کد خبر: 1130775
تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۴۰۱ - ۲۲:۳۰
از بازداشت پلیس قلابی تا سارقی که قاتل شد فرمانده انتظامی تهران بزرگ از بازداشت هزار و ۲۶۳ نفر دیگر از مخلان امنیت در جریان اجرای طرح‌های پلیس آگاهی و پلیس پیشگیری خبر داد.
محبوبه قربانی

سردار حسین رحیمی در حاشیه اجرای طرح مشترک کاشف و رعد که در پلیس آگاهی پایتخت برگزار شد از متلاشی شدن ۳۰ باند جرائم جنایی از قبیل قتل، کلاهبرداری، جعل و سرقت به دست پلیس آگاهی خبر داد. وی با اشاره به کشف ۱۰ قبضه سلاح گرم از متهمان بازداشت شده، گفت این سلاح‌ها در سرقت‌های مسلحانه استفاده می‌شد.
وی همچنین از انهدام ۶۰ باند سارقان خرد که در زمینه سرقت وسایل داخل خودرو فعالیت داشتند، خبر داد و ادامه داد: در اجرای این طرح ۱۷۰ پاتوق سارقان، مالخران، اراذل و اوباش و فروشندگان مواد مخدر منهدم شد. رئیس پلیس تهران با اشاره به اقدامات صورت گرفته در برخورد با اخلال‌گران بازار ارز هم گفت: تاکنون ۱۰‌مرحله طرح انجام و ۱۹۸ نفر دستگیر و ۳۸ پرونده اخلال ارزی تشکیل شده است.


مواجهه دندانپزشک با پلیس قلابی
دندانپزشک جوان در حیاط پلیس آگاهی ایستاده بود. او وقتی دید متهمی را که در مطبش از او خفت‌گیری کرده بود، نزد رئیس پلیس بردند با عصبانیت جلو رفت و گفت ماسک را از صورت این مرد بردارید تا همه چهره او را ببینند.
بعد از مصاحبه نزدیک متهم رفتم، اما او بهانه می‌آورد و برای پاسخ به سؤالات طفره می‌رفت. به طرف مرد دندانپزشک رفتم و از او خواستم دلیل حضورش را بگوید. او در شرح ماجرا گفت: «سال‌هاست دندانپزشکم و مطبم در سعادت‌آباد است. روزی متهم به مطبم آمد و گفت از مأموران پلیس آگاهی است. با هیکل درشت و ظاهر فریبنده‌اش فکر کردم راست می‌گوید. آن مرد روی صندلی نشست و بعد از معاینه یکی از دندان‌هایش را برایش درست کردم. بعد از این دیدار، او چند بار با دوستانش به بهانه درست کردن دندان‌هایشان به مطب آمدند. هر بار با لباس شخصی بود، اما برای فریب یک‌بار با لباس مأمور به مطب آمد.» شاکی در ادامه گفت: «روز حادثه، متهم به مطبم آمد و وقتی مرا تنها دید با قمه تهدید کرد و خواست هر چقدر پول نقد در مطب دارم به او بدهم. از ترس قبول کردم و ۲۰ هزار دلاری را که در مطب بود به او دادم.»
او در پاسخ به این سؤال که چرا این همه دلار در مطب نگهداری می‌کرده، گفت: «بیشتر مریض‌های من خارجی بودند. آن‌ها برای پرداخت هزینه درمان دلار می‌دادند، به همین خاطر آن روز این مقدار دلار در مطبم بود که از ترس به متهم دادم. فکر کنم او در این رفت و آمد‌ها این موضوع را فهمیده بود.»
دیگر شاکی، زن جوانی بود که او هم با عصبانیت از مأموران پلیس خواست یک سیلی به صورت متهم بزنند تا کمی آرام بگیرد. بالاخره مأموران او را آرام کردند. زن جوان بعد از آنکه آرام شد، گفت: «با متهم در خیابان آشنا شدم. او می‌گفت افسر پلیس آگاهی است و قصد ازدواج دارد. با ظاهر فریبنده‌ای که داشت، به او اعتماد و حرفش را باور کردم. در مدت آشنایی او چند بار به یکی از کلانتری‌های سطح شهر رفت و آمد می‌کرد و می‌دیدم که خیلی گرم سلام و علیک می‌کند. همه این رفتار‌ها برای آن بود که اعتماد مرا جلب کند. من هم غافل از همه جا فریبش را خوردم.»

