سخنان رئیسجمهور بار دیگر حاشیهساز شد. درست در روزهایی که کاهش ارزش پول ملی و تورم ناشی از آن موجی از نگرانیها را در خصوص معیشت مردم فراهم آورده، آقای روحانی در تبیینی تأملبرانگیز و البته بیاساس از تاریخ اسلام، نشانی غلطی به جامعه ارائه کرد. وی که پیشاز این نیز حماسه عاشورا را به نوعی مذاکره دیپلماتیک تقلیل داده بود، اینک به بهانه سالگرد شهادت امام حسن مجتبی (ع) قرائتی جدید و البته عجیب از صلح تحمیلی بر آن حضرت ارائه کرده است.
بنا بر متن منتشرشده در پایگاه اطلاعرسانی ریاست جمهوری آقای روحانی گفته است: «از امام حسن (ع) هم باید یاد بگیریم. او امام صلح و امام پیوند بود؛ او امامی بود که با ایجاد وحدت برای حفظ اساس اسلام گام برداشت. وقتی برخی از اصحاب امام حسن آمدند با زبان معترضانه که چرا قبول کردید و چرا صلح کردید؟ چرا در برابر طرف مقابل پیمان را امضا کردید؟ حضرت فرمود: “انی رأیت هوی معظمالناس علی الصلح”، گفت؛ جامعه اسلامی که شما ۱۰ نفر نیستید شما ۲۰ نفری که اینجا پیش من آمدید دنیای اسلام نیستید. من در مسجد برای مردم سخنرانی کردم و دیدم اکثریت قاطع جامعه صلح میخواهند و وقتی مردم این را میخواهند صلح را انتخاب میکنم. این راه امام مجتبی است، امام مجتبی به ما میآموزد مرد جنگ باشیم به روز جنگ و مرد صلح باشیم به روز صلح. اگر در روز صلح جنگیدیم و اگر در جنگ صلح کردیم هر دو خطا و اشتباه است. به موقع باید بایستیم و بجنگیم بهموقع باید صلح کنیم.»، اما اشکال این تلقی از تاریخ اسلام کجاست؟ اولاً او با «امام صلح» خواندن امام مجتبی (ع)، برای صلح ایشان اصالتی ذاتی قائل میشود. حال آنکه بر اساس تعالیم انسانی نه جنگ اصالت دارد، نه صلح و آنچه اصالت دارد انجام تکلیف الهی در مسیر حق و حقطلبی است. بر این اساس است که حضرت امام راحل (ره) در تبیین صلح امام حسن (ع) از آن با عنوان «صلح تحمیلی» یاد میکنند. علاوه بر این به کار بردن تعبیر «امام صلح»، ممکن است این تلقی را نیز ایجاد کند که «امام جنگ» هم وجود دارد که هر دو تعبیر با توجه به آنچه اشاره شد غلط است.
ثانیاً آنچه آقای روحانی به عنوان دلیل پذیرش صلح تحمیلی از سوی حضرت مطرح میکند، از اساس در تعارض با حقایق تاریخی است. در واقع آنچه دلیل اصلی تحمیل صلح به حضرت بود، همان چیزی است که باید موجب عبرتآموزی برای آقای روحانی و دیگر کارگزاران اجرایی نظام باشد. خیانت برخی کارگزاران حضرت همچون کندی (طلایهدار لشکر) و عبیدالله بن عباس (فرمانده لشکر) ایشان را ناچار به ترک مخاصمه و پذیرش صلح تحمیلی کرد. خیانت اطرافیان تا آنجا پیش رفت که بیم ترور و حتی تسلیم کردن ایشان به دشمن میرفت. چنانکه امام (ع) در پاسخ اعتراض عبیدالله بن زبیر به صلح فرمود: «وای بر تو! چه میگویی؟ مگر ممکن است من که فرزند شجاعترین مردان عرب هستم و فاطمه، سرور زنان جهان، مرا به دنیا آورده است، از کسی بترسم. وای بر تو! هرگز ترس و ناتوانی در من راه ندارد. علت صلح من، وجود یارانی همانند تو بود که ادعای دوستی با من داشتید، ولی در دل، نابودی مرا آرزو میکردید.» (حیاهًْ الامام الحسن (ع)، ج ۲، ص ۲۸۰.)
