سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: شهید علیاصغر صدیقیان در ۱۵ سالگی عازم جبهه شد و بیش از ۱۴ بار در مناطق عملیاتی مختلف حضور یافت و بارها مجروح شد. عشق به جهاد و شهادت نمیگذاشت شهید صدیقیان از جبهه دل بکند. او میگفت آنقدر در جبهه میمانم تا مزد جهادم را بگیرم و در نهایت در ۲۶ اردیبهشت سال ۱۳۶۶ و در جریان عملیات بیت المقدس ۶ به آرزوی همیشگیاش رسید و آسمانی شد.
فعال و آگاه
شهید صدیقیان متولد ۱۳۴۴ بود. پدرش گاهی مداحی میکرد و به دلیل علاقهای که به امام حسین (ع) داشت، نام دو پسرش را علیاکبر و علیاصغر گذاشت. علیاصغر از همان کودکی بسیار فعال بود و روابط عمومی بالایی داشت. به هنر نیز علاقه داشت و در مسابقات نقاشی منطقه موفق به کسب مقام میشد.
علیاصغر هرچه بزرگتر میشد، علاقهاش به امام خمینی (ره) بیشتر میشد. او همزمان با فعالیتهای انقلابی جامعه رشد میکرد و به آگاهی خوبی نسبت به شرایط کشور دست مییافت. از ۱۳ سالگی در فعالیتهای انقلابی شرکت کرد و اعلامیههای امام را پخش میکرد. با پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت بسیج درآمد و در حزب جمهوری اسلامی فعالیتهای فرهنگی خود را ادامه داد که راهاندازی غرفه کتابفروشی در محل برگزاری نماز جمعه آن زمان، از جمله آنها بود. کمی بعد با همت و همکاری برادر و دوستانش توانست کتابخانه محلی حضرت سجاد (ع) را در کرج راهاندازی کند.
عاشق جبههها
شهید صدیقیان انسانی متواضع، ساده و فروتن بود و این ویژگیهای اخلاقیاش در نزد خانواده زبانزد بود. در اوج عصبانیت هم صدایش را روی کسی بهخصوص پدر و مادرش بلند نمیکرد. دلسوز و مهربان بود، بهگونهای که خدمت به بندگان خدا، بهترین تفریح او بود. اصلاً اهل مادیات نبود تا جاییکه حقوق خود را نیز به جبههها میفرستاد.
با شروع جنگ تحمیلی در سن ۱۵ سالگی به جبهه اعزام شد. خدمت سربازی را در سراوان گذراند و آن زمان، فرماندهی عملیاتی کمیته انقلاب اسلامی پاسگاه سراوان را بر عهده داشت. شهید بارها در مناطق عملیاتی مختلف حضور پیدا کرد و بارها مجروح شد، ولی هیچگاه دست از جبهه نکشید و دوستانش را تنها نگذاشت.
شهید صدیقیان وقتی در فروردین ۱۳۶۷ به مرخصی آمده بود، همرزمانش به ایشان خبر دادند که عملیاتی در پیش است و باید سریع به جبهه بازگردد و او دوباره در ۱۲ فروردین به مناطق عملیاتی بازگشت. شب آخری که قرار بود فردایش اعزام شود، هنوز از آخرین مجروحیتش بهبودی کامل پیدا نکرده بود. با این حال معطل نکرد و دوباره راهی جبهه شد. در آن مقطع علیاصغر مجروح و شیمیایی شده و موج انفجار او را گرفته بود. کمی حالش بهتر شده بود، ولی تا بهبودی کامل صبر نکرد و به جبهههای غرب رفت.
شهادت با پرچم ایران
خواهر شهید درباره عملیات بیتالمقدس ۶ و چگونگی متوجه شدن شهادت برادرش میگوید: تصاویر عملیات بیتالمقدس از تلویزیون پخش میشد، ناگهان دیدم تپهای به دست رزمندگان فتح شد و یکی از آنها در حالی که پرچم ایران را در دست داشت به سمت بالای تپه دوید تا پرچم پیروزی را در محل نصب کند. خوب دقت کردم، درست میدیدم، علیاصغر بود. احساس غرور میکردم و با خوشحالی میگفتم خدا را شکر، اما شادی من زیاد طول نکشید و علیاصغر از بالای تپه به پایین پرتاب شد و پرچم از دست او افتاد. تصاویر دوربین قطع شد، فکر میکنم تصویربردار هم دچار حادثه شد. نمیدانستم چه اتفاقی برای برادرم افتاده است. دلشوره عجیبی داشتم و نگران بودم، اما چون قبلاً هم مجروح و شیمیایی شده بود، فکر میکردم باز هم همان اتفاقات تکرار شده است. چند روز از او خبر نداشتیم.
شهید صدیقیان سرانجام در تاریخ ۲۶ اردیبهشت سال ۱۳۶۷ در عملیات بیتالمقدس ۶ در مسئولیت فرماندهی یکی از دستهها در لشکر ۱۰ حضرت سیدالشهدا (ع) کرج، در منطقه ماووت عراق، ارتفاعات شیخ محمد به شهادت رسید. در همان زمان، عراق اقدام به پدافند شیمیایی کرد. به همین دلیل امکان انتقال پیکر برخی شهدا به عقب وجود نداشت. پس از یک هفته که عملیات خنثی شد، پیکرها از آن منطقه خارج شدند. حمله شیمیایی موجب سوختن صورت و عدمشناسایی صورت شده بود. به همین خاطر مادر شهید نتوانست برای آخرین بار چهره زیبای پسرش را ببیند و حسرت دیدن سیمای علیاصغر برای همیشه بر دل مادر ماند.