مصطفی هاشمینسب، جامعهشناس در گفتگو با «جوان» از ضرورتهای فراگیری سواد رسانهای میگوید. وی معتقد است: «والدین باید برای مواجهه درست با نسل امروز سواد رسانهای را فرابگیرند، اما قبل از آن باید آگاهیبخشی را کلید بزنند.» مثال بارز در این زمینه از زبان این جامعهشناس، بستههای فرهنگی مختلفی است که والدین میتوانند به ابتکار و خلاقیت خود روی میز بگذارند تا برای نسل جدید جذاب باشد. هاشمینسب یکی از این بستهها را تعامل در فضای مجازی به همراه نسل جدید معرفی میکند و میگوید: والدین میتوانند با نسل نوجوان خود وبگردی کنند و در کوچهپسکوچههای مجازی همراه آنان باشند.
چرا داشتن سواد رسانهای در جهان امروز مهم است؟
بنا بر اقتضائات زمانی بسیاری از کالاها و خدمات مصرفی ما کم و زیاد میشود. یکی از موارد مصرفی که امروزه جزو الزامات زندگی شده استفاده از رسانه است، یعنی رسانه در کنار سایر اقلام مهم زندگی مطرح است. برای فهم بهتر موضوع به مثال تغذیه، ورزش و حتی آموزش اشاره میکنم. در کنار این موارد باید موضوع سواد رسانه را نیز مطرح کنیم که به صورت روزمره و دائمی استفاده میشود. بالطبع ما باید برای هر چیزی که مصرف میکنیم سواد، آگاهی و دانش کافی داشته باشیم و از میزان مفید یا مضر بودن آن اطلاع کامل پیدا کنیم. مثال بارز در این زمینه غذاست. ما باید بدانیم غذای سالم از فاسد چگونه تشخیص داده میشود؟! یا اینکه کدام غذا برای ما مفید و کدام یک برای ما مضر است؟ در واقع رسانه به مثابه یک غذای مصرفی است و باید مثل غذا درباره آن آگاهی داشته باشیم. ما طبیعتاً به طور دائم و روزمره در معرض رسانه هستیم و به این مقوله رسانههای مدرن و جدید هم اضافه میشود که جنبههای دیگر زندگی را درگیر میکند. اگر نگوییم رسانه و سواد رسانهای نسبت به سایر اولویتها و دانشها اولویت دارد، اما ارجحیت آن کمتر هم نباید باشد. وقتی ما میخواهیم چیزی را مصرف کنیم، باید در مورد آن بدانیم و هر قدر موارد مصرف ما زیادتر باشد، این ضرورت مهمتر خواهد بود. زمانی در دهه ۶۰ وقتی اسم رسانه مطرح میشد، فقط چند رسانه محدود و شاخص مثل تلویزیون و رادیو و معدودی مطبوعات داشتیم و حتی همان روزنامه هم به سختی به دست ما میرسید. به طور مثال همان موقع روزها منتظر کیهان بچهها بودیم تا چند خط مطلب بخوانیم، این در حالی است که امروزه رسانه پیوست جداییناپذیر زندگی است و ما به صورت لحظهای در معرض آن قرار داریم. ضرورت فراگیری آن امروز افزایش یافته و کثرت آن باعث شده است ضرورتش به صورت جدیتری مورد توجه قرار گیرد.
ضرورتهای سواد رسانهای برای نسل جدید چیست؟!
ما با نسلی مواجه هستیم که در حاکمیت مطلق اینترنت بزرگ شده و رشد کردهاند. نسل نوجوان و جوان ما که میانگین سنی آنها ۱۴ تا ۲۵ سال است، فضای گذار کودکی به نوجوانی آنها در عصر ظهور رسانههای مدرن بود، در نتیجه باید برای این نسل برنامه جداگانه کمی و کیفی داشته باشیم. ما میبینیم در این شرایط، نظام آموزشی رسمی ما که آموزش و پرورش است از پایه دهم متوسطه سواد رسانه را آموزش میدهد، در حالی که بچه از کودکی و دو سالگی به این فضا وارد شده است. اینجا یک تأخیر فرهنگی رخ میدهد که تا سالها قابل حل نیست. زمانی که پدیده تکنولوژیک نوظهور به وجود میآید و ما هنوز فرهنگ و سواد استفاده از آن را نداریم، تأخیر فرهنگی شکل میگیرد. برای توضیح بیشتر باید گفت زمانی که آگاهی مؤخر بر ظهور تکنولوژی است، این پدیده رخ خواهد داد؛ نسلی که از همان دو سالگی درگیر تکنولوژی میشود، اما نه آموزش و سوادی آموخت و نه حتی میداند چگونه رفتار کند. در واقع زمان طلایی تربیتی پنج تا شش سال است و تا اوایل جوانی و اواخر نوجوانی ادامه دارد که ما در بحث آموزش این پایه طلایی را از دست دادهایم. در واقع خودمان تأخر فرهنگی و واپسماندگی فرهنگی را کلید زده و تشدید کردهایم. طبیعتاً وقتی این نسل کف خیابان هستند و برخلاف تصور ما عبور میکنند، همه شگفتانگیز میشویم که اینها تا حالا کجا بوده و یکهو از کجا پیدا شدهاند!
این نسل در سایه غفلت ما از نیازمندیهای آنان، به پرورش اولویتهای خود پرداخت و امروز رفتاری انجام میدهد که خلاف تصور ماست. اهمیت سواد رسانهای برای این نسل صدچندان است.
ما امروز با یک جمعیتی مواجه هستیم که بازداشتگاه و کلانتری ندیده است و نمیداند چیست، اما متأثر از کمسوادی و بیسوادی رسانه تبدیل به مجرم میشود و جامعه هم پیرو این آسیب، متحمل آسیب بزرگتری خواهد شد، البته ذکر این نکته ضروری است که فقط نظام رسمی منظور نیست بلکه حتی نظام غیررسمی نیز کمکاری میکند. واقعاً چه میزان از برنامههای تلویزیون به سواد رسانهای پرداخته یا میپردازد! صداوسیما که به تعبیر حضرت امام (ره) دانشگاه انسانسازی است، چه میزان در این جریان نقش داشته است؟!
وقتی پدر و مادر آموزشی برای سواد رسانه ندیدهاند یا آگاهی درستی در مورد مواجهه با فضای رسانه ندارند، چگونه میتوانند نسل خوبی تربیت کنند؟! متأسفانه حتی بزرگسالان هم آگاهی و دانش و سواد لازم را برای مواجهه با رسانه ندارند و ما امروز با دهه شصتیهای آموزشندیدهای مواجه هستیم که در حال تربیت دهه هشتاد هستند. من وقتی خودم تربیت نشدم، چگونه میتوانم نسل خوبی تربیت کنم.
چگونه باید برای این آموزش و آگاهیبخشی گام برداشت؟
قطعاً به صورت تکبعدی و تکعاملی نمیتوان به این موضوع نگاه کرد و باید بگوییم وقتی خانواده آموزش ندیدند، پس نباید نقش خود را به سایرین محول کنند. در نظام آموزشی ما باید یکسری تصمیمگیریها و یکسری نقشها به واحدهای اجتماعی مختلف داده شود. وقتی خانواده آگاه باشد، فرزندان هم خوب تربیت خواهند شد، البته خیلی از این موارد شاید از دسترس و تأثیر والدین خارج باشد و جز فریاد زدن برای اصلاح نظام آموزشی کاری از دستشان برنیاید، اما میتوانیم با یکسری راهکارها و تکنیکها به گونهای پیش برویم که نسل امروزی سواد مناسب و استاندارد لازم را کسب کند. اولین موردی که خانوادهها باید به آن توجه کنند این است که پیش از مواجهه نسل جدید با فضای مجازی و رسانه به فکر باشند، یعنی قبل از ورود به شبکههای اجتماعی این کار صورت گیرد. به طور مثال پسر ۱۳ ساله من اینستاگرام ندارد، اما متناسب با اقتضائات یکسری از شبکهها و پیامرسانها را دارد و تجربه کرده است و قبل از مواجهه این آگاهیبخشی صورت میگیرد.
دومین مورد این است که به فراخور نیازهای نسل جدید یک سبد جدی برای سواد رسانهای پیشبینی کنیم، یعنی همانقدر که به فکر کلاس زبان فرزندانمان هستیم به همان میزان سبد ویژهای برای سواد رسانه او فراهم کنیم تا فرزند ما به یکسری مهارتها برسد.
این خوراک را چگونه میتوان در سبد سواد رسانهای قرار داد؟
بهروز بودن والدین بسیار مهم است. وقتی از آخرین تحولات رسانه و مدرن آگاهی نداشته باشیم، توان آگاهیبخشی نداریم و اگر من عقبتر از فرزند خود باشم، قاعدتاً نمیتوانم آموزشی بدهم. ما باید برای بچهها و فرزندان فرصت تجربه درست از رسانه را فراهم کنیم. به همان میزان که برای ورزش و غذا خوردن و گردش در کنار آنها هستیم، فرصتی را برای وبگردی فراهم کنیم و در کوچهپسکوچههای فضای مجازی همراه آنان باشیم. والدین باید به فکر فضای لذتبخش و سالم باشند و این فضا را متناسب با سن و علایق بچهها فراهم کنند. نکته مهم این است که این اقدام باید قبل از این باشد که راهزنان سلامت به روان بچهها شبیخون بزنند. این همدلی بسیار قابل اهمیت است.
پسر من پنج یا شش ساله بود و به این فکر افتادم که در این فضا قرار خواهد گرفت، با جستوجویی ساده کتاب مناسب پیدا کردم و الان پسر من ۱۷ ساله است و هنوز مواردی را که در مورد موضوعات اینترنت بود، به خاطر دارد. گاهی به عنوان تلنگر از او سؤالاتی میکنم و میبینم کاملاً در ذهن او باقی مانده است. طبق فرمایش امیرالمؤمنین (ع) آموزش و علمی که در سن کودکی فراگرفته میشود، مانند حکاکی روی سنگ میماند و باید از فرصتها در زمان مناسب خود استفاده کرد.