فردی به نام محمد صدر عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در مصاحبه با مشاور وزیرخارجه (مجری مصاحبه با افراد هیجانی) گفته است «رئیسی را اسرائیل ترور کرد و اطلاعات پدافندی کشور را نیز روسیه در اختیار اسرائیل گذاشت». همزمان فایل قدیمی (۱۴۰۱) علی مطهری نیز که با یک مجری نادان دیگر مصاحبه کرده منتشر شده است که در آن گفته: «ما از اول هدفمون ساخت بمب بود (مجری: هدف کی؟ مطهری: کل نظام) ولی، چون لو رفت دیگه نشد تمومش کنیم.» و مجری میگه «این چیزها [که من بعداً با اراده خودم میخواهم منتشر کنم]برای امنیت ملی کشور تبعات ندارد؟» و مطهری میگوید «حالا کسی که به حرف ما توجه ندارد»! اما ترامپ حالا در ۱۴۰۴ سخنان مطهری را با تیتر «اعتراف رسمی ایرانیها» و با عنوان «نایب رئیس مجلس ایران» در حساب خودش منتشر میکند. مطهری یا به دروغ میگوید کسی به او توجه ندارد، یا با نافهمی مفرط سخن میگوید یا با زرنگی برای اینکه این حرفهایش به دست دشمن بیفتد. از این سه خارج نیست. در نادانی و نابالغی مطهری همین بس که پس از انتشار سخنانش در حساب ترامپ، خودش را یک فرد عادی بدون هرگونه مسئولیت در حوزه هستهای معرفی کرده که حرفهایش نمیتواند دلیلی برای تصمیم نظام بر ساخت بمب اتم باشد! خب اگر تو یک همچو آدم بیخودی هستی، چرا مصاحبه میکنی و چرا از جانب کل نظام حرف میزنی؟! و هیچ دلیلی بهتر از نابالغی تو که حرفهایت قابلاستناد نیست از همین تأیید و تکذیبت نیست.
مسئله اصلی اینجاست که این دو نفر هیچگاه در حدی و در محدودهای نبودهاند که به اطلاعاتی اینچنین دسترسی داشته باشند. دلیل؟ بهخاطر همین بیعقلی و زدن حرفهای هیجانی و شوق دیدهشدن. البته در ایران حتی مسئولان ردهبالا معمولاً برخی اسرار مگو را به شکل هیئتی و در جمع زن و بچه و دوست و ... با کمی چشم و ابرو بالا و پایین انداختن شرح بسیط میدهند. از طرفی برخیها تا در یک مسئولیت مهم قرار دارند، دهانشان هفتاد تا قفل خورده است، اما هرگاه از آن مسئولیت کنار گذاشته میشوند چندتا مجری همتراز خودشان- در بیعقلی- پیدا میکنند و آن هفتاد قفل را که باز میکنند هیچ، هفتاد بلندگوی گوشخراش هم نصب میکنند.
رئیس قوه قضائیه که گاهی به دادستان برای برخورد با برهمزنندگان امنیت ملی دستوراتی میدهد- که در بیشتر موارد نیازی به خیلی از این دستورات نیست- اینجا اتفاقاً باید صریحتر باشد. اگر عدهای در کشور اجازه دارند هر حرف راست یا دروغی را علنی کنند، این هم باید مشخص شود و این عده و ویژگیهایشان و فهرست نامهایشان منتشر شود. آقای اژهای در حساب ایکس خود از روزنامهنگاران خواسته اگر نظری درباره تغییر قانون قدیمی مطبوعات دارند، بدهند. من با ۳۵ سال سابقه حضور بدون انقطاع در تحریریه و تدریس روزنامهنگاری تقاضا دارم قانون را بهنحوی تغییر دهید که اگر کسی- هر کس که از راه رسیده- میتواند یک میکروفون را روی میز بگذارد و مصاحبههای آنچنانی که گفته شد، تولید کند و مشمول قانون مطبوعات- و علیالحساب و بر حسب ظاهر هیچ قانون دیگری- نشود، سردبیر یک روزنامه رسمی هم که محصول کارش در همفکری با یک تحریریه و زیر نظر انواع قوانین تولید میشود، از همان مقدار آزادی برخوردار باشد. اگر این آزادی، گران است، دستکم قانون مطبوعات را به هر انتشاری که شبیه کار روزنامهنگاران است، ارتقا دهید.
انتشار اینگونه مصاحبهها بار دیگر نشان داد که اتفاقاً رسانههای رسمی و تلویزیون و روزنامههای معروف جای مناسبتری برای فرونشاندن عطش شهوتآلود دیدهشدن سیاسیون هستند و اگر قرار است قانون مطبوعات و رسانهها ارتقا داده شود باید این امکان به آنان داده و زمینههای آزادی بیشتر فراهم شود و از دیگران گرفته شود.
سردبیر