جوان آنلاین: خیابانهای شهر، پر است از خاطرات کودکانی کوچک، اما خسته. روی دستهایشان، رد کار سخت کشیده شده. پسری با لباسهای کهنه، شیشه ماشینها را با تکهای پارچه، برق میاندازد. نگاهش از پشت شیشه، چشم در چشم رانندهای میشود که عجله دارد و تنها با تکان سری میرود. در همان نزدیکی، دختری با موهای ژولیده، دسته گلی را محکم گرفته و به هر رهگذری، تعارفش میکند. صداها در هم پیچیده؛ صدای کودکان دستفروشی که نام اجناسشان را فریاد میزنند، صدای پای عابران که بیاعتنا از کنارشان رد میشوند و حتی صدای خیابان، که روایتگر داستان کودکانی است که زودتر از موعد با تلخی زندگی روبهرو شدهاند.
این کودکان هر روز، بهجای بازی در پارکهای سرسبز، در خیابانها، بزرگ میشوند و هر کدامشان داستان متفاوتی دارند، داستانهایی که بیشتر اوقات در لابهلای سرشلوغی شهر، گم میشود، اما اگر لحظهای بایستیم و گوش کنیم، صدای آرزوهای خاموشی را میشنویم که در هیاهوی شهر محو شدهاست.
مواجههای تلخ، اما رایج
در میان دود، شلوغی و ترافیک شهر، کودکانی هستند که به جای بازی در خیابانها، با دستان کوچکشان شیشه ماشینها را پاک میکنند، گل میفروشند و بساطی کوچک برای فروش آدامس و شکلات برپا میکنند.
در نقطهای از شهر، یک راننده تاکسی، پشت فرمان نشسته، شیشه ماشین را پایین میدهد و نگاهی به پسری که با پارچهای کثیف مشغول پاک کردن شیشه ماشینهاست، میاندازد. او با لحنی غمگین میگوید: «هر روز در خیابانها میبینمشان. بعضیهایشان فقط چند ساله هستند، اما انگار زودتر از موعد بزرگ شدهاند. یکبار پسری که شیشه ماشین را پاک میکرد، گفت که باید خرج خانوادهاش را بدهد. دلم گرفت، اما نمیدانستم چه کمکی میتوانم بکنم.»
در نزدیکی یک چهارراه، یکی از رهگذران که خانم جوانی است، لحظهای مکث میکند تا دختری که گل میفروشد، سراغش بیاید. دخترک لبخند کمرنگی دارد و نگاهش خسته است. این خانم جوان میگوید: «هر وقت از کنارشان رد میشوم، احساس دوگانهای دارم. از یک طرف دلم برایشان میسوزد و از طرف دیگر نمیدانم اگر کمکی کنم، واقعاً به خودشان میرسد یا کسی پشت پرده از آن سوءاستفاده میکند.»
کودکان کار در بازار شهر هم هستند. صاحب یکی از مغازهها که این کودکان را هر روز میبیند، درباره تجربه خودش اینگونه توضیح میدهد: «چند تا از همین بچهها همیشه کنار مغازهام هستند. گاهی که کار کم دارند، میآیند و از من آب یا خوراکی میگیرند. میدانم که زندگیشان آسان نیست، اما جامعه به آنها توجهی ندارد.»
راننده اتوبوسی که روزانه با دهها کودک کار مواجه میشود نیز در این رابطه میگوید: «هر روز چندین کودک را میبینم که در ایستگاههای شلوغ، خوراکی یا لوازم کوچک میفروشند. بعضی از مسافران به آنها کمک میکنند، بعضی دیگر بیاعتنا میگذرند، اما چیزی که مرا ناراحت میکند، این است که این بچهها به جای بازی کردن، درگیر کار شدهاند.»
هر روز در خیابانهای شهر این کارگران کوچک دیده میشوند، اما کمتر کسی درباره زندگی و آیندهشان میپرسد. درحالی که آنها باید در مدرسه باشند و رؤیاهایشان را به حقیقت تبدیل کنند، اما جای دفتر و کتاب، بساط کوچکی در دست دارند و باید فکر نان شب باشند.
تلاش برای آیندهای بهتر
در این بین، نهادهای مسئول تلاش دارند با اجرای طرحی جدید، این کودکان را از چرخه کار در خیابان خارج کنند. علیرضا محمدی، معاون سلامت اجتماعی سازمان بهزیستی استان تهران، درباره روند اجرای این طرح توضیح میدهد: «طرح ساماندهی کودکان کار با مشارکت شهرداری، اداره کل امور اتباع، سازمان ثبت احوال و سایر دستگاههای مسئول اجرا میشود. در این طرح، کودکان در موقعیت کار و خیابان شناسایی و جذب میشوند، اما برخلاف مدلهای جمعآوری سالهای گذشته که با شکست مواجه شدند، دیگر از آن شیوهها استفاده نمیکنیم.»
این طرح که با رویکرد خانوادهمحور اجرا میشود، بر بازگرداندن کودکان به محیط خانواده تمرکز دارد. محمدی با اشاره به این موضوع ادامه میدهد: «مددکاران اجتماعی بهدنبال شناسایی خانواده کودک هستند و در صورتی که خانواده شناسایی شود، کودک به خانواده تحویل داده میشود. همچنین از والدین تعهد گرفته میشود که کودک دیگر در موقعیت کار یا خیابان قرار نگیرد.»
