جوان آنلاین: سیدجلال موسوی، معاون نظارت و راهبری ستاد تعلیم و تربیت شورای عالی انقلاب فرهنگی در گفتگو با «جوان» گفت: به فرزندان هویت، استقلال و مدیریت کردن را یاد دهیم که اگر این اتفاق بیفتد، رویکرد تحکیمی کمرنگ میشود و دانشآموزان برانگیخته شده و خودشان بیشتر تلاش میکنند.
نقش مهم خانواده در تعلیم و تربیت
سیدجلال موسوی، معاون نظارت و راهبری ستاد تعلیم و تربیت شورای عالی انقلاب فرهنگی با بیان اینکه در نظام تعلیم و تربیت اسلام، خانواده و به خصوص پدر و مادر نقش اصلی را در آموزش دارند، گفت: برخلاف تصور ما که فکر میکنیم نقش اصلی بر عهده مادر است، پدر نقش اصلی را در تربیت ایفا میکند و اولویت با پدر است، ولی انتظار عمومی بر این است که مادر نقش تربیت کودکان را داشته باشد، در صورتی که هر دو در کنار هم باید نقش تربیتی را برعهده بگیرند و سالها نیز در سنت ما این چنین عمل میشده و نقش تربیتی از سوی پدر و مادر در کنار هم است.
وی ادامه داد: در مدارس جدیدی که در جهان تأسیس شده، چالشهایی از جنس فرصت و تهدید به وجود آمده که یکی از این موارد کمرنگ شدن نقش خانواده است، یعنی خانوادهها براساس عرف به این نتیجه رسیدهاند که بچه به مدرسه میرود و نقش تربیتی برعهده مدرسه است در صورتی که رویکرد ما این چنین است که خانواده نقش پر رنگی در نظام آموزشی داشته باشد.
موسوی افزود: آفت کمرنگ شدن نقش خانواده در تعلیم و تربیت این است که در نظام و ساختار تعلیم و تربیت ما که مناسب و درست نیست و فقط ساختار آموزشی است و نه تربیتی، موضوع تربیت زیاد مورد توجه قرار نمیگیرد. مصداق واقعی این موضوع برنامه درسی ماست که فقط آموزشی بوده و تربیتی نیست.
پرورش در برابر آموزش رنگ باخته است
معاون نظارت و راهبری ستاد تعلیم و تربیت شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه داد: در برخی از کشورها در سیستم آموزشی، سهروز در هفته آموزشی و دوروز تربیتی است و دانشآموزان در آن دو روز بدون کیف و کتاب به مدرسه میروند، اما تربیت در نظام آموزشوپرورش ما به صورت فوق برنامه بوده و اگر قرار باشد در حوزههای تربیتی از قبیل دینی، مهارتی، تفریحی و هنری کلاس و فعالیتی برگزار شود، این کار با التماس و خواهش و گرفتن وقت از زمان آموزش باید صورت گیرد.
به اعتقاد وی در کل، خانواده مبحث تربیتی را رها کرده و آموزش و پرورش هم صرفاً دغدغه آموزش دارد.
موسوی با تأکید بر اینکه نمیخواهیم بگوییم حوزه آموزش ما خیلی موفق بوده و در آنجا هم نقایصی وجود دارد، یادآور شد: سه ضلع آموزشوپرورش، دولت و خانواده در تربیت کنار یکدیگر وجود دارند. تقریباً در حال حاضر دولت و خانواده مبحث تربیت را رها کردهاند و فقط آموزش و پرورش مانده که آنهم کار تربیتی انجام نمیدهد و در کار آموزشی هم خیلی موفق نبوده است. علاوه بر این در مباحث دینی در سند تحول آموزشوپرورش نیز نقش خانواده بسیار پر رنگ است.
وی در پاسخ به این سؤال که چگونه باید نقش خانواده در تربیت پر رنگ شود، گفت: راه اندازی انجمن اولیا و مربیان یکی از این موارد است، اما عملاً تنها کاری که انجمن انجام میدهد بیشتر آموزش خانواده است و بر نقش تربیت تأکید نمیکند.
خانوادهها باید فعال شوند
موسوی بیان داشت: حداقل در سند تحول، پنج زیر نظام داریم که خانوادهها باید در آنها فعال باشند. اولین زیر نظام، ارزشیابی است که از مهمترین ابزارهای آموزش و پرورش است. ارزشیابی فقط آزمون گرفتن نیست و ارزشیابی بخشی از آموزش، تربیت و کیفیت آموزش است و متأسفانه خانواده در آن دخیل نیست. برای مثال مشتریان در ارزشیابی برخی از شرکتها مانند اسنپ دخیل هستند و زمانی که از خدمات آنها استفاده میکنند، امتیاز میدهند، در حالی که وقتی بچهها در مدرسه در یک سال درس میخوانند، خانوادهها هیچ نقشی در ارزشیابی مدرسه و معلمها ندارند. ارزشیابی میتواند نقش خانواده را در نظام آموزش و تربیتی پر رنگ کند. این سیستم در خیلی از کشورهای دنیا و حتی در برخی از مدارس خصوصی ما هم در حال اجراست.
معاون نظارت و راهبری ستاد تعلیم و تربیت شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه داد: در برنامه پرسشگر در شبکه آموزش که حضور داشتیم، سؤال این بود که چگونه مدارس دولتی را تقویت کنیم؟ در این خصوص اشاره به بودجه میشود که البته تمام آن بودجه نیست. یک بخش این است که خانوادهها در برنامه درسی دخیل باشند. در کشورهای جهان عموماً نظام برنامه درسی غیر متمرکز است، وزارت آموزش فقط نظارت، راهبری و کنترل میکند. در سند تحول ما هم که مورد تأکید مقام معظم رهبری نیز میباشد، این مسئله صراحتاً تأکید میشود و در نظام تعلیم و تربیتی ما باید چند تألیفی صورت بگیرد. برای مثال، ما نباید یک نوع کتاب برای همه نوع دانشآموزان در همه مناطق مختلف کشور تدوین کنیم. خود خانوادهها در قالب NGOها یا مجموعههای دیگر باید در تألیف کتابها ورود کنند.
