کد خبر: 1090333
تاریخ انتشار: ۰۷ خرداد ۱۴۰۱ - ۲۲:۰۰
راه پر پیچ‌و‌خم قرارداد دارسی، در آیینه روایت‌ها و تحلیل‌ها
در تاریخ نفت ایران، خردادماه هم موسم اکتشاف طلای سیاه و هم موعد انعقاد قرارداد دارسی است. دومی موجب شد تا سهم ملت از اولی و در دوران پهلوی‌ها به حداقل ممکن برسد! هم از این روی بازخوانی فراز و فرود‌های قرارداد دارسی، بهنگام و مفید می‌نماید. در مقال پی آمده، تلاش شده است تا ابعادی از این قرارداد مورد ارزیابی قرار گیرد. مستندات این نوشتار، بر تارنمای پژوهشکده تاریخ معاصر ایران موجود است. امید آنکه محققان و عموم علاقه‌مندان را، مفید و مقبول آید.
احمدرضا صدری


اکتشاف نفت، انعقاد دارسی، آغازی بر مداخلات همه جانبه انگلستان در ایران
اکتشاف نفت در ایران تا مدت‌ها به جای آنکه اسباب آسایش مردمان این دیار باشد، موجب وبال و آزار ایشان شد. نفت کشور ما، ابتدا توسط ویلیام دارسی کشف و هم او وارد فرآیند خرید آن شد. با این همه و پس از چندی، انگلستان تمامی سهام شرکت دارسی را خرید و به دولت ایران این پیام را مخابره کرد که مخاطب او نه یک فرد، بلکه یک امپراطوری استعماری است. از آن دوره به بعد، مداخلات انگلیسی‌ها در ایران، وارد مرحله‌ای جدید شد. دکتر موسی فقیه حقانی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، این فرآیند را اینگونه ارزیابی کرده است:
«قرارداد دارسی در سال ۱۹۰۱ م، از سوی ویلیام دارسی و دولت ایران بسته شد. دارسی در سال ۱۹۰۸ م، در ایران به نفت دست پیدا کرد و از آن زمان به بعد سیاست انگلستان در برابر ایران تغییر کرد. پس از آنکه قرارداد دارسی در دولت امین السلطان، بین ویلیام دارسی و رئیس دولت ایران بسته و توسط مظفرالدین‌شاه امضا شد، آنان متعهد شدند که بعد از کشف نفت، ۱۶ درصد سود سهام آن را به ایران بدهند و علاوه بر آن هم، مقداری پول نفت را به ایران تحویل دهند. برخی منابع این پول نفت را ۲ هزارتومان و برخی دیگر ۲۰ هزار لیره ذکر کردند. انگلستان در سال ۱۹۰۹، سهام دارسی از شرکت نفت ایران و انگلیس را خرید و در سال ۱۹۱۴، دولت انگلیس ۵۶ درصد سهام شرکت نفت ایران و انگلیس را از آن خود کرد و دو تن از نمایندگان دولت انگلیس با استفاده از حق وتو، در هیئت‌مدیره منصوب شدند. دولت انگلیس بعد‌ها کل سهام را از آن خودش کرد، البته این اقدام دولت بریتانیا، برخلاف روح قرارداد بود. ما قرار نبود هیچ زمانی با دولت انگلستان طرف قرارداد بشویم، بلکه ایران قرارداد را با یک تبعه انگلیسی امضا کرد. از سال ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸، انگلستان قرار بود درآمد حاصل از نفت را به ایران بدهد که نزدیک به ۶۰۰ هزار لیر می‌شد، اما در پایان جنگ جهانی اول، نه تنها انگلستان این مبلغ را پرداخت نکرد، بلکه از ایران ۶۱۴ هزار لیر مطالبه کرد و مدعی شد که در طول جنگ به شبکه انتقال نفت آسیب وارد شده و خسارت، دقیقاً برابر با درآمد ایران از نفت شد و ۱۴ هزار لیره باب رکود از ما گرفتند و بنابراین از عایدات نفت، چیزی نصیب ما نشد. همانطور که اشاره شد، پس از کشف نفت در ایران، سطح مداخلات انگلیس در ایران گسترده‌تر شد و آن‌ها در همه امور کشور دخالت می‌کردند. پیش از جنگ جهانی اول، نفت در ایران استخراج شد و دولت انگلیس با استفاده از نفت ایران، توانست در جنگ به پیروزی دست پیدا کند، اما پس از