شکار دختران در سایت‌های همسریابی
مرد جوان، کلاهبردار زنان جوان و دختران دم‌بخت بود. او مدرک سیکل داشت، اما مهندس عمران معرفی می‌شد و در بازی خواستگاری توانسته بود طعمه‌هایش را فریب بدهد. یکی از شاکیان زن جوانی بود که طلاق گرفته بود و یک فرزند هشت ساله داشت. او در توضیح اتفاقی که برایش افتاده بود، گفت: «در فضای مجازی با متهم آشنا شدم. با او قرار ملاقات گذاشتم. می‌گفت مهندس است و در یک ارگان دولتی مشغول کار است. ظاهر موجهی داشت، به همین خاطر به او اعتماد کردم.»
زن جوان در ادامه گفت: «در یکی از قرار‌هایی که با هم داشتیم، متهم یک فیلم به من نشان داد که در ان فیلم او مشغول ریختن سکه‌های طلا داخل یک کارتن بود. می‌گفت گنج و چند زیرخاکی پیدا کرده و آن‌ها را در یک خانه در چالوس مخفی کرده است. به این بهانه از من خواست به آنجا برویم. دلیلش را پرسیدم، گفت به من علاقه‌مند شده و می‌خواهد آن‌ها را بابت هدیه بدهد. قبول کردم و با او راهی جاده چالوس شدم.»
شاکی در خصوص روز حادثه عنوان کرد: «آن روز جمعه و جاده چالوس بسته بود. به این بهانه متهم مرا به طرف جاده آبعلی برد و بعد از طی مسیری خودرویش را متوقف کرد و از من خواست از ماشین پیاده شوم. بعد با تهدید قمه خواست طلا‌هایی را که همراه دارم به او بدهم. صورتم به طرف دیوار بود و او را نمی‌دیدم. از ترس اینکه بلایی سر فرزندم بیاورد، قبول کردم و طلا‌ها را در اختیارش گذاشتم.»
بعد از توضیحات شاکی نزدیک متهم رفتم. او به سؤالاتم پاسخ داد.
چند سال داری؟
۳۵ سال.
سابقه داری؟
بله. پنج سابقه دارم و حبس کشیده‌ام. یک‌بار به جرم سرقت و حمل سلاح بود. چند بار هم به خاطر حمل مواد.
این تعداد سابقه برایت درس عبرت نشد؟
چرا هر بار تصمیم می‌گرفتم خلاف را ترک کنم، اما اراده‌ام ضعیف بود تا اینکه دو سال قبل بعد از آزادی از زندان با نقشه‌ای که در زندان با یکی از هم‌بندی‌هایم کشیده بودم، آن را اجرا کردم.
خب از نقشه و شگردی که برای سرقت و کلاهبرداری داشتی، بگو.
دو شیوه داشتم تا پولدار شوم؛ یکی سرقت با چاقو بود. در این نقشه، طعمه‌هایم را شناسایی و بعد با چاقو تهدید به قتل می‌کردم، سپس پول و طلاهایشان را سرقت می‌کردم. نقشه دیگرم کلاهبرداری بود. به بهانه سرمایه‌گذاری در زمینه خرید و فروش دلار یا ارز دیجیتال، طعمه‌هایم را به بهانه ازدواج شناسایی می‌کردم و بعد از فریب، پول و طلاهایشان را می‌گرفتم و فراری می‌شدم.
قربانیان این نقشه‌ها را چطور انتخاب می‌کردی؟
از سایت همسریابی یا گروه‌های تلگرامی. در نقش خواستگار وارد سایت می‌شدم و بعد از به دام انداختن دختران جوان و دم‌بخت با شماره آن‌ها تماس می‌گرفتم و خودم را مهندس عمران معرفی می‌کردم.
مگر تحصیلات دانشگاهی داری؟
نه، سیکل دارم.
بعد؟
ماشین‌های مدل بالا اجاره می‌کردم و با پوشیدن لباس‌های شیک و کفش‌های مارک‌دار اعتماد طعمه‌هایم را جلب می‌کردم. چند بار با آن‌ها قرار ملاقات می‌گذاشتم، سپس سراغ آن‌ها می‌رفتم و نقشه‌ام را اجرا می‌کردم.
به آن‌ها چه می‌گفتی؟‌
می‌گفتم در زمینه دلار و ارز دیجیتال فعال هستم و در مدت کوتاهی سود کلانی به دست آورده‌ام. به این بهانه، طلا یا پول نقد را از آن‌ها می‌گرفتم تا در این زمینه‌ها سرمایه‌گذاری کنم، اما بعد از مدتی خط موبایلم را عوض می‌کردم و ناپدید می‌شدم.
چه شد که سراغ این همه خلاف رفتی؟
از بدبختی. پدرم بیمار بود و برای هزینه درمانش مجبور بودم پول زیادی دربیاورم.
فقط در تهران مرتکب جرم می‌شدی؟
نه در استان‌های مختلفی از جمله اصفهان و البرز.
حالا چرا مهندس عمران را برای فریب طعمه‌هایت انتخاب کردی؟
همیشه آرزویم این بود که وارد دانشگاه شوم و در رشته مهندسی عمران درس بخوانم، به‌خاطر فقر خانوادگی نتوانستم درسم را ادامه بدهم و حالا یک مجرم هستم.


