کد خبر: 1080666
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۰ اسفند ۱۴۰۰ - ۲۱:۰۰
نظری بر حیات و سیر دیدگاه‌های ۲ بانوی اهل قلم در دوران قاجار
در تاریخ معاصر ایران، نام دو زن به عنوان نخستین فمینیست‌ها (۱) ثبت شده است. دو زن در زمان قاجار که هر دو متولد سال ۱۲۶۱ ش. بودند. یکی تاج‌السلطنه دختر ناصرالدین شاه و دیگری عالمتاج قائم‌مقامی، متخلص به ژاله.
انوشه میرمرعشی

در تاریخ معاصر ایران، نام دو زن به عنوان نخستین فمینیست‌ها (۱) ثبت شده است. دو زن در زمان قاجار که هر دو متولد سال ۱۲۶۱ ش. بودند. یکی تاج‌السلطنه دختر ناصرالدین شاه و دیگری عالمتاج قائم‌مقامی، متخلص به ژاله. جماعت موسوم به روشنفکر، روی تفکرات ضدمرد این دو زن (یکی در کتاب خاطراتش و دیگری در دیوان اشعارش) تمرکز کرده و آن‌ها را دو بانوی پیشرو برای احقاق حقوق زنان، آن‌هم از لون غربی آن معرفی می‌کنند! اما جالب است که این جماعت، شدیداً از بیان بخش پایانی زندگی و افکار این دو زن برجسته دوره قاجار، طفره رفته و به نوعی آن را در تاریخ‌نگاری‌های‌شان حذف می‌کنند! ما در مقال پی‌آمده، با نگاهی مختصر به زندگی و اندیشه تاج‌السلطنه و ژاله، بخش پایانی زندگی آن‌ها و بازگشت‌شان به هویت ملی و دینی را مورد خوانش و تحلیل قرار داده‌ایم. امید آنکه تاریخ‌پژوهان معاصر را مفید و مقبول آید.

تمجید از زنان فمینیست غربی به سبک تاج‌السلطنه
«زهرا تاج‌السلطنه» فرزند ناصرالدین شاه قاجار و توران‌السلطنه- دختر پسرعموی شاه- متولد ۱۲۶۲ ش. بود. او ۱۳ ساله بود که به اجبار به ازدواج یک شاهزاده قجری هم‌سن و سال خود (حسن‌خان شجاع‌السلطنه) درآمد. وی، چون از ابتدا با این وصلت موافق نبود، پس از چندین سال دعوا و مرافعه با شوهرش، سه بار خودکشی ناموفق کرد و با وجود داشتن سه فرزند، از همسرش جدا شد! اما این جدایی، برایش روزگار خوشی را به ارمغان نیاورد! زیرا کمی بعد برادر‌ها دوباره او را در فضای بحرانی سال‌های مشروطه، به ازدواج اجباری با «قوللر آقاسی‌باشی» درآوردند. ازدواجی که با وقایع فتح تهران و کم شدن قدرت قاجارها، به طلاق کشیده شد! (۲) از اینجا به بعد، زندگی تاج‌السلطنه همزمان با ورود تفکر غربی و نفوذ فرهنگ اروپایی به جامعه ایرانی، دچار تغییراتی اساسی می‌شود و او با الهام گرفتن از این تفکرات، راه عصیانگری در برابر مبانی عقیدتی، اخلاقی و عرفی جامعه را انتخاب می‌کند. به ویژه اینکه کمی قبل از شروع وقایع مشروطه، تاج‌السلطنه سفری به اروپا داشت و مشاهده ظواهر چشم‌فریب زندگی اروپاییان، شدیداً او را تحت تأثیر قرار داد!