سقوط روسیه تزاری، انگلستان سعی کرد ایران را به تحت‌الحمایگی خود درآورد که این یکی از کثیف‌ترین اقدامات انگلیس در ایران بود، اما، چون به موفقیت دست پیدا نکردند، اقدام به طراحی کودتای ۱۲۹۹ کردند. براساس قرارداد ۱۹۱۹، ایران می‌بایست مستعمره انگلیس شود که این قرارداد با عکس‌العمل آحاد مردم ایران، جامعه بین‌الملل، علما و روشنفکران عقیم شد، اما، چون ایران و نفت ایران برای انگلیس اهمیت بسیاری داشت، انگلیس به سمت طراحی کودتای ۱۲۹۹ رفت تا قرارداد نفت دارسی تمدید شود و به غارت ایران ادامه دهد، ضمن اینکه حضور جدی و گسترده‌تری هم در ایران داشته باشد. در سال ۱۳۱۱ ش بین رضاخان و شرکت نفت انگلیس و ایران، اختلافی رخ داد. دولت انگلستان تعهدات خود را نسبت به ایران انجام نمی‌داد. قرارداد دارسی به طور خودکار تا سال ۱۳۴۰ ش تمام می‌شد، اما انگلیسی‌ها قصد داشتند مدت زمان قرارداد تا سال ۱۳۷۰ ش تمدید شود. رضاخان نخست در مقابل خواسته انگلستان مقاومت کرد، ولی با تهدیدات جدی انگلیسی‌ها مواجه شد. برخی می‌گویند با سوزاندن تعمدی پرونده نفت، زمینه برای تمدید قرارداد دارسی فراهم شد. مجلس ایران بعد از مشروطه، هیچ‌گاه قرارداد دارسی را تمدید نکرد، اما رضاخان در یک جلسه نیم‌ساعته، قرارداد دیگری را تمدید کرد. برخی ذکر می‌کنند که انگلیسی‌ها به رضاخان حکم کردند که باید قرارداد تمدید شود. رضاخان بعد از اندکی تأمل در این‌باره به انگلیسی‌ها گفت: همان کاری که ما به خاطر آن دیگران (قاجاریه) را شماتت کردیم، توقع دارید آن را انجام دهم؟ که انگلیسی‌ها گفتند: بله باید انجام دهی.»
رشوه‌های قرارداد دارسی، در گام نخست
از جالب‌ترین نکات درباره آغاز بهره‌برداری نفتی در ایران، این بود که اساساً این فرآیند با رشوه آغاز شد. دارسی که عادات زمامداران ایرانی را خوب می‌شناخت، به سه تن از زمامداران از جمله علی اصغرخان اتابک صدراعظم وقت، رشوه پرداخت کرد؛ اتابک در قبال دریافت این مبلغ، متعهد بود که اصل و مفاد قرارداد را از انظار انگلیسی‌ها دور نگه دارد. محمد اسماعیل شیخانی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در بسط این نکته آورده است:
«ویلیام ناکس دارسی که یک تاجر انگلیسی بود، قرار بود حق اکتشاف و استخراج نفت در ایران را به صورت انحصاری در اختیار خود درآورد و به سیاق سایر سرمایه‌گذاران انگلیسی، تمایلی نداشت تا شریک ایرانی داشته باشد. وی براساس شناختی که از تیپولوژی روانی و البته ذائقه اقتصادی دولتمردان ایرانی به دست آورده بود، دست به جیب شد و اطراف و اکناف شاه را رشوه داد تا اصطلاحاً کارش پیش بیفتد و بتواند قرارداد را جلو ببرد. در این قرارداد نیز مثلث امین‌السلطان مشیرالدوله و مهندس‌الممالک پای کار رشوه‌گیری آمدند و تسریع قرارداد را پیش بردند. اسناد تاریخی در اینجا نیز مؤید این مهم است که نماینده دارسی حدود ۱۰ هزار لیره به اتابک و مشیرالدوله و مهندس‌الممالک نقداً پرداخت کرد و سهامی معادل ۱۰ هزار لیره به اتابک، ۵ هزار لیره به مشیرالدوله و ۵ هزار لیره به مهندس‌الممالک به عنوان تعارف تسلیم کرد. در رأس رشوه‌بگیران امین‌السطان قرار داشت که کار خطیرش این بود هم رشوه بگیرد و هم قرارداد را از انظار و رصد روس‌ها مخفی نگه دارد تا مبادا آن‌ها نیز درخواست امتیازی مشابه کنند یا اینکه به کل جلوی عقد قرارداد را بگیرند....»
