جوان آنلاین: تصور ما درباره مهندسی معکوس عموماً این طور است که دستگاه یا ماشینی در اختیارتان قرار میگیرد و شما قطعات آن را باز میکنید و با استفاده از تواناییهای فنی مجموعه و بهرهگیری از تخصصهای مختلف از مهندسی متالوژی تا مکانیک، الکترونیک و نظایر آن دستگاه یا ماشین را بازطراحی میکنید، اما شاهکار واقعی آنجاست که سفارشدهنده به خاطر تحریم و قیمت بسیار بالای دستگاه نتواند عملاً دستگاه را در اختیار شما قرار دهد بلکه تنها موجودی و آورده او فیلمی از آن دستگاه باشد که در پلتفرمی مثل یوتیوب دیده است. اینکه مجموعهای کوچک در یک شهرستان بتواند از روی یک فیلم دست به مهندسی معکوس بزند و آن دستگاه را بسازد، قابل اعتنا و تحسین است. گفتوگوی ما با امین پاشایی جوان ۳۱ ساله بروجردی، متخصص آیتی و پژوهشگر و صنعتگر در حوزه هوش مصنوعی و مهندسی معکوس به این مباحث و روند رشد او و شرکت متبوعش در فضای بازار کار میپردازد.
وقتی به عنوان یک مخاطب با کلمه مهندسی معکوس مواجه میشوید، خواهناخواه یاد تحریم و همکاری نکردن کشورهای دیگر و از طرفی تلاش مجدانه و قابل تحسین برای عبور از این تنگناهای آزاردهنده میافتید. این سالها ما بارها در رسانهها شنیدهایم که پژوهشگران، صنعتگران و مبدعان در این کشور توانستهاند فناوریهای مختلفی را با استفاده از مهندسی معکوس بومیسازی کنند. قبل از اینکه وارد این بحث شویم میخواهم ببینم به عنوان یک دانشآموخته آیتی چطور شد وارد این حوزه شدید؟
اولین فعالیت من در بازار کار به صورت جدی روی طراحی سایت بود، چون متناسب با رشته تحصیلیام بود و اول از همه در این زمینه ورود کردم. آن موقع به صورت فردی این کار را انجام میدادم.
چه سالی؟
سال ۱۳۹۲ بود که کار طراحی سایت را به صورت سفارشهای شخصی و شرکتی افرادی که نیاز به سایت داشتند، آغاز کردم.
چند سال در کار طراحی سایت بودید؟
سهچهار سال در این فضا بودم، اما به واسطه آشناییای که در همین بازار کار و فعالیت صورت گرفت، وارد مجموعهای تولیدی شدم که طبیعتاً فضایی جدید و ناآشنا برای من بود.
از چه نظر؟
در نظر بگیرید که در یک رشتهای تحصیل کرده و یکسری مهارتها را به دست آوردهاید، مثلاً ما در رشته آیتی بودیم و بر مهارتهای نرمافزاری و دانش حوزه کاری خودمان تسلط داشتیم، البته در پرانتز بگویم که دانشگاه رفتن صرفاً باعث به دست آوردن مهارت نمیشود، به ویژه اینکه در نظر بگیریم سرفصلهای دانشگاهی ما خیلی قدیمیتر از آن چیزی است که بازار کار ما به آن نیاز دارد. به خاطر همین دانشجو باید خودش آموزشها و فعالیتهای جداگانه داشته باشد، وگرنه به جایگاه قابل اتکایی در فضای بازار امروز نمیرسد.
آن مجموعه تولیدی چه بود؟
تولیدکننده کابین آسانسور. وقتی وارد این مجموعه شدم دیدم به صورت اتوماتیک یکسری عارضهها و مسائلی در کار پیش میآید و تکرارشونده است. اولین عارضه این بود که فرض کنید مشتری وارد مجموعه ما میشد و میخواست سفارش کابین آسانسور بدهد. ما مجموعهای از کارهایی که قبلاً انجام شده بود در مانیتور به مشتری نشان میدادیم.
چند پروژه؟
حدود ۴۰۰-۵۰۰ پروژه قبلی. خب مشتری با خانواده یا خودش آمده بود و وقتی مینشست که کابین مورد علاقهاش را انتخاب کند، کاملاً گیج و آشفته میشد. گاهی این روند بسیار زمانبر بود و چهارپنج ساعت وقت ما و مشتری را میگرفت و بسیار خستهکننده و ملالآور بود. گاهی تنوع همین پروژهها اجازه نمیداد مشتری دست به انتخاب بزند.
ممکن است مثلاً در هر کدام از آن طرحها ویژگیهایی باشد که برای مشتری مطلوب باشد، یعنی از هر کدام بخشی را بپسندد.
دقیقاً همین طور است.
این اتفاقات حدود سال ۱۳۹۷ در شهرستان بروجرد اتفاق میافتد.
بله، استان لرستان. همان موقع به ذهن ما رسید که این مشکل باید حل شود و نمیتوان با این شیوه کار را پیش برد، به خاطر همین اولین شبیهساز هوشمند کابین آسانسور را طراحی کردیم که این کار را به صورت آنلاین انجام میداد. ما چه کار میکردیم؟ مشتری که میآید و میخواهد کابین انتخاب کند، وارد شبیهساز ما میشود و آنجا عنصرها و المانهایی که برای آسانسور است در اختیار او قرار دادهایم، یعنی در آغاز ما فضایی را که هیچ تزئینات و قطعهای ندارد، در اختیار مشتری قرار میدهیم و اجزایی را که در فضای اتاقک آسانسور استفاده میشود به تدریج در معرض دید او قرار میگیرد و مشتری متناسب با سلیقهاش اتاقک را میسازد.
