سیدحسین موسوی نوشت: نتایج کنکور سراسری ۱۴۰۰ اعلام شده است. حالا عدهای بازی نابرابر را بردهاند. فستیوالهای گل و کیک و شیرینی و لبخند و بوسه و اعلام پیروزی بر نعش ناتوانان را در اینستاگرام به راه انداختهاند. رژه پیروزی بر اجساد شکستخوردگان میروند و از این بابت شادمانند. دور و بریها به خاطر هوش، استعداد و ذکاوت مثالزدنی قربان صدقهشان میروند. بر صدر مینشینند و دیده میشوند. میروند صندلیها را تسخیر میکنند. باز رقابت نابرابر آنجا ادامه مییابد. چه کسی از همه بهتر است؟ ویژگیهای دیگری نیز لازم است: فن بیان، قدرت ارتباطی، بیشتر خریدار داشتن و لوند و جذاب بودن. علاوه بر هوش، چیزهای دیگری باید داشته باشند تا در نظم رقابتی پیروز شوند.
پشت سر عدهای ماندهاند؛ عدهای که بهشان میگویند بیهوش و بیاستعداد، عدهای ناتوان، عدهای که کثیرند. بازی اقتصاد سیاسی را باختهاند و میخواهند روح لگد شده را با روانشناسی خوشبختی! درمان کنند. افسرده میشوند و ارتباطهایشان را با همه قطع میکنند. مهمتر از همه خودشان را نیز دیگر نمیخواهند. خبری از گل، کیک، شیرینی و تبریک و حتی تسلیت و دلداری هم نیست. شریعتی میگفت آدم که فقیر میشه خوبی هاشم حقیر میشه. «عده کثیری در این لجنزار نظم کنکوری فقیر شدهاند و چیزی عایدشان نشده است. چون باختهاند، دوست داشته هم نمیشوند، چون چیزی برای فروختن نداشتند. عرضه خودشان در مقام یک انسان مهم نبوده است. مهم این بوده که باید دستاورد و محصول و ارزشافزودهای تولید میکردند که بهزعم همه نکردهاند. حالا آیندهای غمآلود در برابرشان است. آیندهای که نه نوید مرحله بعد میدهد، نه امکانی برای تحصیل و شغل و... میگشاید. از همهجا مانده و رانده شدهاند.
معلوم نیست این وضعیت آلوده به ستم و تبعیض تا چه زمانی باید ادامه یابد، اما باید نگران و مضطرب بود. نگران بچههایی که روح و جان نحیفی دارند و بیآنکه بتوانند وضعیت را بشناسند، در خود میریزند و آب میشوند. ذرهذره وجود خودشان را تحلیل میبرند. به آنها ستم شده است، اما بیآنکه بدانند، به خودشان ستم میکنند و در اقتصاد سیاسی باختن، خود را تنها مقصر میدانند. این ایدئولوژی فردیتگرایانه پیشرفت و خوشبختی، همچون اختاپوس مرگ به جان جامعه افتاده است. دود موفقیتهای فردی به چشم کسانی میرود که بیپناه ماندهاند. کافی است از قشری و طبقهای باشید که امکانهای صعود برایتان میسر نباشد. سقوط آزاد خواهید کرد در وضعیتی که شاکله و نحوه ساختیابی آن با وضعیت زندگی شما نسبتی ندارد.
من خود را از خیل بازندگان میدانم. همسفره و هممسیرشانم. با آنها به جهنم میروم، اما بر سر سفره خوشبختی فردی نمینشینم. قاتق سفره موفقیت و پیشرفت، خون لگدمال شده هموطنانمان است. این شایستگی هوش، پول، شرایط و ژنتیک بسیاری را به مرز نابودی و جنون کشانده است. کاش امکانی برای یک بسیج باشد. در آغاز یک بسیج معرفتی برای شناخت وضعیت ستم و سپس بسیج سیاسی برای واژگون کردن نظمی اجتماعی که بچههای ما را نابود کرده است. کاش روشنفکران بسیج شوند برای حمله به ریشههای این مافیای کنکور و ابعاد پیچیده ستم را در همین امتحانات و آزمونهای استخدامی ببینند. کاش دستبهکار شویم، برای بچههایی که آینده و امید و همه زندگی و تعلق ما به حضور پر خیرشان، میخ پرچ شده است.