تاج‌السلطنه در اولین کتابی که در سال ۱۲۹۱ ش. نوشته و با عنوان «خاطرات تاج‌السلطنه» چاپ شده است، بر بسیاری از قوانین اسلامی و فقهی همچون حجاب، ازدواج، نقش‌آفرینی به عنوان همسر و... می‌شورد! همچنین تمجید عجیبی از «زنان حقوق‌طلب» اروپا و امریکا می‌کند و آن‌ها را غرق «سعادت و شرافت» معرفی کرده و زن ایرانی را، چون بهایم تلقی می‌کند و چادر و حجاب‌شان را می‌کوبد! (۳) از البسه، فرم و لوازم آرایش زنان اروپایی، تعریف می‌کند و به غیر از آن به شخصیت مبارز و بزرگی، چون «سیدجمال‌الدین اسدآبادی»، حمله می‌کند و به شیوه خودش، این مرد را یاغی (۴) می‌خواند! تاج‌السلطنه، اما در مواردی نیز به عرف غلط حاکم بر دربار قجری می‌تازد و آن را به باد انتقاد می‌گیرد و از اینکه خودش هم از آن عرف غلط پیروی کرده، اظهار پشیمانی می‌کند! مثلاً در صفحه ۲۳ خاطراتش، چنین می‌آورد: «چرا نباید مادر اولاد خود را شیر داده، در آغوش رأفت و محبت خود بپروراند و چرا باید اولاد خودش را از خود خارج نموده و به دست غیر بسپارد؟ در حالتی که دایه گرفتن برای بچه، باعث انزجار و نفرت اولاد به مادر می‌شود و همین‌طور، اولاد را در نظر مادر غیرمهم و غیرقابل ملاحظه می‌نماید... مثل اینکه خود من، چهار اولاد دارم و امروز که تمام به حد رشد و کمال رسیده‌اند، با وجود اینکه منتهای سعی و کوشش را در تحصیل و تربیت ایشان نموده‌ام، معهذا هر چهار، چهار اخلاق متفاوت دارند! و وقتی که درست به نظر دقت و تجسس کنم، کوچ هستند از اخلاق دایه‌های‌شان و ابداً شباهتی به اخلاق من ندارند... اگر من خود ایشان را شیر داده بزرگ کرده بودم و آن علاقه و انس، توأم با مهر مادری شده بود، هیچ وقت ایشان را در سن طفولیت ترک و از پدر ایشان جدا نمی‌شدم ولو اینکه هزار قسم زجر و زحمت دیده و در تمام ساعات عمر، در شکنجه و عذاب بودم...» (۵)
البته به دلیل همان شورش بر قوانین اسلامی و تفکرات ضدمرد و تبلیغ اندیشه‌های غربی درباره زنان، جریان فمینیست به شدت به وی علاقه نشان داده و از وی تقدیر کرده و تاج‌السلطنه را می‌ستایند. اما با این وجود، بسیار جالب است که جماعت روشنفکر و ضدمذهب و به طور ویژه نویسندگان بهایی، در کتاب‌ها و نوشته‌های‌شان از تاج‌السلطنه به بدی یاد کرده‌اند و سیلی از تهمت‌ها و بدگویی‌ها را نثار شخصیت او کرده و همچنان می‌کنند! علت این امر چیست؟

کشف کتاب دوم تاج‌السلطنه و بخش دوم زندگی او
قطعاً کتاب خاطرات تاج‌السلطنه، بازتاب‌دهنده همه وقایع زندگانی او نیست، زیرا تاج‌السلطنه پس از وقوع حوادث مشروطه، شرایط عجیبی را پشت سر گذاشت. از عضویت در انجمن زنان گرفته، تا عضویت در حلقه ادبی گل زرد که وابسته به مجله «اتحاد اسلام» بود! همچنین رودررو شدن با رجال درباری و البته وابسته به سفارت انگلیس که حق و حقوق مالی او را خوردند و حتی از دادن مقرری ناچیزی که برایش تعیین شده بود، خودداری کردند، تأثیرات عمیقی بر روح و روان وی داشت! این اتفاقات و فعالیت‌هایی سیاسی تاج‌السلطنه، موجب شناخت دقیق او از جماعت منورالفکر و درک خیانت‌های آن‌ها و به ویژه انگلستان علیه مردم ایران شد. به این شکل و به مرور زمان، عقاید او تغییر کرده و رنگ و بوی مذهب به خود گرفت، تا جایی که در سال ۱۳۰۱ ش. سفری به عتبات عالیات کرد و در این سفر کربلاست که مسیر زندگی‌اش به طور کلی عوض می‌شود و پس از برگشت به