میشود گفت به نوعی دست به شخصیسازی محصول زده و این حس خوشایند را به مشتری دادهاید که او در خلق محصول مشارکت دارد.
بله، میبینید که مثلاً مشتری میگوید سنگ کف اتاقک آسانسور من این شکلی باشد یا استیل بدنه من این طور باشد، ساده باشد یا طرحدار یا هر انتخابی که در این فضا از سوی سفارشدهنده انجام میشود. مشتری در نهایت سقف، ارتفاع، وزن و ظرفیت آسانسور را انتخاب میکند. وقتی همه این موارد انتخاب شدند، به محض انتخاب هر کدام از این آیتمها مشتری در همان لحظه تغییراتی که به واسطه همان نوع انتخاب در اتاقک اتفاق میافتد، به صورت آنلاین مشاهده میکند و خروجی کار را میبیند، از طرفی همزمان نمونههای ساختهشده مشابه آن کار را میبیند و میتواند دست به انتخاب بزند.
خب اشاره کردید که در شیوه قبلی که انجام میشد پروسه بسیار خستهکننده چهارپنج ساعته حاکم بود، اما در شیوه فعلی این زمان به پروسهای ۲۰ دقیقهای تا نیمساعته تبدیل شده است. اتفاقی که در این مجموعه صنعتی رقم زدید، مشکل فنی نبود، یعنی مجموعه شما ظرفیت فنی تولید اتاقک را داشت، مثل بسیاری از مجموعههای صنعتی که عملاً مشکل فنی ندارند بلکه شکست آنها یا ضعف در تولید و بازاریابی آنها که در نهایت میتواند به زمین خوردن و خروج آنها از بازار کار و عقبماندن از رقابت با رقیبان داخلی، منطقهای و بینالمللی ختم شود، از جنس ارتباط است؛ اینکه بتوان با مشتری به صورت بهینه وارد ارتباط شد و به او این حس را داد که مجموعه متعلق به اوست.
بله پازلی گمشده در ارتباط ما به عنوان یک مجموعه تولیدی و صنعتی با مشتریان بود.
چقدر از ورود شما به شرکت گذشته بود که به فکر طراحی چنین امکانی افتادید؟
به فاصله چند ماه این اتفاق افتاد.
طراحیاش چقدر طول کشید؟
حدوداً چهار ماه.
و تأثیرش در ارتباط شما با مشتریان، رضایت آنها و در نهایت فروش محصولات شرکت چه بود؟چون با این شیوه حتی نیازی به مراجعه حضوری هم نبود.
بله، اول از همه بحث زمان بود که برای یک مجموعه تولیدی بسیار حائز اهمیت است. وقتی این سیستم را راه انداختیم، زمان زیادی را توانستیم ذخیره و با طیف بیشتری از مشتریان در ارتباط باشیم و مشتریهای بیشتری را بپذیریم.
و سود بیشتری هم در انتظار بود.
بله. علاوه بر آن تولیدکننده به آرامش فکری نیاز دارد تا نخست بتواند مجموعه خود را به بهترین شکل اداره کند و بعد بتواند از این آرامش فکری در جهت خلق و توسعه محصولات جدید سود ببرد، بنابراین هر اندازه که فعالیتها با سهولت و نرمی بیشتری انجام شود، برای مجموعه تولیدی بهتر خواهد بود. موضوع دیگر توجه به خریدار است. شما باید به این موضوع فکر کنید که پروسه خرید بسیار مهم است. هرچقدر خریدار در روند خرید خود راحتتر باشد، بهتر میتواند تصمیم بگیرد و خاطره خوبی از آن خرید و نحوه تعامل با او در ذهنش بماند. چون ما در فضای سایبری وارد شدیم طبیعتاً مشتریهای این فضا را هم به جمع مشتریان خود اضافه کردیم. جالب است بگویم به واسطه اقدامی که انجام شد، فضاهای کار دیگری هم برای ما ایجاد و درهای دیگری گشوده شد.
چه فضایی؟
درست است که اتاقک آسانسور میسازیم، اما ما تولیدکننده سنگ یا دستگیرههای آسانسور یا اقلام جانبی آسانسور نیستیم ولی به واسطه فضای اینترنتی که ایجاد کردیم، شاید باورتان نشود شرکتهای تولیدکننده سنگهای طبیعی و مصنوعی در اصفهان که خیلی هم شرکتهای خوبی هستند با ما تماس گرفتند که شما در نتایج گوگل خیلی از ما بالاتر هستید، ما به شما کاتالوگ میدهیم شما به جای ما بفروشید.
یعنی در عرضه و فروش محصولات شرکتهایی که شما اجناس آنها را در فضای اتاقک آسانسور استفاده میکنید، جلوتر هستید؟
بله.
این اتفاق از چه سالی در مجموعه شما شروع شد؟
تقریباً از سال ۱۳۹۸ و تا امروز هم ادامه داشته است.
