از چالشهای پیشرفت و توسعه در کشور ما نوسانات سرمایه اجتماعی و فرسایش ملی است. این پدیده در دهه گذشته، یعنی از زمان تشدید تحریمهای غربی علیه کشور ما چالشی جدی بوده است. از اصلیترین مؤلفههایی که توانست جامعه ایرانی را در برابر سیل هجمه خارجی مقاوم سازد، همانا هویت ملی و انسجام داخلی بود. عناصر مرکزی که عامل ایجاد چنین جامعه قدرتمندی شد شامل همافزایی میان مؤلفههای اسلامی- شیعی، هویت ایرانی و منافع ملی و آگاهی جامعه است. همین وحدت و انسجام توانست کشور را بارها در شرایط سخت فشارهای داخلی و خارجی به ساحل نجات برساند. این همدلی ساحتهای مختلفی دارد؛ انتخابات، مشارکت ملی در طرحهای اقتصادی مانند اصلاح نظام یارانهای و مقاومت فرهنگی نسبت به پدیدههای نوظهور فرهنگی مهاجم.
این قدرت اجتماعی بهمثابه یک میراث گرانقدر باید به عنوان یک سرمایه میاننسلی میان جامعه تقسیم و تکثیر شود، اما تحولات دهه اخیر نشان از روندی معکوس، یعنی حرکت به سمت قطبی شدن، ایجاد خردهفرهنگهایی که جامعه به رسمیت نمیشناسد، همرنگ شدن با فرهنگهای رقیب و حتی نزدیک شدن به عناصر بسیار حساس مثل سرود ملی و پرچم دارد. این تغییر فرهنگی را جوانان و نوجوانان رهبری میکنند، این رهبری در شبکههای اجتماعی خلق، در رسانهها بازتولید و در زندگی روزمره یعنی ساختارهای مختلف حیات شهری و اجتماعی از جمله مدرسه، دانشگاه و خیابان مصرف میشود.
رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با فرهنگیان به لزوم زنده کردن احساس هویت ملی ایرانی اسلامی در میان نوجوانان و جوانان کشور تأکید کردند. ایشان در این خصوص به مؤلفههای کلیدی هویت جمعی یعنی پرچم، زبان فارسی و احساس تعلق ملی مخاطبان خود را توجه دادند. به عبارت دیگر ایشان کارگزاران حوزه فرهنگ و آموزش را نسبت به نمادهای هویت ملی و خطری که نسل جوان را تهدید میکند، حساس کردند.
نگارنده معتقد است این حساسیت رهبری باری را بر دوش تحلیلگران و کنشگران این حوزه میگذارد که سیاستهای کلان حوزه فرهنگی و آموزشی کشور را از زاویهای دیگر بازخوانی و نقد کنند. حوادث سال گذشته زنگ خطری بود برای تمامی دغدغهمندانی که عمر خود را برای نسل جوان سپری میکنند. حلقه گمشده نسل جوان که در سالهای اخیر به آن کمتر توجه شده است، رؤیای ملی جذاب، پرفروغ و رقابتپذیر است. متأسفانه این سیاست غلطی است که به جای رسیدگی و طراحی رؤیای ملی به طرد و انسداد سایر رؤیاها یا بدتر از آن، پالایش ابزارهای انتقال و بازاریابی رؤیاهای رقیب بپردازیم.
جمهوری اسلامی ایران در صورتی که نتواند رؤیایی رقابتپذیر به نسل جوان ارائه کند، جوان و نوجوان بدون رؤیا نمیماند، بلکه این رؤیا توسط رؤیاهای رقیب و در برخی موارد دشمنان ساخته و فروخته میشود. رؤیای ایرانی، یعنی ترکیبی از سیاستهای توسعه سیاسی و آبادانی اقتصادی و پذیرش فرهنگی، اما متناسب با فرهنگ بومی ایرانی اسلامی؛ این رؤیاست که امید به آینده را در دل همین خاک به زمین مینشاند. اگر نیاز به امید واقعی داریم پس باید رؤیایی واقعی و جذاب، خلق و ایجاد کنیم.