پسر افغانی که متهم است یکی از هموطنانش را به خاطر بدهی ۳۰۰ میلیون تومانی به قتل رساندهاست، پس از دستگیری ماجرا را شرح داد.
صبح روز شنبه نهم اردیبهشت امسال قاضی امیرحسین علیمردان، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران پلیس از کشف جسد مردی در یکی از خیابانهای منطقه تهرانپارس با خبر و همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل شد.
تیم جنایی کنار سطل زبالهای با جسد پتوپیچ شده مرد ۲۰ سالهای روبهرو شدند که با ضربات جسم سخت و برنده به سر و صورت و بدن به قتل رسیدهبود.
مردی که موضوع را به مأموران خبر دادهبود، گفت: «من زباله جمعکن هستم. دقایقی قبل برای برداشتن زباله کنار سطل زباله آمدم و با جسم پتوپیچ شدهای مواجه شدم. کنجکاو شدم و پتو را باز کردم و دیدم جسد خونین مرد جوانی داخل آن پیچیده شدهاست. بلافاصله با اداره پلیس تماس گرفتم.»
لکههای خون
بررسیهای مأموران پلیس با توجه به ظاهر و لباسهای مقتول حکایت از آن داشت وی کارگر افغان است. مأموران احتمال دادند مقتول در ساختمان نیمهکارهای در همان حوالی مشغول به کار بوده و از سوی یکی از هموطنانش به قتل رسیدهاست. بدین ترتیب مأموران تحقیقات میدانی خود را آغاز کردند تا اینکه به ساختمان در حال ساختی مشکوک شدند و برای بررسی به داخل آن رفتند و با لکههای خونی روی در و دیوار روبهرو شدند.
پسر افغانی که در آن ساختمان همراه برادرش کارگری میکرد، ادعا کرد لکههای خون متعلق به مرغی است که به تازگی کشتهاند، اما آزمایش لکههای خون نشان داد خونهای ریخته شده روی در و دیوار خون انسان است.
از سوی دیگر مأموران در تحقیقات میدانی متوجه شدند یکی از دو برادر با مقتول اختلاف مالی دارد. با به دست آمدن این اطلاعات دو برادر بازداشت و به اداره پلیس منتقل شدند.
اعتراف
دو متهم در بازجوییها جرم خود را انکار کردند و مدعی شدند شب حادثه مهمان یکی از دوستانشان بودهاند و در قتل پسر جوان دخالتی نداشتهاند. در حالی که متهمان با تناقضگویی قصد فریب مأموران را داشتند، یکی از آنها صبح دیروز در دادسرای امور جنایی تهران به قتل پسر جوان به نام بصیر اعتراف کرد.
وی گفت: «من و مقتول با هم دوست بودیم و در چند کارگاه با هم کار میکردیم. چند ماه قبل مقدار زیادی پول افغان که معادل ۳۰۰ میلیون تومان است به مقتول قرض دادم. او قرار بود سرمایهگذاری کند و من هم هر چقدر پس انداز داشتم در اختیار او قرار دادم. مدتی گذشت و وقتی پولم را از او خواستم امروز و فردا میکرد. چند روز قبل از حادثه به سراغش رفتم و خواستم پولم را پس دهد، اما او گفت پولی ندارد. خیلی عصبانی بودم و روز حادثه هم در ساختمان بودم که بصیر برای تعمیر دری وارد ساختمان شد. دوباره از او خواستم بدهیاش را پرداخت کند، اما او همان حرفهای قبلی را به من گفت. به همین دلیل با او درگیر شدم و با میله آهنی چند ضربه به سر و بدنش زدم. بصیر خونین روی زمین افتاد که جسدش را داخل پتویی پیچاندم و از ساختمان بیرون بردم و کنار سطل زبالهای رها کردم.» متهم پس از اعتراف به قتل برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.