بدون شک اما، این تعهد تنها کافی نیست. بسیاری از خانوادههای این کودکان با مشکلات مالی دستوپنجه نرم میکنند و بازگرداندن کودک بدون حمایت کافی میتواند به تکرار چرخه کار کودک منجر شود. به همین دلیل، معاون سلامت اجتماعی بهزیستی توضیح میدهد که اگر خانواده نیازمند باشد، وارد فرآیند حمایتی میشود که توسط بهزیستی و کمیته امداد امام خمینی (ره) پیگیری خواهد شد.
از اسفند سال ۱۴۰۲، این فرآیند در تهران آغاز شده و تاکنون توانسته حداکثر جذب و ساماندهی کودکان کار را انجام دهد. محمدی میگوید: «بیشتر این کودکان از اتباع بودهاند و ۸۵ درصد آنها را اتباع تشکیل میدادند.» او اضافه میکند که اتباع دارای اقامت قانونی همانند شهروندان ایرانی ساماندهیشده و خدمات حمایتی دریافت کردهاند و ساماندهی اتباع غیرقانونی نیز از طریق ادارهکل امور اتباع پیگیری شدهاست.
معاون سلامت اجتماعی سازمان بهزیستی استان تهران همچنین اعلام میکند که تاکنون ۴ هزار کودک کار در موقعیت خیابان ساماندهی شدهاند. او با اشاره به ضرورت اجرای این طرح میگوید: «موفق شدیم این ساماندهی را با رویکرد خانوادهمحور اجرا و حمایت از کودک را در بستر خانواده دنبال کنیم.»
پویشی برای آگاهی و حمایت
در ادامه تلاشها برای کاهش تعداد کودکان کار در خیابانهای شهر، سازمان بهزیستی از تاریخ ۲۱ خرداد، پویش «نه به کار کودک» را آغاز میکند؛ اقدامی که با هدف آگاهسازی جامعه و کاهش آسیبهای اجتماعی مرتبط با کار کودک طراحی شدهاست.
طبق ماده ۳ قانون حمایت از اطفال و نوجوانان، کار کودکان در موقعیت خیابان یک وضعیت مخاطرهآمیز و مصداق آسیب اجتماعی محسوب میشود. با این حال، این مسئله همچنان به عنوان یکی از چالشهای بزرگ جامعه باقی مانده و راهکارهای عملیاتی و فرهنگی برای کاهش آن، به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفتهاست.
یکی از اهداف اصلی این پویش، حساسسازی جامعه نسبت به حقوق کودکان است. طبق اعلام سازمان بهزیستی، این حقوق شامل مواردی، چون حق آموزش و تحصیل، حق بازی و اوقات فراغت، حق بهداشت و سلامتی، حق رشد و حق مصونیت از سوءرفتار و بهرهکشی میشود.
بسیاری از کودکان کار، از دوران کودکی خود محروم شدهاند و با شرایط سخت زندگی دستوپنجه نرم میکنند. به همین دلیل، این پویش تلاش میکند تا جامعه را نسبت به آسیبهای ناشی از کار کودک آگاه کند و بستری برای تغییر نگرش عمومی فراهم آورد.
یکی از محورهای اصلی این کارزار رسانهای، آموزش نحوه مواجهه درست با کودکان کار است. بسیاری از مردم هنگام دیدن کودکان کار احساس همدردی دارند، اما نمیدانند که چگونه باید واکنش نشان دهند. این پویش تلاش میکند تا رفتارهای مسئولانه و مؤثر را به شهروندان آموزش دهد، بهگونهای که به کاهش چرخه کار کودک در خیابان کمک کند.
علاوه بر ایجاد آگاهی عمومی، سازمان بهزیستی در این پویش خدماتی را که برای کودکان کار و خیابان ارائه میدهد، به مردم معرفی خواهد کرد. این خدمات شامل حمایتهای اجتماعی و اقتصادی است که میتواند به بهبود شرایط زندگی این کودکان و خانوادههایشان کمک کند.
تلنگری که باید به عمل تبدیل شود
کودکانی که امروز در خیابانها دیده میشوند، آیندهای مبهم دارند، اما شاید پویش «نه به کار کودک» بتواند تلنگری باشد برای جامعه؛ تلنگری که فراتر از آگاهی، به تغییرات واقعی و حمایتهای پایدار منجر شود. بیتردید موفقیت این پویش وابسته به همراهی مردم، سازمانهای اجتماعی و نهادهای دولتی است.
خیابانها نباید جای کودکان باشد. بازی و آموزش، حق هر کودک است. اگر امروز این معضل را نادیده بگیریم، فردا با نسلی روبهرو خواهیم شد که فرصت رشد، یادگیری و رؤیاپردازی را از دست دادهاست.
شاید وقت آن رسیدهباشد که دیگر فقط از کنارشان نگذریم. وقت آن رسیده که هر فرد، نه فقط با همدردی، بلکه با آگاهی و اقدام، در مسیر تغییر قدم بردارد.
آیا این پویش میتواند جرقهای باشد برای پایانی که همه آرزو دارند؟ شاید پاسخ به این سؤال، نه در متن گزارش، که در رفتارهای روزمره ما نهفته باشد.