آقای روحانی که تلویحاً شرایط کنونی را با دوره صلح تحمیلی به امام حسن (ع) مقایسه میکند، آیا میتواند توضیح دهد که مصداق یاران خیانتکار آن حضرت که به دشمن گرا داده و با ترک یاری، حضرت را وادار به پذیرش شرایط دشمن کردند در شرایط کنونی چه کسانی هستند؟ آیا تشبیه شرایط کنونی به آن دوره کنونی در مجموع به سود آقای روحانی است و یا زیانش؟ چنانکه امام خمینی (ره) در خصوص نقش یاران خائن امام میفرماید: «امام حسن - سلاماللهعلیه - آنقدر گرفتاری که از این دوستان و اصحابش داشت از دیگران نداشت. اصحابی که توجه نداشتند که امام زمانشان روی چه نقشه دارد عمل میکند، با خیالهای کوچکشان، با افکار ناقصشان در مقابلش میایستادند و غارتش کردند و اذیتش کردند، و - عرض میکنم که - شکستش دادند، معاهده با دشمنش کردند و هزار جور بساط درست کردند.» (صحیفه امام، ج ۹، ص: ۳۰)
ثالثاً نکتهای را که آقای روحانی به آن اشاره نمیکند، بدعهدی دشمن در ماجرای صلح تحمیلی به حضرت است. چنانکه مطابق مستندات تاریخی معاویه صراحتاً تعهدات خود را زیر پا گذاشت و بدان نیز تصریح کرد. اساساً ماجرای صلح حضرت ازآنجهت مهم است که برای ابد مؤمنان بدانند که دشمن غدار قابلاعتماد نیست و حضرت امام حسن (ع) نیز باآنکه بیوفایی دشمنش را میدانست، اما برای ثبت در تاریخ و روشن شدن برای همه، این تحمیل را پذیرفت. حال که آقای روحانی و همفکرانش بهجز مستندات تاریخی متعدد در تاریخ اسلام و انقلاباسلامی، یکبار نقض عهد و خیانت دشمن را در ماجرای «برجام» دیدهاند چرا باز به دنبال امتحان کردن این راه بیفایده و پرهزینه هستند؟!
رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانیای به مناسبت سالگرد ارتحال امام (ره) از دو سناریوی توأمان دشمن در «تحریم» و «تحریف» نام بردند. بهنظر میرسد برخی چهرهها و جریانات داخلی با هر نیتی در حال تکمیل پازل دشمن در این دو سناریو هستند که یکی از مصادیق آن تحریف تاریخ اسلام برای پیشبرد نیات سیاسی خاص است.
اینک این نوشتار را با جملاتی از بیانات امام راحل عظیمالشأن (ره) به پایان میبریم: «قصه امام حسن و قضیه صلح، این هم صلح تحمیلی بود؛ برای اینکه امام حسن، دوستان خودش، یعنی آن اشخاص خائنی که دور او جمع شده بودند، او را جوری کردند که نتوانست خلافتش را بکند، صلح کرد؛ صلح تحمیلی بود. این صلحی هم که حالا به ما میخواهند بگویند، این است. بعد از اینکه صلح کردند، بهحسب روایت، بهحسب نقل، معاویه به منبر رفت و گفت که تمام حرفهایی که گفتم، من قرار دادم، زیر پایم؛ مثل پاره کردن این مردیکه آن قراردادها را. آن صلح تحمیلی که در عصر امام حسن واقع شد، آن حکمیت تحمیلی که در زمان امیرالمؤمنین واقع شد و هردویش به دست اشخاص حیلهگر درست شد، این ما را هدایت میکند به اینکه نه زیر بار صلح تحمیلی برویم و نه زیر بار حکمیت تحمیلی» (صحیفه امام؛ ج ۲۰، ص ۱۱۸-۱۱۹).