عمران خان، نخستوزیر سابق پاکستان و رهبر حزب تحریک انصاف پاکستان (PTI) روز پنجشنبه، سوم نوامبر مورد سوءقصد قرار گرفت. این اتفاق در جریان برگزاری تظاهرات اعتراضی در منطقه وزیرآباد واقع در شرق ایالت پنجاب رخ داد و خان در حال سخنرانی روی یک کامیون کانتینری بود که فردی شش بار به سمت کامیون او شلیک کرد. یکی از هواداران خان در این جریان کشته شد و ۹ نفر از جمله خود خان و سناتور فیصل جاوید خان زخمی شدند. خان بلافاصله به بیمارستان و مرکز تحقیقات سرطان شوکت خانم مموریال لاهور منتق شد و به گفته نزدیکان وی وضعیت باثباتی دارد و تنها از ناحیه پا دچار سانحه شده است. هر چند خان از این سوءقصد جان سالم به در برده، اما این حادثه نشان داد خشونت همچنان نقش مهمی در سیاست پاکستان دارد و باید دید او و مخالفانش بعد از این چه خواهند کرد.
خشونت سابقهدار
حرف از تداوم خشونت در پاکستان با توجه به سابقه طولانیمدت این موضوع در عرصه سیاسی قابل توجیه است. شاید بتوان گفت خشونت و سیاست دو همزاد در تاریخ سیاسی پاکستان هستند، زیرا نخستین ترور علیه نخستین نخست وزیر پاکستان به نام لیاقت علی خان و در ۱۵ اکتبر ۱۹۵۱ و تنها چهار سال بعد از تأسیس کشور پاکستان اتفاق افتاد. خان آن زمان در یک گردهمایی ۱۰۰ هزارنفره در شهر راولپندی سخنرانی میکرد که فردی دو گلوله به سینه او شلیک کرد و تلاشها برای احیای خان به نتیجه نرسید. فرد ضارب به سرعت توسط نیروهای پلیس کشته و بعد هم اعلام شد او یک قاتل حرفهای از افغانستان به نام سعید اکبر ببرک از قبیله پشتون زادران بود. نکته عجیب این است که ببرک فردی شناختهشده برای پلیس پاکستان بود و معلوم نیست چرا اجازه ورود او به محل سخنرانی و نزدیک شدن به خان داده شده بود، جدای از اینکه به جای دستگیری، نیروهای پلیس او را کشتند. این موضوع باعث طرح برخی گمانهزنیها شد که پلیس و ارتش پاکستان با کشتن وی به دنبال پاک کردن سرنخ جنایت بودند. جدای از ترورهای مکرر، ترور بینظیر بوتو یکی از آن خشونتهای قابل توجهی بود که مثل ترور لیاقت خان هم در شهر روالپندی اتفاق افتاد و هم با کشته شدن عامل ترور، سرنخها به نحو عجیبی پاک شدند. او در ۲۷ دسامبر ۲۰۰۷ بعد از سخنرانی در یک گردهمایی حزب مردم پاکستان توسط یک عامل انتحاری ترور شد. نه انگیزه و نه عاملان پشت پرده این ترور نیز همانند ترور لیاقت خان مشخص نشد و پرویز مشرف، رئیسجمهور وقت با متهم کردن القاعده و طالبان تلاش کرد خود را از مظان اتهام نجات دهد، هر چند این دو گروه هر گونه دست داشتن در این ترور را تکذیب کردند. حالا به نظر میرسد این سناریو در مورد نخستوزیر پیشین و ۷۰ ساله پاکستان تکرار شده است و با ترور عمران خان بازار اتهامزنی و شایعات مثل گذشته داغ شده است.
اعتراض خان
اولین نکتهای که در مورد ترور خان به نظر میرسد مربوط به تداوم اعتراض او به برکناریاش میشود. در واقع، خان از زمانی که در ۱۰ آوریل ۲۰۲۲ توسط عارف علوی، رئیسجمهور و مجلس این کشور از مقام نخستوزیری عزل شد، تاکنون به این اقدام اعتراض دارد و حتی بعد که شهباز شریف از حزب مسلم لیگ پاکستان به مقام نخست وزیری رسید، همواره این اقدام را نامشروع دانسته و سعی کرده است با بسیج هواداران خود مسیر سرنگونی دولت شریف را دنبال کند. به این ترتیب، او طی ماههای گذشته دهها تجمع اعتراضآمیز را با کمک هواداران خود به راه انداخت و با سخنرانیهای خود هم دولت شریف را دولتی غاصب معرفی کرده و هم درخواست انتخابات زودهنگام کرده است تا به این وسیله به قدرت بازگردد. در واقع، حمایت قابل توجه مردمی که عمران خان برخوردار از آن است به او امکان میدهد با پیگیری مصرانه و ادامه اعتراضات امید به موفقیت داشته باشد. انتخابات میاندورهای پارلمان پاکستان در ۱۷ اکتبر محبوبیت عمومی خان و حزبش را نزد افکار عمومی نشان داد، زیرا حزب او توانست در این انتخابات شش کرسی را از هشت کرسی موجود به دست بیاورد و حزب شریف، نخست وزیر، تنها موفق به کسب دو کرسی دیگر شد و چیزی هم نصیب دیگر احزاب نشد. این یک پیروزی چشمگیر برای خان بود و نشان داد اگر انتخابات زودهنگام پارلمانی برگزار شود، حزب او شانس بالایی برای پیروزی دارد و او میتواند دوباره به مقام نخستوزیری برسد. فواد چودری، یکی از رهبران ارشد تحریک انصاف پاکستان، همان موقع و در توئیتر نوشت: «من از دولت و این تشکیلات میخواهم به خواسته اکثریت مردم احترام بگذارند و به سرعت انتخاباتی دیگر برگزار کنند. ما آماده گفتگو درباره چارچوب انتخابات با دولت هستیم.» با این حال، عمران خان که مطمئن بود مذاکره با شریف به جایی نمیرسد، آن موقع نتیجه انتخابات میاندورهای را رفراندومی به نفع خود توصیف کرد و وعده برگزاری سلسلهراهپیماییهای اعتراضی تا اسلامآباد و برای سرنگونی دولت شریف را داد. به راه افتادن این رالی سیاسی بدون تردید تهدید جدی برای دولت شهباز شریف بود که تنها با خاموش کردن صدای عمران خان میشد جلوی آن را گرفت و این کاری بود که با ترور روز سوم نوامبر اتفاق افتاد.
دست پنهان یا مظلومنمایی؟
عمران خان بعد از ترور فرصت را از دست نداد و با صدور بیانیهای انگشت اتهام را به سوی شخص شهباز شریف، ورنا صنعالله، وزیر کشور و ژنرال فیصل حمید از فرماندهان ارشد امنیتی گرفت. همراهان خان در تحریک انصاف و هواداران آنها نیز در روزهای بعد مدام این سه تن را هدف تبلیغاتی خود قرار دادهاند و حتی شیرین مزاری، وزیر پیشین حقوق بشر در دولت پاکستان و عضو حزب تحریک انصاف، در توئیتر ضمن اینکه عمران خان را «خط قرمز» نامید، از عارف علوی و ژنرال ندیم انجم، رئیس سازمان اطلاعات نظامی پاکستان (آیاسآی) خواست اقدامهای فوری برای محاکمه این سه متهم اصلی حمله به عمران خان را انجام دهند. هر چند شریف و صنعالله این ترور را علناً محکوم کردهاند، اما به نظر میرسد تیم عمرانخان از این ترور با طرح این اتهامات زمینه سقوط دولت را فراهم میکنند. به این ترتیب، تئوری توطئه علیه خان و دست پنهان دولت در ترور اصل اولیهای است که مبنای کار این تیم قرار گرفته، اما جدای از صحت و سقم این فرضیه، فرضیه دیگری نیز است که میتوان بنا بر آن و به جای مثلث شریف- صنعالله- فیصل، خود خان و همراهانش در تحریک انصاف را عامل پشت پرده این ترور دانست. در واقع، میتوان ترور خان را به جای ترور لیاقت خان و بینظیر بوتو با تروری مقایسه کرد که علیه پرویز مشرف در چهارم آوریل ۲۰۱۴ اتفاق افتاد. پرویز مشرف آن زمان در حال انتقال از بیمارستان قلب و عروق ارتش پاکستان به سمت مزرعه شخصیاش در چاکشهرزاد شهر روالپندی بود که بمبی در مسیر راهش منفجر شد و تنها به دلیل انفجار زودتر توانست جان سالم به در ببرد. گفته میشود آن انفجار برای تحت تأثیر قرار دادن اتهاماتی بود که از سوی دستگاه قضایی علیه مشرف مطرح شده بودن تا نشان دهند او هم قربانی توطئههاست. حالا برنامه ترور عمران خان را نیز میتوان مشابه این و نوعی مظلومنمایی به سبک مشرف ارزیابی کرد تا با بحرانیتر کردن اوضاع شرایط برای سقوط دولت شریف فراهم شود.
چه ترور عمران خان را کار دولت شریف بدانیم یا یک خودزنی سیاسی و حتی اقدام فردی، شکی نیست وضعیت بعد از این ترور به شدت بحرانی شده است. مدینه افضل، نویسنده کتاب «پاکستان در محاصره افراطیگری، جامعه و دولت» در توئیتی نوشت: «فضای سیاسی پاکستان قبل از این و به طرز باورنکردنی متشنج بود. حمله به عمران خان آن را به کلی تغییر داده و احتمال بیثباتی سیاسی را بیشتر کرده است.»