های ملتهب جنگ را تجربه کرده بودند، چهل سال قبل بود و حالا بچه‌هایی که واژه جنگ را فقط توی کتاب‌هایشان خوانده یا از معلم شنیده بودند، از نزدیک با آن روبه‌رو شدند. اما حالا وقتش رسیده کتاب‌های روایت جنگ را به‌روزسانی کنیم و جدید‌ترین نسخه‌اش را به مخاطب بدهیم. قضاوت این نسل و روایت این روز‌ها هم بماند برای آیندگانی که یک روز تاریخ این جنگ باشکوه را می‌خوانند. جنگی که میدانیم پیروزی با ماست، پرچم‌مان بالا و سرمان بلند است. ولی جنگ است دیگر! درد دارد. چقدر این روز‌ها همه چیز برایمان آشناست. پدر و مادر‌هایی که سال‌های نخست انقلاب را در بحبوحه یک جنگ هشت ساله گذرانده‌اند، حالا دوباره چراغ راه جوان‌ها شده‌اند. شب‌ها کودکان را آرام میکنند و می‌گویند جنگ که ترس ندارد. یعنی دارد، ولی نه ترسی که زندگی را تعطیل کند. آنها خوب بلدند چطور هنگام شنیدن صدای انفجار حواس بچه‌ها را پرت کنند و به کجا پناه ببرند. چسب زدن‌های پشت شیشه برای آنها یک خاطره کهنه است که دوباره در حال تکرار است. آنها خوب می‌دانند که نباید کنار دیوار و پنجره‌های شیشه‌ای بخوابند. می‌دانند چطور توکل کنند و به اعصابشان مسلط شوند. آنها راهی که ما تاکنون نرفته‌ایم را هشت سال تمام رفته‌اند. یاد گرفته‌اند می‌تواند جنگ باشد و بچه‌ها هم توی کوچه بازی کنند، جنگ باشد و جوان‌ها عروسی کنند، جنگ باشد و بچه‌های تازه به دنیا بیایند. عادی زندگی کردن وسط جنگ، بلد بودن میخواهد. اینکه بدانی شب دشمن نامرد، یک گوشه‌ای را می‌کوبد و صدای فعالیت‌های مداوم پدافند‌ها نمی‌گذارد بخوابی، ولی تو روز را پر انرژی زندگی کنی و خانواده را با همان شور مادرانه ات دور هم جمع کنی. زندگی در میانه جنگ یک سبک زندگی ست که باید بلد باشی. کم کم یاد میگیری هم بترسی، هم شجاع باشی. هم مراقب باشی، هم توی دل خطر بروی. اخبار جورواجور را بخوانی، ولی به موفقیت فکر کنی. کم‌کم میبینی همان جوان‌های داوطلب توی مساجد و پایگاه‌ها حالا توی شهر و خیابان دوباره داوطلب کمک هستند. حالا مردم سر معابر و چهارراه‌ها شانه‌های امن پلیس میشوند و به طور خودجوش گشت می‌زنند و جاسوس‌ها و خودفروخته‌ها را دستگیر می‌کنند. این روز‌ها مردم ما به همنوعانی که شهرشان را ترک کرده‌اند جا و مکان می‌دهند و آن یکی که یک ساعت نشده برادر پاسدارش را شهید کرده‌اند، پای کار مانده و نان گرم دست مردم می‌دهد. آری، اینجا ایران است.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار