جوان آنلاین: محمد منان رئیسی، در کانال شخصی خود در پیامرسان ایتا نوشت: حکایتی از تواضع و بندگی مرحوم آیتالله بهجت به نقل از فرزندشان: هفت بار رساله آقا را بیاسم چاپ کردیم. راضی نبودند اسمشان را بنویسیم. وقتی هم که با اصرار زیاد راضی شدند، فقط اجازه دادند بنویسیم: «العبد، محمدتقی بهجت»، آن هم با اکراه. کتاب مناسک حج ایشان را که چاپ کردیم، نوشتیم: «آیتالله بهجت»؛ خیلی جدی در حضور بزرگان توبیخمان کرد!
هنگامی که رسالهاش چاپ شد، یک روز مرا کنار کشیدند و فرمودند: «علی آقا! تو هرکسی میخواهی باشی باش! میخواهی حجتالاسلام باشی باش! میخواهی آیتالله باشی باش! میخواهی آیتاللهالعظمی باشی باش! میخواهی مرجع تقلید باشی باش! میخواهی اعلمفقها هم باشی، هیچ مانعی ندارد. پدرت یک طلبه معمولی بیشتر نیست!» میفرمودند راضی نیستم دربارهام سخنی بگویی یا خدای ناکرده، در فکر تبلیغ و جذب کسی باشی، رساله را هم به کسی نده!
ردپای این مشی عابدانه را در معماری و شهرسازی اسلامی ایرانی نیز میتوان مشاهده نمود، به نحوی که ادب معمارانه، هم در فرم و ارتفاع و هم در تونالیته و رنگبندی شهر رعایت میشد تا در چنان شهر متواضعی، با سکوت کالبدی سایر ابنیه، صرفاً بیوت الهی و بقاع متبرکه امکان تشخص و رفعت بیابند. به این ترتیب، چنان شهر متواضعی، زمینهای بود برای تجلی معمارانه ادب الهی: «یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُم فَوْقَ صَوْتِ النَّبی:ای مؤمنان! صدایتان را بلندتر از صدای پیامبر نکنید.» (حجرات/۲.)