خیلی جالب است. خیلی وقتها تخصصهای مختلف کارشان را درست انجام میدهند، اما به همدیگر لینک نمیشوند. راجع به این تجربهتان بگویید. فرض کنید ما یک مهندس نرمافزار بیکار داریم که میتواند خلاقیت خود را در خدمت فروش بهتر یک مجموعه صنعتی قرار دهد و در آن سو یک مجموعه صنعتی که به لحاظ فنی توانایی تولید یک کالا را با بهترین کیفیت داراست، اما چون نتوانسته با اقتضائات دنیای جدید خود را تطبیق دهد دچار رکود شده است و میبینیم که این دو به همدیگر لینک نمیشوند تا از مزایای این همکاری بهرهمند شوند.
همین طور است. اتفاقاً راز رشد ما این بود که فضای فعالیت خود را محدود به خلق صرفاً یک محصول نکردیم. در مباحث مربوط به تولید و تحقیق، مبحثی وجود دارد که میگوید اگر شما وارد مباحث میانرشتهای میشوید، باید اقتضائات آن را پذیرا باشید. مباحث میانرشتهای یعنی شما در نقطهای قرار گرفتهاید که مثلاً از صنعت باید پارهای از اطلاعات را داشته باشید و در آن سو از بخش آیتی هم پارهای دیگر، از اشراف به دادهها و دیتاها، از طرفی فوت و فن فروش را بدانید و از روانشناسی آگاهی داشته باشید. ما در این نقطه که قرار میگیریم در واقع یک نقطه میانرشتهای است و اگر شما بتوانید در مجموعهتان از نیروهای درست و توانا در این نقطه استفاده کنید، در واقع گرههای مجموعه را خواهی گشود، چون همچنان که شما هم اشاره کردید، یک مجموعه صنعتی و تولیدی در دل همین روابط انسانی کار میکند و نمیتواند بگوید نه من یک کالای صنعتی تولید میکنم و با آن روابط کار ندارم.
حتی اگر کالای یک مجموعه تولیدی بسیار باکیفیت باشد، ارزیابی و بازخورد مردمی که از آن استفاده میکنند تعیینکننده است.
بله، شما نیرویی به مجموعهتان اضافه میکنید که اصلاً تخصص فنی و صنعتی ندارد، در حالی که شما یک مجموعه فنی و صنعتی هستید، اما همان فرد پیشنهاد و ایدهای میدهد که میتواند مجموعه شما را چند پله جلوتر ببرد. به خاطر اینکه ما به عنوان یک مجموعه که مثلاً اتاقک آسانسور تولید میکنیم، چه بخواهیم و چه نخواهیم در همان نقطه میانرشتهای ایستادهایم.
یک مثال در این باره میزنید؟
مثلاً ما نصابهایی داشتیم که میخواستند کابین آسانسور را در ساختمانها نصب کنند، این افراد کارشان را به صورت تجربی پیش برده و مهارتی را به صورت تجربی به دست آورده بودند و وقتی میخواستند کابین آسانسور را در چال آسانسور تعبیه کنند، اکثریت قریب به اتفاقشان برای نصب اتاقک آسانسور به شکل سنتی با استفاده از گچ و مواردی از این دست اندازهها را روی زمین به دست میآورند که در نهایت اتاقک را در چاه آسانسور قرار دهند، به شکلی که کابین درست در آن فضا قرار بگیرد و برخوردی صورت نگیرد، حتی در شهرهای بزرگ ایران هنوز با این شیوه کار را پیش میبرند، در حالی که این روش قدیمی خطا دارد و زمانبر است.
در واقع شما میخواهید بگویید فروش در یک مجموعه صنعتی روندی چندگانه است، یعنی باید حواست حتی به آن نصاب هم باشد، چون اگر او نتواند کار را به درستی پیش ببرد، چه بسا در فروش و رضایت مشتریها اثرگذار خواهد بود.
بله ما آمدیم شیوه اجرا و شاخصها را به صورت ماشینحساب طراحی و در اختیار نصابها قرار دادیم، البته اینکه میگویم ماشینحساب کلی زمان برد که ما بتوانیم چنین محصولی را برای نصب دقیق و بهینه کردن کار نصابها طراحی و اجرا کنیم. شیوه کار هم به این صورت است که نصاب ورودی یعنی اندازهها را در اختیار ماشینحساب و ماشین خروجی نهایی را در اختیار نصابها قرار میدهد.
این ماشینحساب، نرمافزار است؟
تحت وب بالا آمده است. ما اوایل کارمان فرض کنید کابین آسانسور را میفرستادیم به یک شهرستان، اما وقتی میخواستند نصب کنند، میدیدند که کابین در چاله آسانسور قرار نمیگیرد. حالا مشکل چه بوده؟ یا خریدار اندازهها را اشتباه ارسال کرده بود یا اشتباه در انتقال دستی اطلاعات از طرف ما بود. خلاصه ما در وضعیت بغرنج و تأسفباری گرفتار میشدیم که کابین آسانسور طراحی، اجرا، بارگیری و به یک شهرستان در فاصلهای هزار کیلومتری ارسال شده، اما عملاً قابل استفاده نیست. تصور کنید حتی اگر در بهترین حالت بین شما و مشتری درگیری پیش نمیآمد، بار با کلی هزینه مجدد به مبدأ برگردانده میشد و شما دوباره کابین را باید اوراق میکردید؛ پروسهای که زمانبر بود و نیروی شما را مشغول میکرد و سرمایهتان را از بین میبرد.
و امروز با یک تمهید نرمافزاری این مسئله از بین رفته است؟
دقیقاً.
چقدر توجه به خصلت میانرشتهایبودن زندگی و به تبع آن صنعت و تولید در فروش شما اثر گذاشت؟
خیلی تأثیر داشت. شما وقتی روندها را اصلاح میکنید، اولین چیزی که به عینه لمس میکنید، آرامش فکری است و وقتی این آرامش ذهنی را دارید، خود به خود آن را به بقیه به عنوان کارکنان مجموعه، مشتریان و نیروی انسانی هم منتقل میکنید.
روزی با یکی از استادان دانشگاه امیرکبیر صحبت میکردم. ایشان میگفت به عنوان دکترای مکانیک از کانادا به ایران برگشته بودم و در مجموعه عسلویه دست به کار شدم. این استاد میگفت طولی نکشید که حس کردم کارها در روندی درست پیش نمیرود و این موضوع سایه خود را بر روند پروژه انداخته است، اما نکته جالبی که این استاد در ارزیابی خود به آن رسیده بود، این بود که میگفت درک کردم اگرچه ما در یک مجموعه صنعتی و فنی هستیم، اما مسئله فنی نیست، ارتباطی و تعاملی است. میگفت کارگران و مهندسانی از هفت گوشه دنیا از کرهجنوبی و بنگلادش بگیرید تا لرستان، آذربایجان، کرمان و اقوام مختلف در آنجا جمع شده بودند، در حالی که فرهنگ، نگاه، عادتها، زبان و غذای این اقوام و ملیتها باهم سازگاری نداشت و طبیعتاً نمیتوانستند به درستی باهم تعامل داشته باشند و همین موضوع سایه خود را بر یک پروژه صنعتی میانداخت. این موضوع به قدری ذهن این استاد برجسته در حوزه مکانیک را به خود مشغول کرده بود که سیر مطالعاتی خود را به سمت مدیریت تغییر داده بود و در واقع توجه آن استاد به این موضوع جلب شده بود که چطور میتوان افراد را در یک مجموعه صنعتی مدیریت کرد و با آنها تعامل داشت که در نهایت به همافزایی منجر شود.
خیلی جالب است در شهرستانی که ما فعالیت میکنیم، مجموعههای بزرگتری که سرمایه در گردش بسیار بیشتری از ما دارند وجود دارند. این سالها به خاطر اینکه ما یکسری افراد با ویژگیهایی که برشمردم در کنار هم جمع کردیم و آن فضای تعاملی و همگرایی که اشاره میکنید، باعث شد مجموعههای دیگر که بزرگتر از ما بودند به ما رجوع کنند. شما در جریان قرار گرفتید که فعالیت تخصصی ما آسانسور است، با این حال، چون مجموعه توانسته است تعاملی خوب با پیرامون خود برقرار کند، مجموعههای صنعتی شهرستان برای حل مشکلات خود به ما مراجعه میکنند.
مثال میزنید؟
فرض کنید تولیدکنندهای به ما مراجعه و مشکل خودش را مطرح میکرد. ما متوجه میشدیم چه مسئلهای دارد که در نهایت این عارضهیابی و حل مسئله به ورود ما به عرصه مهندسی معکوس و تولید منجر شد. مثلاً ما موردی داشتیم که فردی به ما مراجعه کرد که واردکننده روستر قهوه بود. ما به واسطه دستگاه برش لیزر فلزات که داریم و از این نظر در استان محل فعالیتمان منحصربهفرد هستیم، توانستیم قطعهای را تولید کنیم که مورد نیاز آن واردکننده روستر قهوه بود.
چرا آن واردکننده نمیتوانست این قطعه را تأمین کند؟
این قطعه را به او نمیدادند. این فرد به ما مراجعه کرد و ما توانستیم این قطعه را برای او طراحی و تولید کنیم.
این روند به چه صورتی است؟
نیازمند بررسیها درباره متالوژی، جنس مورد و ابعاد فنی است که در این مختصر نمیگنجد، اما در عین حال خوشبختانه این قطعه تولید و در اختیار این فرد قرار گرفت و مشکلش هم در این باره مرتفع شد. بعد از اینکه ما این قطعه از روستر صنعتی قهوه را در اختیارشان قرار دادیم، متوجه شدیم اصلاً میتوانیم روستر قهوه را برایشان طراحی و بسازیم. بعد از بررسیها و طراحیهایی که صورت گرفت، ما به این نتیجه رسیدیم که میتوانیم این دستگاه را تولید کنیم و در حال حاضر دستگاه تولیدشده و از سوی آن فرد در حال گرفتن مجوزهای مربوط به سیب سلامت است.
پس شما مجری طرح بودید و به آن فرد در تولید دستگاه کمک کردید؟
همین طور است.
چرا خودتان تولید نکردید؟ به خاطر پایبندی به اخلاق؟
پیشنهاددهنده آن فرد بود و هم به لحاظ اخلاقی و هم به لحاظ اینکه حجم کار خودمان بالاست و اجازه نمیدهد ما این کار را انجام دهیم، وگرنه در مجموعه خودمان اگر کسی میتوانست و زمان و سرمایه لازم موجود بود، میتوانستیم با آن فرد که ایده دستگاه را به ما پیشنهاد داد، مشارکت کنیم. در حال حاضر دستگاه روستر قهوه از سایز ۵ تا ۱۵، ۲۰، ۳۰، ۶۰ و ۱۲۰ کیلو طراحی و ساخته شده و در حال گرفتن مجوزهای لازم است.
حتماً هم از حیث قیمت، پایینتر از دستگاههای وارد شده است.