ایران، در قالب بانویی معتقد و عفیف، به زندگی خود ادامه می‌دهد. آن‌وقت وی در سال ۱۳۰۶ ش. جلد دوم کتابش را می‌نویسد و بدون نام و به شکل پاورقی، تحت عنوان «سرگذشت شاهزاده خانم ایرانی»، در مجله کوشش با مدیرمسئولی سیدشکرالله حسنی صفوی، به چاپ می‌رساند! کتابی که در آن، با احترام زیاد از قرآن و اسلام یاد می‌کند و با تمجید فراوان از حضرت رسول ختمی مرتبت (ص) و حضرت فاطمه زهرا (س)، به شدت بر برپایی مراسم روضه‌خوانی و عاشورا تأکید می‌کند. از چادر یزدی و روبنده اصفهانی، سخن می‌گوید و حتی در بخش‌های گوناگون کتابش، از علمای شیعه با احترام بسیار یاد سخن می‌گوید. چنانچه در کتابش می‌نویسد: «جهان‌افروز خانم، سری حرکت داده و گفت خواهر عزیز، فرضاً من با سایر خانم‌ها رفت‌و‌آمدی هم کردم، از این رفت‌و‌آمد‌ها چه نتیجه می‌توان گرفت؟ شما که می‌دانید در محفل ما زنان ایرانی، صحبت‌های مفید و نافع کمتر است و غالب گفت‌وگوها، مربوط به خرافات و موضوعاتی است که زبان از شرح آن خجلت دارد؛ بنابراین بالفرض آمد و رفتی هم به میان بیاید، جز کسالت روحی و فکری نتیجه نخواهد داشت! زن‌های ایرانی، این تربیت اجتماعیه را ندارند و در میان آنها، کسی هم به فکر اصلاح احوال اجتماعی زنانه نیست و مرد‌ها هم نمی‌توانند مصلح جامعه زن باشند. زیرا اصلاح، فرع این است که درست و صحیح به عواید و اخلاق زن آشنا باشند و بدانند مفکوره زن، تا چه درجه قابل نشو و نما برای ترک اخلاق ذمیمه و اتخاذ رویه حسنه است شنیدم یکی از علما که مرجع تقلید فرقه ناجیه شیعه است، در مسئله علمیه خود، کتاب حج و کتاب حیض را ننوشته است و در جواب معترض فرموده‌اند من تا به مکه نروم کتاب حج نمی‌نویسم و، چون زن نیستم، در باب حیض فتوایی نخواهم داد. ملاحظه کنید، چقدر انصاف این عالم بزرگ روحانی، قابل تقدیس و تعظیم است؛ بنابراین خانم عزیزم، باید از میان جامعه زن‌ها نابغه فاضله‌ای ظهور کند و قبلاً به وسیله تحریرات گرم و معتدل، زمینه تشکیلات اجتماعی محافل را بریزد تا قهراً و تدریجاً وسایل تربیت اجتماعی زن‌ها تدارک شود...» (۶)
با این وصف، حالا بسیار طبیعی است که بفهمیم چرا جماعت فمینیست، در آثارشان هیچ اشاره‌ای به بخش دوم زندگانی «زهرا تاج‌السلطنه» نمی‌کنند و چرا جماعت روشنفکر و از جمله جریان بهائیت، این همه با او بد هستند و از زدن هرگونه تهمتی به وی، ابا ندارند!

اولین شاعر فمینیست ایرانی!
دومین بانویی که جماعت موسوم به روشنفکر، او را اولین شاعر فمینیست ایران می‌دانند، «ژاله» است. نام اصلی او، عالمتاج قائم‌مقام فراهانی است. پدر ژاله، میرزافتح‌الله، فرزند «میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام فراهانی» - صدراعظم کاردان محمدشاه قاجار- بود. ژاله در سال ۱۲۶۲ ش. یعنی در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار، در شهر فراهان استان مرکزی به دنیا آمد. تا ۱۶ سالگی و به همراه خانواده، در اراک زندگی و بعد به دلیل ضرورت‌های شغلی پدر، از اراک به تهران مهاجرت کرد. کمی بعد در تهران و به اصرار پدر و مادر، با «سرتیپ علیمرادخان بختیاری» ازدواج کرد. ژاله، همسر دوم علیمرادخان بود و هم‌سن دختران همسر اول او! گرچه علیمراد بختیاری فرد درس خوانده و اهل مطالعه‌ای بود، ولی تا آن اندازه که ژاله درس‌خوانده و اهل ذوق و ادب، انتظار داشت، فرهیخته نبود! به همین علت هم از همان ابتدای ازدواج، اختلافاتش با علیمراد شروع شد! اختلافاتی که حتی با به دنیا آمدن پسرش، یعنی «حسین پژمان» نیز کمرنگ نشد و در نهایت، این ازدواج بعد از سه سال زندگی مشترک، به جدایی انجامید! در حالی که بعد از طلاق، فرزند شیرخواره ژاله را از او گرفته و مانع دیدار مادر و فرزند شدند! عالمتاج از یک‌طرف، مقصر این ازدواج غلط را پدر و مادرش می‌دانست و از طرف دیگر، شوهرش را مقصر سیاه‌بختی خود در زندگی مشترک و جدا شدن از تنها پسرش قلمداد می‌کرد. او از اینکه به شخصیت و وجود انسانی و استعدادهایش احترام گذاشته نمی‌شد، از خانواده خود و زمانه شاکی بود! چنانچه در یکی از اشعارش، درباره این موضوع سروده است:
چه می‌شد آخر‌ای مادر اگر شوهر نمی‌کردم
گرفتار بلا خود را چه می‌شد گر نمی‌کردم
گر از بدبختی‌ام افسانه خواندی داستان گویی
به بدبختی قسم کان قصه را باور نمی‌کردم
مقامات از چه می‌خواندم، مقولات از چه می‌دیدم
چه می‌شد گر عرض را فرق از جوهر نمی‌کردم
بیان را و معانی را چه سود و چه زیان بودی
به منطق گر معانی را بیان‌پرور نمی‌کردم

آنچه درباره ژاله نمی‌گویند!
ژاله طبع لطیف و زبان شیرینی در بیان نظراتش در قالب «نظم» داشت. او در اشعارش توجه ویژه‌ای به اشیا نشان می‌داد. در شعرش اشیای مختلف، طرف صحبت او می‌شدند! اشیایی، چون سماور، آیینه، چرخ خیاطی، شانه و از این قبیل. البته «آیینه»، جایگاه مهم‌تری نسبت به بقیه اشیا، در شعر او دارد. در شعر هر شاعری، معمولاً خانواده او یا محبوب و به عبارتی هر کس که مورد توجه شاعر است، حضور می‌یابد و قطعه یا قطعاتی و یا حتی کل دفتر شعر، به آن‌ها هدیه داده می‌شود. اما در دیوان ژاله، به جز شوهرش که مورد نکوهش و نقادی اوست و مادر و پدر که مورد گله و شکوه اویند، و در یکی دو جا آن هم به طور گذرا به خواهر، برادر و فرزندش، اشاراتی دارد، تفکراتش را در قالب صحبت کردن با اشیا بیان کرده است (۷). او در این اشعار، مردان را هجو می‌کند و از بدبختی زنان شکایت دارد. مانند:
مرد سیما ناجوانمردی که ما را شوهر است
مر زنان را از هزاران مرد نامحرم‌تر است
آن که زن را بی‌رضای او به زور و زر خرید
هست نامحرم به معنی، ور به صورت شوهر است.
اما این تفکرات ضدمرد، همه داستان ژاله نیست. بلکه ژاله بعد از سال‌ها و وقتی تنها پسرش بزرگ شد و زندگی با مادر را انتخاب کرد، تعدیلاتی در تفکراتش نسبت به زندگی زناشویی، مردان و... ایجاد شد. چنانچه بعد از اینکه همسر سابق ژاله و پدر فرزندش فوت کرد، به قول پسرش «حسین پژمان بختیاری»، تازه قدر همسر تاحدودی فرهیخته‌اش را دانست و سرود:
به خود گفتم از دست این بختیاری
گر آسوده گردم، شود بخت یارم
گر از او جدا گردم آسوده گردد
تن رنج فرسوده و جان نزارم
جمالم خریدار بسیار دارد
چرا من به دل رنج بسیار دارم؟
یکی شوی فاضل گزینم که با وی
جهان را دو روزی به شادی گذارم
کنون او به خاک سیه خفت و خیزد
شرار غم از جانِ امیدوارم
گرانمایه مردی، جوانمرد شوی‌ای
به سر سایه‌ای بود از کردگارم
ندانستن قدر و اکنون چه حاصل
گر از دیدگان اشک خونین ببارم (۸)
روشنفکران معاصر، دقیقاً تلاش می‌کنند تا برای نشان دادن چهره‌ای تمام فمینیست از ژاله، این بخش از عمر و اشعار او را نشان ندهند؛ بخشی که در آن ژاله با چشیدن سرد و گرم روزگار، توانست بر غم‌هایش فائق آید و با چشم دیگری به دنیا بنگرد.

کلام آخر
به واقع می‌توان ادعا کرد که تفکرات زنانه زهرا تاج‌السلطنه و ژاله، نه از جنس تفکرات فمینیست‌های غربی (گرچه در ابتدا تقلیدی از آن بوده)، بلکه تفکراتی است که بازتاب‌دهنده ظلم و ستم جاری عرف آن دوره، بر زنان بوده است. عرف غلطی که به دلیل حاکمیت جاهلیت‌های قومی و ملی و دوری عموم مردم از فرهنگ اسلامی، ایجاد شده بود. در واقع در آن دوره، در بسیاری از مسائل از جمله مسائل بانوان، براساس سنت‌های قومی، با لعابی به ظاهر دینی تصمیم‌گیری و رفتار می‌شده است و سنت‌های جاهلی، بر تفکر و سبک زندگی صحیح اسلامی غلبه داشته است. درست به همین علت نیز، زنانی، چون تاج‌السلطنه و ژاله، گلایه‌های به‌حقی از جور زمانه علیه کرامت زنان که منتج از عرف غلط حاکم بر دوره قاجار بوده، داشته‌اند. البته به دلیل ترویج تفکر غربی در آن دوره و از سوی منورالفکرها، این گلایه‌ها و اعتراض‌ها رنگ و بوی فمینیست غربی به خود گرفته بوده است. اما با گذشت زمان و مشاهده رفتار منورالفکر‌های غربزده، کسب تجربه از حوادث بعد از مشروطه و ضربه خوردن کل کشور از غربی‌ها (به ویژه انگلستان) در وقایع تاریخی جنگ جهانی اول و وقوع قحطی و کشتار مردم بی‌گناه ایران، همچنین مشاهده رفتار صادقانه علما و بزرگان دینی در آن شرایط آشفته و دفاع‌شان از مردم و کشور، تاج‌السلطنه و ژاله تغییراتی در دیدگاه‌های خود دادند و با بازگشت به خویشتن و هویت ملی و دینی خود، خلاف جریان استعمار و روشنفکران وابسته به استعمار، حرکت کرده‌اند. بازگشت به خویشتنی که اصلاً به مذاق جماعت روشنفکر خوش نمی‌آید!

منابع:
۱- فمینیسم از واژه فرانسوی femine گرفته شده و به معنای زن و حالت زنانه است. اما در اصطلاح فمینیسم تفکری است که در آن بر برابری زن و مرد در تمام شئون تأکید می‌شود و کسی که پیرو این نظریه است و برای رسیدن به این عقیده و هدف تلاش می‌کند را «فمینیست» می‌نامند.
۲- کوهستانی‌نژاد، مسعود، «سرگذشت شاهزاده خانم ایرانی» - همراه با ملاحظاتی پیرامون سرگذشت شاهزاده خانم ایرانی و تاج‌السلطنه- انتشارات دنیای اقتصاد، چاپ ۱۳۹۳ ش. ص ۱۱.
۳- اتحادیه، سعدوندیان، منصوره، سیروس، «خاطرات تاج‌السلطنه»، نشر تاریخ ایران، چاپ ۱۳۶۱ ش. ص ۹۹.
۴- همان، ص ۵۸ و ۶۵.
۵- همان، ص ۲۳.
۶- کوهستانی‌نژاد، مسعود، «سرگذشت شاهزاده خانم ایرانی» - همراه با ملاحظاتی پیرامون سرگذشت شاهزاده خانم ایرانی و تاج‌السلطنه- انتشارات دنیای اقتصاد، چاپ ۱۳۹۳ ش. ص ۲۳۷.
۷- آرنگ، یاسمن، «بیدار خاموش» - نقد شعر و زندگی ژاله (عالمتاج قائم‌مقامی) - نشر برزآفرین، چاپ ۱۳۹۳ ش. ص ۶۳ و ۹۵.
۸- روزنامه اطلاعات، شماره ۱۵۶۹۴، مورخ اول شهریور ۱۳۵۷ ش. ص ۹، بازنشر آخرین مصاحبه حسین پژمان بختیاری با روزنامه اطلاعات.

غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
۱۱۱
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۰۴ - ۱۴۰۲/۱۰/۰۱
0
0
روس گدایانی که دم از غرب زدگی می زنند
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر