طوفانالاقصی جدا از اینکه ماهیت پوشالی رژیمصهیونیستی را در سرزمینهای اشغالی به تصویر کشید، برای کشور ما هم واقعیتهای بسیاری را آشکار کرد. از جمله این واقعیتها ماهیت اسرائیلی- صهیونیستی فتنه سال گذشته بود، چراکه برخی جریانهای فکری- سیاسی این نوع تحلیل را نمیپذیرفتند و آن را نوعی فرافکنی و آدرس غلط دادن به افکار عمومی و نوعی سرپوش گذاشتن بر مشکلات کشور میدانستند، البته در همان زمان دولت و نیروهای انقلابی ضمن پذیرش کاستیها و ایرادات جاری کشور مدعی بودند اولاً برای تکتک این مشکلات در یک فضای آرام راهحل وجود دارد و ثانیاً انباشت این حجم از ایرادات نتیجه کمکاری و برخی کارشکنی در گذشته بوده است. حال یک سال بعد از آن فتنه، صحنه کاملاً برای عموم مردم و آن دست از تحلیلگران مبین شده که آن اغتشاشات منشأ صهیونیستی داشته است.
این مطلب را میتوان در رفتار و عملکرد مخالفان خارجنشین نظام جمهوری اسلامی ایران همزمان با شروع طوفانالاقصی به روشنی دید، چراکه تکتک آنها در نخستین روز طوفانالاقصی سیاهپوش شده بودند و با تمام قوا با این رژیم کودککش اسرائیلی ابراز همدردی میکردند، به طوری که هیچ کدام از این مخالفان که همواره خود را مدعی حقوق بشر میدانستند، کشتار کودکان و زنان را نه تنها محکوم نکردند، بلکه در حمله به بیمارستان «المعمدانی» یا نسبت به آن حمله وحشیانه از رژیمصهیونیستی حمایت قاطع کردند یا کوشیدند این جنایت غیرانسانی را به وقیحانهترین شکل خود توجیه کنند، اما اوج این فاجعه آنجا بود که هر یک از مخالفان نظام در بیان تعلق خاطر و ابراز وفاداری به اربابان خود از یکدیگر سبقت میگرفتند و تلاش میکردند دیگری را پس بزنند. در وقیحترین مورد این اتفاقات، کلیپ غیرانسانی مسیح علینژاد، یکی از عناصر ضدایرانی و کارمند دولت امریکا که علیه رزمندگان حماس ساخته بود، واکنش بسیاری از مخالفان نظام را در خارج به دنبال داشت، چراکه صفحه وزارت خارجه اسرائیل به زبان فارسی این کلیپ موهون را از روی ذوقزدگی بازنشر کرده بود. انتشار این کلیپ، ناراحتی و حمله طرفداران رضا پهلوی به این صفحه را به دنبال داشت. کاربران سلطنتطلب زیر این پست نوشتند که «به جای حمایت از علینژاد، از رضا پهلوی حمایت کنید» و «پهلوی دوست واقعی اسرائیلیهاست»!
شایان ذکر است رضا پهلوی در سال جاری ضمن سفر به سرزمینهای اشغالی با نخستوزیر رژیمصهیونیستی دیدار و گفتگو کرده بود.
در جریانشناسی و تحلیل حمایت صهیونیستها از مخالفان نظام و به طور خاص سلطنتطلب به این مهم میرسیم که اولاً این حمایت و پشتیبانیها از شروع انقلاب همیشه مسبوق به سابقه بوده است و ثانیاً اهداف استکباری این حمایتها که در زمینههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی علیه مردم ایران صورت میگیرد، به روشنی دیده میشود. انبوه اندیشکدهها و کرسیهایی که مخالفان نظام در آنها مشغول کار هستند یا پشتیبانی مالی و لجستیکی که برای انجام خرابکاری، برپایی اغتشاشات و انجام ترورها در ایران نیاز دارند، از سوی صهیونیستها تأمین و فراهمسازی میشود. اقبال صهیونیستها البته بیشتر معطوف به زمینه فرهنگی و رسانه است، به همین منظور عمده رسانههای فارسیزبان تحت کنترل، نظارت و اختیار صهیونیستها اداره میشود.
صهیونیستها معتقد هستند برای جلوگیری از نابودی دولت جعلی اسرائیل نیاز است انقلاب ایران را نخست تضعیف و در نهایت از مسیر اصلی خود منحرف کنند. به باور آنها اگر انقلاب ایران در منطقه تکثیر و گسترش پیدا کند، دیر یا زود تبعات منفی این انقلاب دامن آنها را خواهد گرفت. حکومت مطلوب صهیونیستها در ایران همانا دولت پهلوی است؛ دولتی که برای رژیمصهیونیستی نقش سازنده و احیاکنندهای پیش از انقلاب داشت. ایران بعد از انقلاب نه تنها این نقش سازنده را ندارد بلکه باعث افول آنها هم شده است، چراکه انگلیسیها یکی از دلایل انتخاب رضاخان و تشکیل خاندان پهلوی را حمایت و پشتیبانی ایران از رژیم صهیونیستها تعریف کرده بودند.
در دوره پهلوی، ایران نقش ترانزیت و حمایت از یهودیان برای مهاجرت به سرزمینهای اشغالی را ایفا میکرد. همچنین در این دوره تبلیغ و تشویق گستردهای برای مهاجرات به فلسطین انجام میگرفت. با این توضیح به این مهم دست پیدا میکنیم که هیچ دولت غربیای از مخالفان نظام جمهوری اسلامی حمایت نخواهد کرد، مگر اینکه آنها وفاداری و حمایت خود را نسبت به رژیمصهیونیستی علنی بیان و در راستای اهداف آنها عمل کنند.