نمایش رضاخان برای تمدید قرارداد دارسی
بی‌تردید در استخراج نفت ایران، طرف انگلیسی بس کامیاب و منتفع بود، از این روی و به مدد فشار و قهر هم از پرداخت حقوق قانونی کشورمان سر باز می‌زد و هم درصدد بود که مدت این معاهده را برای سالیان طولانی تمدید نماید. با تجربه‌ای که از مذاکرات نمایندگان ایران با برگزیدگان کمپانی به دست آمد، مشخص گشت که طرف انگلیسی مایل است تا همچنان در به پاشنه سابق بچرخد و نفت ایران را به ثمن بخس ببرد. سارا اکبری پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در این فقره می‌نویسد:
«در زمان مظفرالدین‌شاه و در سال ۱۹۰۱ م، امتیاز نفت ایران به مدت ۶۰ سال به ویلیام ناکس دارسی واگذار شد. با اجرای عملیات اکتشاف نفت در منطقه چاه سرخ قصرشیرین و سپس در منطقه مسجد سلیمان، مذاکراتی با شرکت نفت دارسی انجام شد و به دنبال آن در سال ۱۹۰۹ م، شرکت نفت ایران و انگلیس به ثبت رسید. اندک زمانی بعد، از طرف شرکت سابق دارسی که اینک با نام شرکت نفت ایران و انگلیس فعالیت می‌کرد، کارشکنی‌های متعددی انجام شد. با وقوع جنگ جهانی اول، شرکت دارسی سهم منافع ایران را به بهانه بحران اقتصاد جهانی، کاهش داد و از پرداخت درآمد صدی شانزده به ایران که انگلیسی‌ها در توافق قبلی آن را امضا کرده بودند، خودداری و با این کار زمینه اختلاف میان دو دولت را فراهم کرد. (طی ماده ۱۰ امتیازنامه، حق‌السهم ایران ۱۶ درصد از سود خالص شرکت تعیین شده بود). افزون بر این، انگلیسی‌ها با این بهانه که بختیاری‌ها مانع کار آن‌ها شده‌اند یا اینکه مزدوران ایرانی لوله‌های نفت را شکسته‌اند، در حالی که باید به آن‌ها حقوق می‌پرداختند، ادعای غرامت کردند و مبالغی از آنچه طبق قرارداد باید به ایران می‌پرداختند، کسر کردند. پس از جنگ جهانی اول، شرکت نفت ایران و انگلیس با توجه به اهمیت نفت جنوب ایران برای دولت بریتانیا، درصدد برآمد علاوه بر تمدید امتیاز دارسی، تجدیدنظری هم در آن به عمل آورد تا اختلاف موجود بین شرکت نفت و دولت ایران از میان برداشته شود. بدین ترتیب از سال ۱۹۲۷ به بعد مذاکرات مفصلی برای حل اختلاف، بین تیمورتاش وزیر دربار و نمایندگانی از کمپانی در جریان بود. شرکت نفت و دولت ایران، پیشنهاد تیمورتاش برای تجدیدنظر در مواد امتیاز دارسی را پذیرفت و در سال ۱۹۲۹ م، سرجان کدمن برای شروع مذاکرات لازم و ارائه پیشنهادات شرکت نفت، به ایران آمد و پیشنهاد‌هایی را به دولت ایران تسلیم کرد. خیلی زود آشکار شد که روح حاکم بر پیشنهاد‌های کدمن، صرفاً تضمین منافع بریتانیاست و منافع حاصل از نفت که به تعبیر ونسا مارتین، نگین امتیازات بریتانیا در ایران به‌شمار می‌آمد، مسئله‌ای نبود که انگلیسی‌ها به راحتی از آن چشم پوشند. در این میان تیمورتاش نیز به خوبی به اهمیت این مسئله پی برد و از همان آغاز مذاکرات قصد داشت تا محدوده امتیازنامه را به منطقه جنوب غربی ایران محدود و بدین ترتیب استخراج نفت در بیرون از این مناطق را به شرکت‌های غیر بریتانیایی واگذار کند. در مقابل برای انگلیسی‌ها نیز استفاده از نفت و تضمین بهره‌برداری