وی ضمن اشاره به قانون موجود در آموزشوپروش در خصوص امکان حضور نداشتن معلمهای دارای سابقه ۲۰ سال در یک روز هفته در مدارس، گفت: زیر نظام دیگر مبحث اجراست و در یک مدرسه دولتی که دختر خودم هم در آنجا مشغول به تحصیل است، یکی از خانوادهها به صورت چرخشی در روزی که معلم در مدرسه نیست، حضور مییابند. البته بعضی از مدارس این موضوع را سخت میگیرند و انجام نمیدهند، ولی حضور خانوادهها در حوزه اجرایی مدارس باعث میشود، خودشان میدان و مسئله را ببینند و دغدغه پیدا کنند و همچنین نظام تعلیم و تربیت هویت پیدا میکند.
معاون نظارت و راهبری ستاد تعلیم و تربیت شورای عالی انقلاب فرهنگی در پاسخ به این سؤال که خانوادهها چگونه میتوانند در خانه در خصوص تعلیم و تربیت بچهها نقش داشته باشند، بیان داشت: همانطور که اشاره کردم، در مباحث برنامهریزی درسی و اجرا میتوانند نقش داشته باشند ولی شاید دغدغه این است که با توجه به بوروکراسی اداری زیادی که وجود دارد نمیتوان این امر را محقق کرد. در اصل باید موانع بوروکراسی را رفع کنیم تا خانواده بتواند دخیل شود. برای مثال رتبهبندی معلمها در سالهای اخیر پر رنگ شده و مجلس بر آن تأکید دارد و دولت هم آن را اجرا میکند، اما خانوادهها در این رتبهبندی نقش ندارند، لذا راهکار این است که در آیین نامههای موجود، برای خانوادهها در رتبهبندی معلم نقشی تعیین کنیم.
موسوی ادامه داد: زیر نظامهای دیگری از قبیل فضا و تجهیزات داریم که خود آموزشوپرورش هم در این زمینه دغدغه برای ورود و کمک خانوادهها دارد یا زیر نظام تربیت و تأمین منابع انسانی. برای مثال میتوانیم والدین به خصوص مادران را در مدارس جذب کنیم تا فعالیتهای تربیتی انجام دهند، یا از تخصص پدرها و مادران در کلاسها برای توصیف مشاغل خود استفاده کنیم.
خانوادهها و دانشآموزان معلول شرایط تحمیلی هستند
موسوی در پاسخ به این سؤال که انتظارات والدین از فرزندان و دانشآموزان تا رسیدن به موفقیتها تا چه میزان باید باشد، اظهار داشت: بعضی از پدرومادرها روی بچهها فشار میآورند که حتماً باید مدارس تیزهوشان بروند یا در کنکور فلان رشته را باید بخوانند. مقصر اصلی خانوادهها نیستند، بخشی از تقصیر برعهده مدیران و سیاستگذاران است که باعث شدهاند خانوادهها مجبور شوند فرزندانشان را به مسیرهایی هدایت کنند که شاید تواناییها و استعدادهایی در آن ندارند، برای مثال وقتی کسی از خون میترسد آیا میتواند پزشک موفقی شود؟
معاون نظارت و راهبری ستاد تعلیم و تربیت شورای عالی انقلاب فرهنگی در ادامه توضیح داد: برخلاف کشور ما، در آلمان ۷۲ درصد از دانشآموزان در حوزه فنیوحرفهای میروند و تنها ۷ درصد در حوزه نظری ورود میکنند، یا در اتریش این رقم ۷۵ درصد بوده یا در سوئیس ۹۰ درصد میباشد. علت این اتفاق این است که خانوادهها و جامعه ما مدرکگرا هستند، فنیها عموماً دیپلم و نظریها لیسانس به بالا میگیرند. سیستم طوری طراحی شده که برای یافتن شغل باید مدارک بالا داشته باشیم. سیستم حقوق و دستمزد طوری است که باعث شده خانوادهها مجبور باشند به فرزندان فشار بیاورند تا رشته پزشکی در دانشگاههای معتبر بخوانند. بر خلاف سایر کسانی که در مصاحبهها از خانوادهها نقد میکنند، من میخواستم متفاوتتر مسئله را بیان کنم و این سیستم و حکمرانی ماست که بر خانوادهها فشار میآورد.
موسوی افزود: بخش دیگر مؤثر در تعلیم و تربیت، آموزش خانواده است که عموماً خانوادهها مهارتهای لازم جهت برخورد با فرزندان را ندارند و در اکثر مواقع برخورد مستقیم جواب نمیدهد و دلایل دیگر هم در این زمینه وجود دارد.
وی در پایان به خانوادهها توصیه کرد: به فرزندان هویت، استقلال و مدیریت کردن را یاد بدهیم، اگر این اتفاق بیفتد رویکرد تحکیمی کمرنگ میشود و دانشآموزان برانگیخته شده و خودشان بیشتر تلاش میکنند. هر چقدر فرزندان را محدود و مسئولیتپذیری را کمرنگتر کنیم، باعث میشود هزینهها بیشتر شده و ارتباط بین فرزندان با خانوادهها کمتر شود. فرزندان باید خودشان تصمیم بگیرند و والدین تنها نقش هدایتگری را داشته باشند.