سرقت پلیس قلابی از دختران با وعده ازدواج

 چند سال داری؟
۳۰ سال.
سابقه دار هستی؟
خیر.
مشغول چه کاری بودی؟
شاگرد طلافروش بودم.
پس چرا سراغ خلاف رفتی، مگر درآمد کمی داشتی؟
مشکل مالی داشتم و این اواخر هم معتاد به مواد مخدر شده بودم.
متأهلی؟
خیر.
با شاکیان چطور آشنا می‌شدی؟
با چند نفر از آن‌ها که زن جوان بودند در خیابان آشنا شدم و به آن‌ها وعده ازدواج دادم.
یکی از آن‌ها مرد جوانی است که دندانپزشک است، او را چطور شناسایی کردی؟
شنیده بودم که مطبش در سعادت‌آباد است و بیماران خارجی دارد که به او دلار می‌دهند. این شد که نقشه سرقت از مطبش به سرم زد.
برای فریب طعمه‌هایت، خودت را پلیس معرفی می‌کردی، چرا؟
از بچگی عشق پلیس بودم و دوست داشتم پلیس شوم.

قتل در سرقت

یکی از متهمان دستگیر شده هنگام سرقت از یک گاراژ مرتکب قتل شده بود. او عضو باندی بود که برای پولدار شدن یک شبه به گاراژ‌ها دستبرد می‌زدند که در جریان یک سرقت مرتکب قتل شد. متهم مرد جوانی به نام محسن است که می‌گفت به خیالمان در کارمان خیلی حرفه‌ای بودیم و فکر نمی‌کردیم به دام پلیس بیفتیم.
چرا سراغ سرقت رفتی؟
مجبور بودیم، چون نیاز مالی داشتیم.
با اعضای این باند رفیق بودی؟
بله. دوران کودکی بچه یک محل بودیم. بعد که بزرگ شدیم همچنان با هم ارتباط داشتیم.
از کی تصمیم به سرقت گرفتید؟
حدود دو ماهی بود که سرقت می‌کردیم.
از شیوه سرقتتان بگو. چطور آن‌ها را انجام می‌دادید؟
با پرسه‌زنی در خیابان‌ها، گاراژ‌هایی را که ماشین یا وسایل به‌درد بخوری در آنجا بودند، شناسایی می‌کردیم، بعد در تاریکی شب به آنجا و از دیوار بالا می‌رفتیم. سپس با تهدید اسلحه دست و پای نگهبان را می‌بستیم و مرتکب سرقت می‌شدیم.
قتل چطور اتفاق افتاد؟
مقتول در اتاق سرایداری بود. وقتی وارد گاراژ شدیم، او ترسید و در اتاق را از داخل قفل کرد. فهمیدم قصد دارد با پلیس تماس بگیرد و مدام به این طرف و آن طرف می‌رفت. تصمیم گرفتم داخل اتاق بروم، به همین خاطر یک تیر به شیشه اتاق شلیک کردم تا شیشه بشکند و وارد اتاق شوم، اما تیر به سینه او برخورد کرد.
بعد چه شد؟
همکار آن مرد نگهبان در اتاق بود. به او گفتیم به اورژانس زنگ بزن، بعد هم فرار کردیم.
با اموال سرقتی چه کار می‌کردید؟
باغی در خارج از تهران بود، در آن باغ گوسفند نگهداری می‌کردیم، اما این کار خیلی دردسر داشت. این شد که تصمیم گرفتیم استفاده دیگری از آن بکنیم.
این تصمیم از طرف خودت بود یا دوستانت؟
دسته‌جمعی با دوستانم این تصمیم را گرفتیم. شب‌ها در قهوه‌خانه دور هم می‌نشستیم، شبی با هم صحبت می‌کردیم و می‌گفتیم چطور پولدار شویم. همان موقع فکر سرقت به سرمان زد.
اسلحه را از کجا آوردی؟
آن را از غرب کشور خریدیم.
به این فکر نکردید بار کج به منزل نمی‌رسد و بالاخره روزی دستگیر می‌شوید؟
فکر می‌کردیم سرقت ما با بقیه سرقت‌ها فرق دارد و خیلی حرفه‌ای آن‌ها را انجام می‌دهیم. سعی می‌کردیم ردی از خودمان باقی نگذاریم، اما خیال بیهوده بود و به دام افتادیم.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار