سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه هشدار داده است که اتحادیه اروپا با توجه به فشارهای دولت آمریکا برای قراردادن بسته کمک چند میلیارد دلاری در اختیار اوکراین برای جلوگیری از فروپاشی اقتصاد این کشور، با تهدید رکود بسیار شدید اقتصادی روبروست.
تارنمای اقتصادی بلومبرگ به نقل از افراد آگاه نوشت: دولت جو بایدن رئیس جمهوری آمریکا که افزون بر وعده پرداخت کمک ماهانه اقتصادی به مبلغ یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون دلار به کی یف، بسته کمک بلاعوض به ارزش چهار میلیارد و ۵۰۰ میلیون دلار را برای تامین نیازهای اوکراین تا پایان جنگ، تصویب کرده و مقامهای اتحادیه اروپا را برای اقدامی مشابه به منظور جلوگیری از فروپاشی این کشور شرق اروپا، تحت فشار قرار داده است.
صندوق بین المللی پول، نیاز ماهانه اوکراین را برای تامین خدمات اساسی نزدیک به پنج میلیارد دلار برآورد کرده است.
پائولو رافونه تحلیل گر راهبردی و مدیر بنیاد سی آی پی آی در بروکسل، گفته است که از هنگام آغاز بحران اوکراین در ۲۰۰۸ برایش آشکار بوده که غرب از آن برای نفوذ و اعمال فشار بر اتحادیه اروپا و روسیه بهره برداری میکند. اصولا رهبری اتحادیه اروپا با پیروی از سیاستهای ایالات متحده، بریتانیا و ناتو، در تضاد با منافع کشورهای اروپائی، عمل میکند. بدون شک بزرگترین بار بازسازی اوکراین بر عهده اتحادیه اروپا خواهد بود و از اوکراین و لهستان به عنوان پایگاه آمریکا و انگلیس در شرق اروپا، برای دستیابی به هدف دور کردن اتحادیه اروپا از روسیه و جلوگیری از افزایش وزن آلمان به عنوان بازیگر منطقهای و جهانی، استفاده میشود.
به نوشته تارنمای نشریه فورچون؛ تورم بالا، بحران انرژی و رشد ضعیف اقتصادی، بسیاری از کارشناسان مسائل اقتصادی را برآن داشته است وضعیت اقتصادی امروز اروپا را با بحران نفت دهه ۱۹۷۰ مقایسه کنند.
اگرچه رکود تورمی کنونی به سبک دهه ۱۹۷۰ قابل توجه است، یک دهه مهم دیگر در تاریخ قاره اروپا نیز میتواند به توضیح روندهای سیاسی و اقتصادی امروزه کمک کند که دهه ۱۹۳۰ یعنی دهه منتهی به جنگ جهانی دوم است که با فضای کلی آمیخته با ترس و نگرانی در غرب معرفی میشد. در آن دوره، بحرانهای اقتصادی و فقر گسترده جذابیت احزاب راستگرای پوپولیست را افزایش داد و آسیبهای پایدار جنگ جهانی اول توام با رکود بزرگ، به انزواگرایی و سیاستهای ملی گرایانه دامن زد.
امروزه، پس از آنکه همه گیری کرونا و جنگ اوکراین، زنجیرههای تامین جهانی را مختل کرد، کشورها از جهانی سازی رویگردان شدند و بار دیگر به درون مینگرند. پوپولیسم در اروپا نیز رو به موفقیت است، با توجه به اینکه شهروندان اروپایی خشم خود را از افزایش هزینههای زندگی و چشم انداز تیره اقتصادی به پای صندوقهای رای میبرند.
هر چند بزرگترین نهادهای دموکراتیک اروپا توانسته اند خود را حفظ کنند، اما چالشهای سخت تری در راه است، زیرا بحران انرژی در این قاره باعث افزایش قیمتها شده، نارضایتی در خیابانها نمود یافته و بین کشورهای اروپایی اختلافاتی به وجود آمده است.
به گفته کارشناسان، قویترین شباهت بین اقتصاد کنونی اروپا و اقتصاد دهه ۱۹۳۰، گذر از جهانی به شدت یکپارچه به سوی جهانی است که به سرعت رو به منطقه گرایی است. در دهه ۱۹۳۰، پیامدهای رکود بزرگ، یک دوره حمایت گرایی ایجاد کرد، به نحوی که از تجارت بین المللی در سراسر جهان عقب نشینی شد و کشورهایی در اروپا، آسیا و قاره آمریکا حلقههای تجاری کوچک خود را خلق کردند.
با اینکه جهانی سازی پس از جنگ جهانی دوم به رهبری آمریکا با ایجاد سازمانهای پولی بین المللی و اصول تجارت جهانی گسترش یافت. اما در چند دهه گذشته، حجم تجاری جهانی کاهش یافته و با وجود اختلالهای اقتصادی ناشی از همه گیری و جنگ اوکراین، ممکن است جهان بار دیگر خود را در یک دوره انزواطلبی جدیدتر به رسمیت شناسد.
حمله روسیه به اوکراین باعث سرعت گرفتن انتقال به دنیایی کوچکتر شد و و وابستگی اروپا به انرژی مسکو به یک مسئولیت بزرگ بدل گشت. کشورهایی که روسیه را تحریم کردند، شاهد کاهش ۶۰ درصدی صادرات به این کشور بوده اند. گرایش به فعالیتهای اقتصادی منطقهای همچنین به واسطه همه گیری کووید – ۱۹ و زنجیره تامین مختلف شده جهانی ایجاد شده است.
اکنون برنامههایی در آمریکا و اروپا برای تقویت عرضه داخلی کالاهای حیاتی که قبل از همه گیری وارد میشدند، در حال اجراست. بعلاوه، سیاستهای قرنطینه در قطبهای تولیدی، چون چین باعث شده بسیاری از شرکتهای آمریکایی و اروپایی تولید را به داخل معطوف کنند تا در برابر اختلالات زنجیره تامین در امان مانند.
این گزارش در ادامه حاکی است که در دهه ۱۹۲۰، کشورهای اروپایی تازه از جنگ جهانی اول کبود و ضربه خورده خارج شده و برخی کشورها همچون فرانسه تجربهای شبیه به آمریکا در دهه ۲۰ داشتند، اما بسیاری با فقر و افول اقتصادی دست به گریبان بودند. بسیاری از کشورهای اروپا به شدت نسبت به همسایگان خود در سالهای بین دو جنگ، بی اعتماد بودند و مانع از تلاشهای اولیه برای ایجاد نظامهای نظم و قانون بین المللی و نهادهای دموکراتیک میشدند.
امروزه پس از سالها همه گیری و وخامت بحران انرژی و چشم انداز اقتصادی در اروپا، کارشناسان میگویند چرخش مشابهی ممکن است روی دهد. مجارستان و لهستان سال هاست که توسط احزاب پوپولیست راستگرا رهبری شده اند، اما اکنون به نظر میرسد سایر کشورها از آنها پیروی میکنند. در فرانسه، امانوئل مکرون به زحمت توانست در برابر مارین لوپن رقیب راستگرای خود در انتخابات پیروز شود و به تازگی نیز یک ائتلاف راست افراطی در ایتالیا به رهبری جورجیا ملونی اولین نخست وزیر زن این کشور انتخاب شد. ملونی افزایش قیمت انرژی را بخش محوری کمپین خود قرار داد و گفت که خانوادهها و کسب و کارها به دلیل افزایش هزینهها به زانو درآمده اند، ضمن اینکه از اتحادیه اروپا به خاطر سیاست هایش در زمینه انرژی انتقاد کرد. ویکتور اوربان نخست وزیر راستگرای مجارستان نیز از اتحادیه اروپا به دلیل افزایش بهای گاز طبیعی در اروپا انتقاد کرد و همچنین خواستار لغو تحریمهای اروپایی علیه روسیه شد.
اما جدای از سیاستهای انفرادی رهبران اروپایی، پوپولیسم تهدید بزرگتری را متوجه وحدت اروپا میکند، نظر به اینکه این قاره برای رویارویی با رکود اقتصادی، بحران پناهجویان و فشار مداوم روسیه آماده میشود. اگرچه امروزه گسترش پوپولیسم در ضمن بحران اقتصادی اروپا، شباهتهایی با دهه ۱۹۳۰ دارد، اما هنوز یک تهدید وجودی برای نهادهای دموکراتیک این قاره به شمار نمیرود. با این همه، اروپای دموکراتیک همچنان باید نگران این باشد که اوضاع ممکن است بسیار بدتر شود.
خانوارهای اروپایی ممکن است به دلیل بحران انرژی، شاهد افزایش ۲ تریلیون یورویی قبوض آب و برق خود در سال آینده باشند و کمبود سوخت و جیره بندی میتواند منجر به کاهش ظرفیت صنعیت یا حتی تعطیلی کامل آن در برخی بخشهای خاص شود. برخی کشورهای اروپایی همچون نروژ همین حالا هم همسایگان خود را با کاهش صادرات انرژی خشمگین کرده اند، مسالهای که میتواند در صورت افزایش تقاضای انرژی در زمستان سرد، به امری رایج تبدیل شود.