بله هم از لحاظ قیمت و هم کیفیت. ما در طراحی و ساخت این دستگاه از نسخههایی که امروز از امارات، ترکیه و ایتالیا وارد میشود، رفع عیب کردهایم.
خب این ادعای بزرگی است. مشکل این دستگاهها چیست که رفع عیب کردید؟
مشکل مشترک این دستگاهها عمدتاً موقع خروج دود در زمان روست قهوه (روست قهوه به فرایند برشتهکاری دانههای قهوه گفته میشود. در این فرایند، دانههای سبز قهوه تحت حرارت قرار میگیرند تا به دانههای قهوهای معطر تبدیل شوند) است.
دقیقاً مشکل چیست؟
حالا بحث قدری فنی است، اما در حدی که بتوان در اینجا بیان کرد، وقتی پوست قهوه گرفته میشود، این پوستها از زیر میکسر که پایین میرود، دود در مخزن جمع میشود و این دود، هم در طعم قهوه اثر میگذارد و هم در آلودگی محیط. ما در بازطراحی این دستگاه فرایندی را طراحی کردیم که دود کردن موقع روست قهوه به یکچهارم رسیده است.
اینکه یک تولیدکننده چشمهای بازی داشته باشد و نیاز جامعه و اطراف خود را ببیند، به نظرم شرط مهمی است. خیلی از تولیدکنندهها عملاً با زمان، اقتضائات و تحولات زمانه خود ارتباط برقرار نمیکنند. مثل درخت گلابی داریوش مهرجویی که شخصیت اول فیلم یعنی نویسنده در آن به بنبست خورده است و نمیتواند بنویسد. باغبانها تقاضاهای متناقضی از او دارند. یکی میگوید درخت گلابی داخل آن باغ خانه را ببر، چون خشکیده است و باغبان دیگر به او میگوید نه! به درخت گلابی فرصت بدهیم، چون آن درخت قهر کرده و آن نویسنده سر آن دو باغبان داد میزند که راحتم بگذارید، چون من موضوع مهمتری دارم و آن نوشتن داستان است، در حالی که آن دو باغبان عملاً سوژه داستان را با او در میان گذاشتهاند، اما او متوجه اطراف خود نیست. در جهان ما بسیاری از تولیدکنندگان و کارآفرینهای قدر به خاطر اینکه از تحولات روز عقب افتاده بودند و اصرار داشتند به همان شیوه قدیمی خلق محصول کنند و به ذائقه و خواست بازار بیتوجه بودند، عملاً از بازار کنار گذاشته شدند. یک تولیدکننده میتواند بگوید من فقط اتاقک آسانسور میسازم، اما این منعطفبودن با حفظ آن دیسیپلین و عمل به تعهدات میتواند تولیدکننده را در موقعیت بسیار بهتری قرار دهد.
یک مجموعه یا حتی یک خانواده، شهر یا کشور نمیتواند از فضاهای پیرامونی خود غافل باشد. تصور کنید که اعضای یک خانواده اصرار داشته باشند فقط در چارچوب خانه باشند، خب این خانواده فلج خواهد شد. خانواده برای امرار معاش نیاز دارد پا را از آن منطقه بیرون بگذارد و وارد فضاهای مشترک تعاملی شود. مثلاً میبینید که کودک وارد فضای تعاملی مدرسه میشود و پای خود را از خانه بیرون میگذارد، پدر و مادر وارد فضاهای تعاملی میشوند، به انگیزه فراهم کردن زمینههای رفاه و تأمین معاش و خرید مایحتاج یا مثلاً همان کودک بعدازظهر پایش را باز از خانه بیرون میگذارد و با کودکان دیگر وارد بازی میشود. در مجموعههای تولیدی هم قضیه همین طور است. شما نمیتوانید خود را محصور در آن فضا کنید و اگر از روند تحولات و تغییرات عقب بمانید، مجموعهتان ورشکست میشود، اگر هم ورشکست نشود، در بهترین و خوشبینانهترین حالت باعث خواهد شد تولید و عرضه مجموعهتان به حدقل برسد. ما در مجموعه خودمان با اینکه کارمان بیشتر مکانیکی و فنی است، اما چشممان به قابلیتهای هوش مصنوعی بوده و خواستهایم خود را از این مقوله کنار نکشیم.
مشخصاً درباره هوش مصنوعی چه کردهاید؟
تحقیقاتی در این زمینه در حال انجام است و برخی از خدمات خود را با استفاده از هوش مصنوعی انجام میدهیم. هم در مجموعه خودمان و هم در خارج از مجموعه روی پروژههایی کار میکنیم که با هوش مصنوعی کار پیش میرود، چون کار تک و منحصر به فردی است من نمیتوانم درباره جزئیات این طرح توضیح دهم.
یعنی شما الان در مجموعه صنعتی خودتان از هوش مصنوعی استفاده میکنید که منحصربهفرد است؟
بله از تکنولوژی بینایی ماشین لرنینگ و دیپ لرنینگ استفاده میکنیم.
این تکنولوژی را مشخصاً در چه حوزهای به کار بردهاید؟
یک نمونه مربوط به رودخانه و سیلاب میشود. ما با هوش مصنوعی میتوانیم موارد حیاتی که مربوط به رودخانه و سیلاب میشود، آنالیز و مدیریت کنیم.
این هم یک شاخه دیگر برای تولیدکننده اتاقک آسانسور.
بله در شاخههای متعددی حضور پیدا کردهایم.
مثال میزنید؟
مثلاً دستگاه اتوماسیون پوستکن و قطعهکن مرغ را طراحی و به شرکتی که سفارش داده بود، ارائه کردیم.
مزیت این دستگاه نسبت به دستگاههای مشابه چیست؟
در واقع روند قطعهبندی را تسهیل کردیم. ما دستگاهی داشتیم که از ترکیه و آذربایجان وارد کشور میشد. کارش این بود که مرغ را تحویل میگرفت، پوست مرغ را میکند و در قطعات مورد نظر برش میداد. ما نمونه داخلی آن را برای شرکت سفارشدهنده ایرانی طراحی کردیم و به بهرهبرداری رساندیم و علاوه بر شهرستان مجاورمان، نمونههایی را به یک استان دیگر ارسال کردیم. این دستگاه با نصف قیمت نمونه خارجی امکانات بیشتری نسبت به دستگاه مشابه خارجی دارد.
میخواهم ببینم آیا نمونه مشابه خارجی دستگاه را برای شما میآورند، شما دستگاه را باز میکنید و بعد دست به مهندسی معکوس میزنید؟ روند کار به چه صورتی است؟
روند کار در دو حالت است؛ خدمتی که میخواهید ارائه کنید و دستگاهی که بسازید یا از قبل وجود داشته یا نداشته است. اگر وجود نداشته است عملاً یک ثبت اختراع جدید است، اما اگر دستگاه وجود داشته باشد، به دو صورت روی آن مهندسی معکوس انجام میدهیم. مواردی وجود دارد که امکان واردات دستگاه وجود دارد که طبیعتاً دستگاه در اختیار ما قرار میگیرد، اما مواردی هم وجود دارد که به خاطر شرایط تحریم یا به هر دلیل دیگر از جمله نرخ دلار و قیمت سنگین، امکان واردات و حضور فیزیکی دستگاه وجود ندارد. روی این حساب اکثر مراجعات مربوط به طراحی دستگاه در حالتی است که کسی دستگاهی ندارد یا خریداری نکرده، نهایتاً فرد فیلمی از یوتیوب یا جاهای دیگر پیدا کرده که فلان کشور این کار را انجام داده است. فیلم را برای ما میآورند و ما آن را بررسی میکنیم. خب فرایند هوش مصنوعی فرایندی زمانمند و باحوصله است. اگر کسی صبور نباشد، نمیتواند این روندها را طی کند، چون شما اول باید سوژهتان را بررسی کنید و کلی راجع به آن محصول تحقیقات انجام دهید، مثلاً روشن شود محصولی که شما در ویدئو میبینید، خروجی واقعی داشته یا نه صرفاً یک تصویر تبلیغاتی است؟ چون گاهی این محصولها فیک هستند، یعنی در عمل شدنی نیست و فقط یک نمونه تبلیغاتی از آن ساختهاند تا به واسطه آن صفحه یوتیوبی خود را بالا بیاورند و ویو و بازدید بگیرند، یعنی یک نیرنگ تمامعیار که ممکن است شما در دام آن بیفتید و ساعتها زمان و سرمایه خود را هدر بدهید، بنابراین نیاز به تحلیل دادهها وجود دارد که آیا امکان طراحی چنین دستگاهی وجود دارد یا نه. خب اگر واقعاً به این نتیجه رسیدید که طراحی دستگاه شدنی است، در آن صورت باید روی این موضوع متمرکز شوید که به چه نیاز دارید. طبیعتاً در درجه اول طراح میخواهید و بعد نیروهایی که در این زمینه کار کرده باشند، یعنی اگر بخش الکترونیک است، شما بتوانید از عهده آن بخش برآیید. اگر بحث مکانیک است، مکانیک بدانید. اگر بحث آب و مایعات است، خاصیت مواد و مکانیک سیالات را به طراحی محصول بکشانید. وقتی شما این افراد را کنار هم قرار دادید، در آن صورت میتوانید انواع تخصصها را کنار هم ببینید و هر بخش را با توجه به نقش بخشهای دیگر مثل اجزای یک پازل در مجاورت هم بچینید. در این صورت میتوانید طراحی خود را به صورت کامپیوتری انجام دهید و تمام قطعات را طراحی و اسمبلی کنید، چون فایدهای ندارد شما بروید دستگاه را بسازید و کلی دورریز ورق و قطعات بدهید و هزینه سنگینی کنید. این طراحی در آغاز باید در فضای کامپیوتری انجام شود. بعد از این مرحله بررسی میکنید که آیا روند کارکرد دستگاه درست است یا نه. اگر به جوابی روشن در این باره رسیدید، تازه میتوانید وارد مرحله ساخت دستگاه شوید. بعد وقتی شما وارد پروسه ساخت شدید، طبیعتاً دستگاه با خطاهایی روبهرو است که در آزمایشهای متعدد کارکرد دستگاه ظاهر میشود. اینکه میگویم این کار صبوری میخواهد به خاطر همین است، چون با وجود دقت زیاد مطمئناً زوایایی وجود خواهد داشت که از چشم شما پنهان ماندهاند، بنابراین باید آمادگی روبهرویی با این اشکالات و برطرفکردن آنها را داشته باشید. در این فرایند ممکن است روندهای باطلی هم داشته باشید، مثلاً متوجه شوید از فلان روند در این دستگاه استفادهای نمیشود یا مثلاً در شرایط کشور ما بهدردبخور نیست.
مثالی راجع به شرکتی که در حوزه پوستکنی و قطعهبندی مرغ فعالیت میکرد زدید. آیا آن شرکت دستگاهی داشته است که به شما نشان دهد؟
نه، آن فرد فقط یک فیلم را ارائه کرد و ما فیلم را به یک دستگاه تبدیل کردیم.
این روند چقدر طول کشید؟
تقریباً چهارپنج ماه این قضیه طول کشید تا در نهایت ما یک محصول عینی و فیزیکی داشته باشیم.
و آرام آرام اشکالات را گرفتید؟
بله، دوباره رفع اشکالات زمان برد. روند رفع عیب و تصحیح مدام برقرار است، یعنی ممکن است شما دستگاهی را طراحی کنید، بسازید و بفروشید، اما بعد از اینکه مثلاً ۱۰ دستگاه را فروختید، از طرف سفارشدهنده بشنوید که دستگاه فلان ضعف یا عیب را دارد. خب اینجا تولیدکننده موظف است در راستای خدمات پس از فروش به عیبیابی دستگاه بپردازد و در تولیدات بعدی آن عیب را مرتفع کند.
الان این دستگاه مشتری خود را پیدا کرده است؟
بله.
خب امتیاز خاصی به دستگاههای مشابه موجود در بازار دارد؟
در بررسیهای ما معلوم شد دستگاههای نمونه خارجی در قسمت برش کار دقیقی انجام نمیدهند.
مثال میزنید؟
مثلاً قطع کردن ران یا سینه از آنجایی که باید برش بخورد، انجام نمیشد یا نسخههای خارجی بستهبندی ندارد، در حالی که این دستگاه بستهبندی را هم انجام میدهد.
با چه ظرفیتی؟
در هشت ساعت تقریباً میتواند کار قطعهبندی و بستهبندی هشت تن مرغ را به صورت صفر تا صد انجام دهد.
لابد حواستان هست با وجود مزیتهایی که این دستگاهها دارند، با این تمهیدات نیروی انسانی بیکار میشوند، چون عموماً تصویر ما از سالنهای قطعهبندی، نیروی انسانی زیادی است که آنجا کار میکنند.
بله، با اینکه من مخالف این قضیه هستم، اما متأسفانه جریان صنعتیشدن این عارضه را ایجاد میکند. حالا، چون شما درباره هوش مصنوعی هم پرسیدید، این نکته را اینجا بگویم که انقلاب صنعتی در عصر رنسانس آمد و با ظهور و جدی شدن کارکرد و کارایی ماشینها در زندگی، کارگران را از خطوط تولید بیرون و بیکار کرد، مثلاً اگر برای یک خط تولید ۱۰ نفر کارگر لازم بود، یک دستگاه را نهایتاً با یک کارگر به عنوان اپراتور جایگزین آن انسانها کردند، اما در عصری که ما زندگی میکنیم اتفاقی که افتاده این است که این بار متخصصان با ظهور هوش مصنوعی دارند بیکار میشوند، یعنی اگر انقلاب صنعتی کارگران را بیکار کرد، هوش مصنوعی در نهایت به بیکاری متخصصان منجر میشود. فقط یک راه وجود دارد که شما بتوانید در این گردونه بمانید و آن است که خودتان را با هوش مصنوعی هماهنگ و همراه کنید یا دستکم از نیروهایی کمک بگیرید که در این زمینه کارایی لازم را داشته باشند.
این را هم بپرسم، چون واقعاً کنجکاو شدم، با اینکه میدانم ملاحظات تجاری که طبیعی هم است اجازه نمیدهد شما با جزئیات بیشتر در این باره سخن بگویید، اما دوست دارم در صورت امکان درباره آن پروژه هوش مصنوعی که روی آنالیز سیل و رود در حال طراحی و اجراست، توضیح بیشتری دهید.
اگر بخواهم سربسته توضیح دهم، این است که ما میخواهیم روندهای حرکتی آب را با دقت و جزئیات بیشتری بررسی کنیم، چون حوزه آبخیزداری در استان ما لرستان بسیار مهم است و میدانید خوزستان و لرستان از حوزههای مهم آبخیزداری کشور هستند و خیلی از سیلابها و طغیان رودخانهها در این مناطق اتفاق میافتد. از آن طرف این استانها از نقاط مهم کشاورزی کشور به شمار میروند، به خاطر همین مبحث آبها بحثی استراتژیکی است. مثلاً در امریکا مدیریت جریان آب از سوی ارتش انجام میشود، چون راهبردی و کلیدی است و ممکن است باعث حواشی و مسائل امنیتی شود.
همین الان در کشور خودمان عوارض مربوط به مدیریتنشدن درست منابع آب و توجیه نکردن افکار عمومی گاه حواشی و درگیریهایی را بین استانها ایجاد میکند که اخیراً بین یزد و اصفهان شاهد بودهایم.
بله، ما در بحث مدیریت جریان آب و بررسی آبهای سطحی این فعالیت را انجام میدهیم که بر بحث امنیت هم اثر دارد. مثلاً شما اگر بدانید همین الان چقدر آب از رودخانه دز حرکت میکند و سرعت و ارتفاع دقیق آب چقدر است، به دادههایی بسیار مهم و کلیدی دست یافتهاید و این دادهها به مدیریت دقیقتر منابع آب و حفظ توازن در این حوزه و ارائه هشدارهای بموقع کمک میکند.
اگر نکتهای هست بفرمایید.
به نظرم تردیدی در این باره وجود ندارد که روندهای تصمیمگیری، برنامهریزی و جهت فعالیت و هدایت منابع از سوی کسانی که در این کشور مسئول هستند، در حال و آینده این کشور خیلی تأثیر دارد. از طرفی بودجههایی که از سوی مسئولان در راستای کمک به تولید ملی تخصیص داده میشود، به خاطر اینکه سازوکارهای دقیقی در این باره وجود ندارد و از آن سو فرصتطلبها همیشه مترصد هستند که از فضای رانتها نهایت استفاده را ببرند، به نتیجه لازم و درخوری نمیرسد. در کشور ما بودجه حمایت از تولید وجود دارد، اما مسئله این است که این بودجه درست تخصیص داده نمیشود. میخواهم بگویم روند شناسایی شرکتهایی که این تسهیلات به آنها داده شود، روند اشتباهی است. ما در شهرستان کوچکی زندگی میکنیم و به عینه میبینیم شرکتهایی در این شهرستان ورشکسته شدهاند، اما عملاً بابت تولیدی که ندارند، از بنیادهای مختلف و وزارت صنعت و معدن و نظایر آن تسهیلات حمایتی تولید میگیرند و با اینکه شرکتهایی ورشکسته و زیانده هستند و عملاً محصولی به بازار ارائه نمیکنند، با یک صحنهسازی در بازدید خودشان را زنده نشان میدهند. اتفاق تلخی که این وسط میافتد این است که بودجهای که قرار بود به آن شرکت واقعاً سرپا و تولیدکننده برسد؛ شرکتی که هم اکنون در بازار تولید وجود دارد و با وجود نوسانات و فرازونشیبهای آن به حیات خود ادامه میدهد، تسهیلات حمایتی این شرکت در اختیار شرکتهایی قرار میگیرد که وجود خارجی ندارند. ما دست کم در شهرستانمان بررسی کردیم و متوجه شدیم شرکتهایی که مشغول کار هستند، واقعاً فرصت رسیدگی به کارهای دفتری و بوروکراسی معمول این نوع تسهیلات را ندارند. فرض کنید مدیر مجموعهای کار خود را در شرکتی انجام میدهد و در عین حال میداند که فلان تسهیلات هم وجود دارد، با این حال آن مدیر نمیتواند دست از کار بکشد و برود دنبال این تسهیلات به این در و آن در بزند، اما شرکتهای ورشکسته، چون بیکار هستند و نفرات دارند، آن نفرات را میفرستند به بنیادها، بانکها و مراکزی که به این منظور وجود دارد و آنقدر پیگیری میکنند و صحنهسازیهای مربوط به اخذ این تسهیلات را هم فوت آب هستند که در نهایت بودجه تولید را به سمت خودشان میبرند. در شهرستان خودمان شرکتهای متعددی وجود دارند که ورشکست هستند، اما بودجه تولید گرفتهاند.
اینجا یک حلقه گمشده وجود دارد که متولیان واقعی صنعت شناسایی شوند.
به نظرم در حال حاضر این رویه معکوس است و سرنا را از سر گشاد آن مینوازند. راهکار این است که صنعتگر دنبال مجموعههای دولتی و نهادهای متولی راه نیفتد بلکه متولیان و نهادها دنبال صنعتگران و نهادهای صنعتی بروند و شرکتها و افرادی که واقعاً صلاحیت و اهلیت اخذ این تسهیلات را دارند، پیدا کنند. اگر این طور باشد و در هر شهرستان کارگروهی باشد که افراد آن از سلامت مالی و تخصص بهرهمند باشند، در آن صورت این کارگروه میتواند تسهیلات را متناسب با حجم و نوع فعالیت و سهم شرکتها از بازار و چشمانداز تولید آن شرکت در اختیارش قرار دهد و پروسه گرفتن این تسهیلات هم به گونهای نباشد که آن مجموعه صنعتی و صنعتگر در نهایت عطای آن را به لقایش ببخشد، چون همان طور که عرض کردم شرکتی که واقعاً زنده است، تاب بوروکراسی سنگین را ندارد و اصلاً در شأن یک فرد اصیل نیست که بخواهد جایگاه خود را به قدری پایین بیاورد تا در نهایت در قالب آن بوروکراسی بگنجد. در این صورت جلوی فسادی که در این زمینه حاکم شده است گرفته خواهد شد، چون اکنون بسیاری از افراد برای گرفتن این تسهیلات دندان تیز میکنند و منابع را به نام تولید میگیرند، اما آن را خرج ویلاسازی در اطراف شهرها میکنند، در واقع با پولی که برای یک واحد صنعتی گرفته شده سوداگری میکنند؛ به اسم، صنعتگر هستند، اما به رسم یک املاکی. اصلاً یکی از دلایلی که تولید ما زمین خورده رواج همین رویه است. فرد با خود حساب و کتاب میکند که اگر برود با این منابع، ارز و طلا بخرد یا وارد ساختوساز شود، به مراتب بهصرفهتر است، بنابراین منابع مالی از سمت تولید گریزان میشود و از آن سو توجه کنیم که این وسط تولیدکننده واقعی رویه دیگری دارد. یک تولیدکننده اصیل که با چنگ و دندان مجموعه خود را در تلاطمها حفظ کرده است، نمیتواند دائم رنگ عوض کند، اهل این بازی تظاهر و تقلب نیست و وقت سر خاراندن هم ندارد، چه برسد به اینکه دنبال این صحنهسازیها برود.