آتی از آن بسیار اهمیت داشت و به همین سبب ادامه مذاکرات با تیمورتاش را بی‌فایده دیدند و در نتیجه با تهدید رضاشاه، شرایط حذف تیمورتاش از جریان مذاکرات را فراهم کردند. در سال ۱۹۳۳ م/ ۱۳۱۲ ش، شرکت نفت ایران و انگلیس به دولت ایران اطلاع داد که حق‌السهم دولت ایران بابت عایدات نفت در سال قبل، فقط ۳۰۲ هزار لیره است، در حالی که در سال ۱۹۳۰ م/ ۱۳۰۹ ش، عایدات ایران از این بابت چهار برابر این مبلغ بود. این اختلاف عایدات، دولت ایران را به اعتراض و تقاضای رسیدگی واداشت، ولی، چون شرکت زیر بار نرفت، رضاشاه در نوامبر ۱۹۳۳ م/ ۱۳۱۲ ش و در حضور هیئت وزیران، امتیازنامه دارسی و پرونده نفت را در آتش بخاری انداخت و دستور داد بی‌درنگ امتیازنامه دارسی را ملغا اعلام کنند که فردای آن روز عملی شد. البته برخی همچون محمد مصدق معتقد بودند که این اقدام رضاشاه و الغای قرارداد دارسی، یک صحنه‌سازی سیاسی از طرف خود رضاشاه و دولت انگلیس برای تمدید قرارداد بود....»
کدمن و دادن تکانه روحی شدید به رضاخان
از سوزندان قرارداد توسط رضاخان تا اعتبار بخشیدن مجدد به این معاهده از سوی وی، راهی طی شد که بازخوانی آن، می‌تواند بس عبرت‌آموز باشد. «کدمن» عضو برجسته مذاکره‌کنندگان انگلیسی برای اینکه توافقنامه را با شرایط بهتر احیا کند، هماره شاه را از ارجاع پرونده به سازمان ملل می‌ترساند، چه اینکه با توجه به نفوذ انگلستان در این نهاد، شکست ایران قطعی می‌نمود! زهرا سعیدی پژوهشگر تاریخ ایران، فرجام ماجرا را به ترتیب پی آمده باز می‌گوید:
«اینکه رضاشاه چگونه به شرایط طرف انگلیسی تن در داد، به نحوه برخورد مذاکره‌کنندگان انگلیسی به‌ویژه کدمن با شاه برمی‌گردد. او در مذاکرات پی برده بود که وزرای کابینه قدرت تصمیم‌گیری ندارند. وی دراین باره با اشاره به رفتار و روش حسن تقی‌زاده نوشته است: تقی‌زاده هیچ مایل نیست تا اقدام مستقلی بدون کسب اجازه قبلی از رضاشاه انجام دهد!... آگاهی از این امر باعث شد تا انگلیسی‌ها به این نتیجه برسند موفقیت مذاکرات در گرو آن است که زیر نظر مستقیم رضاشاه انجام شود. همچنین کدمن به این نتیجه رسیده بود که تنها راه شکستن بن‌بست مذاکرات، دادن تکانه روحی شدید به رضاشاه و متوجه ساختن او به اهمیت موضوع است، بنابراین در ملاقات با رضاشاه به او گفت:، چون در مذاکرات جاری، هیچ‌گونه شانس موفقیتی وجود ندارد، هیئت مذاکره‌کننده انگلیسی، تهران را بدون نتیجه ترک و گزارش شکست مذاکرات خود را به وزارت خارجه انگلیس و از مجرای آن‌ها به جامعه ملل تسلیم می‌کند!... پس از این صحبت‌ها، کدمن پیشنهاد کرد که بهتر است خود اعلیحضرت، ریاست جلسه‌ای را که آخرین اقدام طرفین برای جلوگیری از رسیدن به شکست و بن‌بست است، قبول کند تا شاید نتیجه مطلوب حاصل شود. رضاشاه پیشنهاد کدمن را پذیرفت، اما او طی مذاکراتی شرط تمدید امتیاز را قبول نکرد. بنابراین کدمن از زبان تهدید استفاده و رضاشاه را به ارجاع دوباره موضوع به جامعه ملل تهدید کرد. خود کدمن نیز در نامه‌ای به جان سیمون، در این‌باره نوشته است: دعای قلبی من این است که موقع برگشت به لندن، قرارداد جدید نفت را با خود همراه بیاورم، زیرا احساس می‌کنم که رضاشاه از احاله مجدد موضوع به سازمان ملل، هراسان است و این ترس ملوکانه را باید ناشی از ضرب شستی دانست که حکومت بریتانیا و وزیر خارجه ارجمندش، در ماه گذشته در ژنو به هیئت نمایندگی ایران نشان داده‌اند و آن‌ها را متوجه ساخته‌اند که دریچه هر امیدی از این رهگذر (جامعه ملل)، به رویشان بسته است... وی افزوده است: به‌محض اینکه نام جامعه ملل و حکومت انگلستان بر زبانم گذشت، شاه به سرعت میان کلامم دوید و اظهار داشت که هیئت نمایندگی ایران، ابداً خیال بازگشت مجدد به ژنو را ندارد و قضیه باید در خود تهران حل گردد. جواب دادم: در این صورت بهتر است اعلیحضرت به وزرای خود تأکید فرمایند که دست از این همه اشکال‌تراشی بردارند و در خاتمه دادن به مذاکرات جاری، اندکی تسریع کنند. تقی‌زاده نیز در خاطراتش آورده است که هر وقت مذاکرات طرفین به بن‌بست می‌کشید، مؤثرترین حربه انگلیسی‌ها همین بود که به شاه می‌گفتند: بسیار خب ما حرفی نداریم، پس مرخص بفرمایید که دوباره برگردیم به جامعه ملل؛ و با همین تهدید مقاومت شاه را درهم می‌شکستند! بنابراین سر جان کدمن حریف زبردست رضاشاه، با اطلاع از نیرومندی موضع خود و ضعف موقعیت رضاشاه، مسئله تمدید امتیاز را در آخرین روز‌های اقامتش در تهران پیش کشید و رضاشاه را در مقابل خواسته‌ای قرارداد که رد کردنش بی‌آنکه حاکمیت ایران بر خوزستان به خطر بیفتد، واقعاً امکان نداشت. کدمن پی برده بود که رضاشاه از ارجاع مجدد پرونده نفت به جامعه ملل هراسان است، چون محکومیتش در آنجا با توجه به نفوذ بی‌چون‌وچرای انگلستان میان دولت‌های عضو، تقریباً حتمی بود و ارتش و نیروی دریایی انگلیس هم پس از صدور حکم جامعه ملل علیه ایران، به‌راحتی می‌توانستند خوزستان را اشغال کنند و رضاشاه را در مقابل مسئله‌ای بسیار مشکل‌تر از مسئله نفت قرار دهند. علاوه بر این، همزمان با شروع بحران نفت، جعفر سلطان یاغی معروف کرد نیز در کردستان قیام و حکومت مرکزی را با غائله‌ای سهمگین روبه‌رو کرده بود. بنابراین کدمن با آگاهی از همه این واقعیت‌ها، هر موقع که مذاکرات تهران به مانع برمی‌خورد، فوراً به شیوه‌های مختلف رضاشاه را تهدید به قطع مذاکرات و تسلیم مجدد پرونده نفت به جامعه ملل می‌کرد! چون مطمئن بود که شاه ایران، هر راه‌حلی را به بازگشت علی‌اکبر داور به ژنو و مواجهه مجدد با سر جان سیمون ترجیح می‌دهد....»
و کلام آخر
داستان غم‌انگیز نفت ایران، در اینجا به انتها نمی‌رسد. پس از اخراج رضاخان از ایران در شهریور ۲۰، موجی بزرگ از خودآگاهی و حق‌طلبی، سراسر کشور را فراگرفت و نفت ایران ملی شد. انگلیس و هم پیمان نوین او امریکا، این دادخواهی را بر نتافتند و با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و به مدت ۲۶ سال دیگر، به غارت این منبع خدادادی مشغول شدند. با این همه در بهمن ۱۳۵۷، نفت ایران نه روی کاغذ که در عمل ملی گشت و دست انگلستان برای همیشه، از این ثروت ملی کوتاه شد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار